جنگ تحمیلی

در آستانه 31 شهریور سالروز شروع جنگ تحمیلی تا که بشنید از جسارت دشمن بر زمین ماند کتاب و هم دفتر دود بو د و غبار و خاکستر اخرین روز ماه شهریور پشت آن خاکریزی که خمپاره غرشی کرد در میانه ی...
در آستانه 31 شهریور سالروز شروع جنگ تحمیلی
تا که بشنید از جسارت دشمن
بر زمین ماند کتاب و هم دفتر
دود بو د و غبار و خاکستر
اخرین روز ماه شهریور
پشت آن خاکریزی که خمپاره
غرشی کرد در میانه ی سنگر
تن بی جان یک شهیدی که
دستِ و پایش دگر نبود بر پیکر
آن طرف تر سری بدونه بدن
خون به چشم و محاسن آن سر
دست دور از بدن که بود در مشتش
عکس زیبای دختری و پسر
سیم خار دار ها ببین پریشانند
چند تن قصد بر گشو دن معبر
مین با شوق می کِشیدند در آغوش
می شد آنگاه جسم شان پر پر
تا غبار غروب غصه بنشیند
بر تنه خسته ی همه لشکر
بر موذن بگو تا اذان گوید
که بخوانند نمازِ رکعت آخر
احمد صحرایی کاش
تا که بشنید از جسارت دشمن
بر زمین ماند کتاب و هم دفتر
دود بو د و غبار و خاکستر
اخرین روز ماه شهریور
پشت آن خاکریزی که خمپاره
غرشی کرد در میانه ی سنگر
تن بی جان یک شهیدی که
دستِ و پایش دگر نبود بر پیکر
آن طرف تر سری بدونه بدن
خون به چشم و محاسن آن سر
دست دور از بدن که بود در مشتش
عکس زیبای دختری و پسر
سیم خار دار ها ببین پریشانند
چند تن قصد بر گشو دن معبر
مین با شوق می کِشیدند در آغوش
می شد آنگاه جسم شان پر پر
تا غبار غروب غصه بنشیند
بر تنه خسته ی همه لشکر
بر موذن بگو تا اذان گوید
که بخوانند نمازِ رکعت آخر
احمد صحرایی کاش