سیرک نمایشی ترامپ؛ تحقق نهایی سرمایه‌داری مصرفی


شفقنا به نقل از وبسایت «سالون» یادداشتی از «کانر لینچ» را منتشر کرد: با توجه به اینکه طی شش ماه گذشته ناتوانی دانلد ترامپ در اداره‌ی امور هر روز بیش از پیش آشکارتر شده است، کاخ سفید هم تمام و کمال به یک شوی تلویزیونی واقع‌نما تبدیل شده است، و آنقدر ملودرام‌های احساس‌برانگیز و زدوخوردهای خرده‌پا دارد که بشود چندین فصل را برای پر...

سیرک نمایشی ترامپ؛ تحقق نهایی سرمایه‌داری مصرفی

شفقنا به نقل از وبسایت «سالون» یادداشتی از «کانر لینچ» را منتشر کرد:

با توجه به اینکه طی شش ماه گذشته ناتوانی دانلد ترامپ در اداره‌ی امور هر روز بیش از پیش آشکارتر شده است، کاخ سفید هم تمام و کمال به یک شوی تلویزیونی واقع‌نما تبدیل شده است، و آنقدر ملودرام‌های احساس‌برانگیز و زدوخوردهای خرده‌پا دارد که بشود چندین فصل را برای پر بیننده‌ترین زمان یک شبکه‌ی تلویزیونی پر کرد.

انگار حالا که دولت ترامپ از کنترل او خارج شده است، رییس‌جمهور آمریکا هم دست از هرگونه تظاهر به خردمندی برداشته است. انگار حالا او همانجور به شغل فعلی‌اش در مدیریت دولت آمریکا نگاه می‌کند که زمانی با شغل خود به عنوان یک ستاره‌ی تلویزیونی سروکار داشت. مسئولان ارشد دولت ترامپ عملا به رقبای یکدیگر تبدیل شده‌اند که برای جلب نظر رییس دمدمی‌مزاج خود چشم و هم‌چشمی می‌کنند و امیدوارند نامشان در یاوه‌سرایی دیوانه‌وار بعدی‌ او در توییتر به میان نیاید.

این تغییر و تحولات در دولت آمریکا و تبدیل آن به یک شوی تلویزیونی آشفته، دو هفته پیش که ترامپ «آنتونی اسکاراموچی» (معروف به آقای «موچ») سرمایه‌گذار مضحک و لافزن وال‌استریت را به عنوان مدیر ارتباطات خود منصوب کرد، به اوج خود رسید. این سرمایه‌گذار بددهن، مثل یک مسابقه‌دهنده‌ی تشنه‌ی شهرت در یک شوی تلویزیونی، سراپا مشغول خط و نشان کشیدن و حمله به دیگر چاپلوس‌های هم‌قطار خود شد، و «رینس پریبوس» رییس‌دفتر وقت ترامپ را یک «روان‌گسیخته‌ی پارانویایی» نامید، و تهدید کرد که تمام کارمندانش را اخراج می‌کند.

در فاصله‌ی یک هفته‌ای که از مشغولیت او گذشت، پریبوس اخراج شد، همسر اسکاراموچی تقاضای طلاق کرد، و بعد، روز دوشنبه، خود آقای موچ از طوفان‌کده‌ی ترامپ که به کاخ سفید هم مشهور است بیرون رانده شد.

همزمان با همه‌ی این ماجراها، شکست لایحه‌ی خدمات پزشکی جمهوری‌خواهان در مجلس سنا ضربه‌ای دیگر بر برنامه‌ی ترامپ بود و باعث شد او در شش ماه نخست ریاست جمهوری‌اش هیچ دستاورد قابل افتخاری در زمینه‌ی سیاستگذاری نداشته باشد. اگرچه ترامپ بارها ادعا کرده است که در مدت مشابه دستاوردهایی بسیار بیش از روسای جمهور سابق داشته است، حق مطلب این است که او بی‌لیاقت‌ترین و خام‌دست‌ترین کابینه را در تاریخ معاصر بر سر کار آورده است. همانطور که «ریان کوپر» اخیرا در نشریه‌ی «ویک» نوشت، «بی‌کفایتی تاسف‌آور کابینه‌ی او واقعا هیچ جایی برای اغراق باقی نمی‌گذارد».

