استمرار آغوشت 7

1 چه نیکو می نویسی از دلت باز دوباره با تو شد روز من آغاز خیال و چایی و لبخند و رویا نسیم یاد تو مضراب این ساز 2 بیهوده مثل تقویم ، هر روزِ من گذر کرد زانگه که مهر، دیگر از چشم تو نتابید 3...
1
چه نیکو می نویسی از دلت باز
دوباره با تو شد روز من آغاز
خیال و چایی و لبخند و رویا
نسیم یاد تو مضراب این ساز
2
بیهوده مثل تقویم ،
هر روزِ من گذر کرد
زانگه که مهر، دیگر
از چشم تو نتابید
3
پشتِ ابری اما
لاجرم،
نورِ امیدت به دلم می تابد
4
و تنهایی
وطن در چنگِ خودخواهی...
5
صبح، آغازِ غزلهای من است
از طلوعِ افقِ چشمانت
6
بیمار شدم از غمِ سنگینِ وطن
سلول به سلولِ دلم ، دلتنگی ست
7
و حالِ من گره خورده به استمرارِ آغوشت
مهناز نصیرپور
چه نیکو می نویسی از دلت باز
دوباره با تو شد روز من آغاز
خیال و چایی و لبخند و رویا
نسیم یاد تو مضراب این ساز
2
بیهوده مثل تقویم ،
هر روزِ من گذر کرد
زانگه که مهر، دیگر
از چشم تو نتابید
3
پشتِ ابری اما
لاجرم،
نورِ امیدت به دلم می تابد
4
و تنهایی
وطن در چنگِ خودخواهی...
5
صبح، آغازِ غزلهای من است
از طلوعِ افقِ چشمانت
6
بیمار شدم از غمِ سنگینِ وطن
سلول به سلولِ دلم ، دلتنگی ست
7
و حالِ من گره خورده به استمرارِ آغوشت
مهناز نصیرپور