سیبِ ممنوعه


سیبِ ممنوعه

تو ای آدم ندانستی گناهت را ندانستی قسم بر سیب ممنوعه خدایت را ندانستی شکستی بالِ پروانه پریدن را ندانستی به چاه وسوسه امّا رسیدن را ندانستی به رسمِ آتش و جنگل ندامت را ندانستی به نامِ خاک و...

تو ای آدم ندانستی
گناهت را ندانستی
قسم بر سیب ممنوعه
خدایت را ندانستی
شکستی بالِ پروانه
پریدن را ندانستی
به چاه وسوسه امّا
رسیدن را ندانستی
به رسمِ آتش و جنگل
ندامت را ندانستی
به نامِ خاک و خاکستر
اسارت را ندانستی
بهشت از ما گرفتی و
غرامت را ندانستی
حرامم کرده ای جان را
حلالت را ندانستی
کجایِ قصّه خوابیدی
که حالت را ندانستی
به قابِ شعرِ امروزم
ملامت را ندانستی

زمردپور

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!



بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


عکس عجیبی که منوچهر هادی از دخترش موقع سال تحویل رو کرد+ عکس