شش ماه نخست رییس‌جمهور آمریکا بر نکته‌ای صحه گذاشته است که خیلی‌ها پیش از این حرف‌ها می‌دانستند: اینکه تصویر ترامپ به عنوان یک کاسب‌کار زبر و زرنگ و دارای قابلیت‌های فوق‌العاده در فن معامله، یک دغل‌کاری تمام و کمال است: زمانی که ترامپ وارد کارزار انتخابات شد از کوچکترین ضروریات اداره‌ی یک دولت اطلاعی نداشت. این میلیاردر نیویورکی (البته اگر واقعا میلیاردر باشد) تمام عمر بزرگ‌سالی خود را صرف آن کرده است که با دقت تصویری از خودش در قامت یک معامله‌گر ماهر بپروراند، و نام خود را بر همه چیز و همه جا (حتی بسیاری از املاکی که متعلق به او نیست) حک کند و شدیدا درباره‌ی ثروت خود اغراق کند. ترامپ همواره بسی بیش از آنکه محتوا باشد نمایش بوده است، و مثل یک فروشنده‌ی خودروهای کارکرده که عقربه‌ی مسافت‌سنج را به عقب می‌کشد، در تبلیغات انتخاباتی‌اش هزاران وعده داد بی اینکه واقعا هیچ برنامه‌ای برای تحقق این وعده‌ها داشته باشد. کارزار انتخاباتی ترامپ، درست مثل کار و کاسبی‌اش، سراسر نمایش بود، بی یک ذره محتوا.

از این رو، کاملا طبیعی است که حالا که ذات ترامپ آشکارتر شده است و بی‌کفایتی‌اش سراسر از پرده برون افتاده است، نمایش کاخ سفید هم شنیع‌تر بشود. مثل یک واسطه‌ی کاسبی‌های هرمی که وقتی سرمایه‌گذاران فرار می‌کنند و صندوق‌هایش ته می‌کشد وعده‌هایش به طرز خنده‌داری خوش‌بینانه‌تر می‌شود، ادبیات ترامپ هم حالا که ریاست‌جمهوری‌اش از ریل خارج شده است پر آب و تاب تر و از واقعیت بیگانه‌تر شده است. الان که دولت ترامپ همینجور از درون در حال پکیدن است، می‌توان انتظار داشت که سیرک کاخ سفید هم مضحک‌تر بشود.

برای بسیاری از آمریکایی، خود نمایش همیشه کافی خواهد بود؛ چه ترامپ بتواند از لحاظ سیاست‌گذاری موفق بشود چه نتواند، همین تصویری که او روی صفحه‌های تلویزیون فرا می‌افکند همچنان میلیون‌ها نفر را اقناع خواهد کرد. شاید اینکه رییس‌جمهور تلویزیونی آمریکا و خیز سیاسی‌اش را نوعی نمونه‌ی خلاف قاعده تصور کنیم مایه‌ی دلخوشی‌مان شود، بلکه واقعیت جز این است. دانلد ترامپ محصولی از سرمایه‌داری متاخر است، و در دنیایی که تمام ابعاد زندگی به کالا تبدیل شده است و هر شخص به مصرف‌کننده‌ای برای این کالاها، فرایند نمایش همواره بر همه جا چیره خواهد بود.

«گی دیبور» نظریه‌پرداز فرانسوی در اثر کلاسیک خود با عنوان «جامعه‌ی نمایش» که ۵۰ سال پیش منتشر شد، به پدیده‌ی «جامعه‌ی نمایش‌وار» پرداخت. در این جامعه، شیوه‌ی تولید سرمایه‌داری مدرن «خود را همچون انباشت بی حد و حصر نمایش‌ها عرضه می‌کند». دیبور که بنیان‌گذار جنبش سیاسی-هنری «موقعیت‌گرا» بود، باور داشت با ظهور رسانه‌های جمعی و «استثمار زندگی اجتماعی» در سیطره‌ی کالاها، جامعه‌ی نمایش بر قرن بیستم سایه انداخته است.

دبور با آن سبک و سیاق ضرب‌المثل‌گونه‌اش نوشت: «نمایش، اگر با معیارهای خودش فهمیده شود، گواه از چیرگی ظواهر دارد و نشان از آن دارد که سراسر زندگی بشری، یا به عبارتی سراسر زندگی اجتماعی، صرفا وانموده‌های ظاهری است… نمایش، در تمام ظهور و بروزهای خاص خود – چه اخبار باشد، چه پروپاگاندا، چه تبلیغات بازرگانی یا خود مصرف سرگرمی -، چیزی نیست جز تجسم الگوی رایج زندگی اجتماعی».

نیم قرن پس از آنکه دیبور رساله‌ی مهم خود را منتشر کرد، جامعه‌ی نمایش رییس‌جمهوری را به بار آورده است که الگوی رایج حیات اجتماعی را مجسم می‌کند، همان حیاتی که در آن اغلب ظواهر بر واقعیت غلبه دارد.

دیبور نوشت: «در دنیایی که واقعا واژگون شده است، حقیقت چیزی جز لحظه‌ای دروغ نیست». اگر کسی گمان کند دیبور جهان امروز ما را وصف می‌کرده است، بر او حرجی نیست.

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه بین‌الملل

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!



بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


40 عکس نقاشی دخترانه جدید، ساده، زیبا، فانتزی و آسان برای پروفایل