بازی دنیا


بازی دنیا

گِـرِهـی کور پر از دغدغه ی فرداییـم دردهایـی به بلنـدای شـب یلداییـم بعد هر فصل خزان باز خزان بود ولی لحظه ایی زردنگـشتیم وهنوز برپاییم حرمت عشق نگه داشته ایم ماکه چنین غـرق در خویشتنِ خویـشِ...

گِـرِهـی کور پر از دغدغه ی فرداییـم
دردهایـی به بلنـدای شـب یلداییـم

بعد هر فصل خزان باز خزان بود ولی
لحظه ایی زردنگـشتیم وهنوز برپاییم

حرمت عشق نگه داشته ایم ماکه چنین
غـرق در خویشتنِ خویـشِ دلِ تنهاییم

ناخدایی به دل یک شب طوفانی وسرد
مات و مبهوت و هراسان وسط دریاییم

عشـق را گر به دل قـصـه زمین گیر کنیم
واژه ایی تلـخ پر از گُٰـنگـی بی معنایـیـم

بغض هایی که پرازحرف ولی خاموش اند
مـا سـرشکی به مـدار دل حسرت هایـیم

خواب هایی که پر از صحبت بیداری بود
همـچو کابـوس ، غـریبـانه پی رویـایـیم

مثـل یک دلـقک رقـصان، ولـی افسـرده
در نفس گیرترین بــازی ایـن دنـیـاییم


شاعر دنیا کیانی

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!



بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


گام به گام نگارش چهارم ابتدایی