چشمت ..

بسمه اللطیف چشمت .. در آن لحظه که عشق آشوب می آراست در چشمت به خود گفتم چه آتش بازی ای بر پا است در چشمت مرا می خواهی از ژرفای دل بی حاجت حرفی همیشه منعکس این حالت زیبا است در چشمت هر آن گاهی که می...
بسمه اللطیف
چشمت ..
در آن لحظه که عشق آشوب می آراست در چشمت
به خود گفتم چه آتش بازی ای بر پا است در چشمت
مرا می خواهی از ژرفای دل بی حاجت حرفی
همیشه منعکس این حالت زیبا است در چشمت
هر آن گاهی که می پرسم عزیزم دوستم داری
جواب پرسش دشوار من پیدا است در چشمت
برای من که ناشاد از غم امروز و دیروزم
نگاهت پرفروغ از گوهر فردا است در چشمت
جهان معنای دیگر دارد انگاری کنار تو
که اکسیر مس بی ارزش دنیا است در چشمت
گمانم غرق خواهم شد به امواج نگاه تو
که گویی عمق بی اندازه دریا است در چشمت
برید از هر چه هست اکنون به شیدایی دل مهدی
که گرم خواهشی بسیار روح افزا است در چشمت
تو را بوسیدم و دیدم که سرگردان وجودم در
شعاع روشنایی معجزه آسا است در چشمت
مهدی رستگاری
بیست و ششم شهریور سال یکهزار و چهارصد و دو خورشیدی
هفدهم سپتامبر 2023 میلادی
غزل سرایی گروه ادبی ادیبانه
دفتر شعر روزگاران
938
چشمت ..
در آن لحظه که عشق آشوب می آراست در چشمت
به خود گفتم چه آتش بازی ای بر پا است در چشمت
مرا می خواهی از ژرفای دل بی حاجت حرفی
همیشه منعکس این حالت زیبا است در چشمت
هر آن گاهی که می پرسم عزیزم دوستم داری
جواب پرسش دشوار من پیدا است در چشمت
برای من که ناشاد از غم امروز و دیروزم
نگاهت پرفروغ از گوهر فردا است در چشمت
جهان معنای دیگر دارد انگاری کنار تو
که اکسیر مس بی ارزش دنیا است در چشمت
گمانم غرق خواهم شد به امواج نگاه تو
که گویی عمق بی اندازه دریا است در چشمت
برید از هر چه هست اکنون به شیدایی دل مهدی
که گرم خواهشی بسیار روح افزا است در چشمت
تو را بوسیدم و دیدم که سرگردان وجودم در
شعاع روشنایی معجزه آسا است در چشمت
مهدی رستگاری
بیست و ششم شهریور سال یکهزار و چهارصد و دو خورشیدی
هفدهم سپتامبر 2023 میلادی
غزل سرایی گروه ادبی ادیبانه
دفتر شعر روزگاران
938