چالش برادری و کارهای مینیونی!
ترجمهی سارا منصوری: «استیو کارِل» بازیگر، تهیهکننده و کمدین 55سالهی مشهور آمریکایی میگوید گویندگی انیمیشن برایش خیلی خیلی هیجانانگیز است و معتقد است انیمیشنهای «منِ نفرتانگیز» انرژی خوب و مثبتی به مخاطبانش میدهد و به همین دلیل خوشحال است که در این مجموعه نقش داشته است.
چالش برادری و کارهای مینیونی!
«استیو کارِل» بازیگر، تهیهکننده و کمدین ۵۵سالهی مشهور آمریکایی میگوید گویندگی انیمیشن برایش خیلی خیلی هیجانانگیز است و معتقد است انیمیشنهای «منِ نفرتانگیز» انرژی خوب و مثبتی به مخاطبانش میدهد و به همین دلیل خوشحال است که در این مجموعه نقش داشته است.
«کریستِن ویگ» بازیگر، تهیهکننده و کمدین 44سالهی آمریکایی نیز میگوید گویندگی در این مجموعهی انیمیشن، از بهترین کارهایی است که در زندگی حرفهایاش انجام داده و افتخار میکند که بخشی از این پروژه بوده است.
پس از موفقیت قسمتهای قبلی انیمیشنهای منِ نفرتانگیز و «مینیونها»، سازندگان این انیمیشنهای پرطرفدار، سومین قسمت مننفرتانگیز را با داستانی متفاوت روی پردهی سینماهای جهان آوردهاند که احتمالاً بهزودی به سالنهای نمایش فیلمهای خارجی در سینماهای تهران یا شبکهی نمایش خانگی ما هم میرسد.
انیمیشن مننفرتانگیز3 تا اینجای کار فروش بسیار بالایی داشته و توانسته رکورد پرفروشترین مجموعهی انیمیشن جهان را بشکند.
پیش از این مجموعهی پنجگانهی «شِرِک» با سه میلیارد و 510 میلیارد دلار، عنوان پرفروشترین مجموعهی انیمیشن جهان را یدک میکشید، اما حالا سهگانهی منِ نفرتانگیز به همراه انیمیشن مینیونها با فروش سه میلیارد و 596 میلیون دلار در رتبهی نخست جهان ایستاده است.
به همین مناسبت در این مطلب، ترجمهی گفتوگویی را با استیو کارل، گویندهی نقشهای «گرو» و «درو» و کریستن ویگ، گویندهی نقش «لوسی» برایتان انتخاب کردهایم.
اینبار داستان از نقطهای شروع میشود که زندگی مشترک «گرو» و «لوسی» شروع شده؛ آنها ازدواج کردهاند، مسئولیت نگهداری سه دختربچه را دارند و در کنار همهی اینها، شغلشان هم هست. اینها تغییرات بزرگی است. گرو و لوسی چهطور با اینهمه اتفاقهای جدید کنار میآیند؟استیو کارل: گرو این تغییرات را دوست دارد. او خوشحال است و از تحولات زندگیاش احساس رضایت میکند. او عشق زندگیاش را پیدا کرده، بچهها فوقالعادهاند و همهچیز باب میلش است.
کریستن ویگ: لوسی هم خوشحال است. اما کمی هم استرس دارد؛ چون او حالا خودش را در نقش یک مادر میبیند، چیزی که قبلاً تجربهاش را نداشته. اما خب! او حالا صاحب سه دختر است که باید برایشان مادری کند و این برایش کمی نگرانکننده است. اما میبینم که ارتباط آنها با هم خوب است و در کنار هم خوشحالند.
خب، پس ما یک خانوادهی نسبتاً متعادل داریم، تا وقتی که سر و کلهی «درو» پیدا میشود و ناگهان همهچیز بههم میریزد! فکر میکنید درو شخصیتی خرابکار و مُخلآرامش است؟استیو کارل: درو دلیل ساخت قسمت سوم است! اگر او نبود، انیمیشنی هم در کار نبود. [میخندد.] همهچیز گل و بلبل است و ناگهان برادر دوقلوی گرو که برای سالها خبری از او نبوده پیدایش میشود و زندگی شاد این خانواده را با مسئلهای جدید رودررو میکند.
بین گرو با برادر دوقلویش، چالش پیش میآید؛ درو سعی میکند برادرش را اغفال کند تا به زندگی تبهکارانهی گذشتهاش برگردد اما لوسی مخالف این خواستهی درو است و این سرآغاز ماجراهاست.
چیزی که ما از درو میدانیم این است که برادر دوقلوی گرو است. آنها شبیه هم هستند، با این تفاوت که درو مو دارد! تفاوت بین این دو برادر را در چه میبینید؟ البته به جز مو!استیو کارل: شاید از نظر ظاهری به هم شبیه باشند، اما از لحاظ رفتاری با هم متفاوتند. گرو شخصیت رنجدیدهای دارد.
کریستن ویگ: موافقم. اما خلق و خوی درو بیشتر نمایشی و پر زرق و برق است.
استیو کارل: دقیقاً! درو پر سر و صداست و دوست دارد خودش را مطرح کند و یکجورهایی نادان است! در عین حال صمیمی و خونگرم است. بهنظرم اگر به همهی این خصوصیات، ویژگی بدبینی را هم اضافه کنید، آنوقت با گرو روبهرو هستید.
وقتی فهمیدید که قرار است قسمت سوم من نفرتانگیز تولید شود، بیشتر از همه دربارهی چه چیزی کنجکاو بودید؟استیو کارل: من دربارهی موهایم کنجکاو بودم! میخواستم ببینم در این قسمت قرار است موهایم چه مدلی باشند! [هر دو میخندند.] گذشته از شوخی، فکر میکنم بیشتر از همه میخواستم بدانم اینبار قصه دربارهی کیست.
اما بهنظر میرسد شما بیشتر از داستان انیمیشن، نگران موهایتان بودهاید! چون میترسیدید شخصیتی که به داستان وارد میشود مو داشته باشد، که چنین هم شد!استیو کارل: مچم را گرفتید!
استیو، تو در این انیمیشن بهجای هردو برادر حرف میزنی. در اینباره کمی توضیح بده.استیو کارل: گرو و درو دوقلو هستند و به همین دلیل من بهجای هردویشان حرف زدم، اما معنیاش این نیست که صدای هردو نفر یکسان است. این دو همانطور که شخصیتهای متفاوتی دارند، صدایشان هم بنا به خلقوخویشان متفاوت است.
این تفاوتی است که شاید خیلی به چشم نیاید، اما باعث میشود که شما از همان ابتدای کار خیلی نامحسوس این تفاوت را بپذیرید و بین این دو فرق قائل شوید.
شخصیتهایی که بهجایشان صحبت کردید چه ویژگیهایی دارند؟استیو کارل: آنها خیلی بامزه، کمی نادان و خیلی سرگرمکنندهاند.
کریستن ویگ: بله، من به همهی این ویژگیها، هوش و فکر را هم اضافه میکنم. آنها برای خلاصشدن از مشکلاتشان همیشه راهحلی پیدا میکنند که مختص خودشان است.
هردوی شما بازیگرید. چهقدر تجربهی گویندگی انیمیشن برایتان جالب است؟استیو کارل: باید بگویم که گویندگی انیمیشن خیلی خیلی هیجانانگیز است. صدا بهنوعی مشخصه و اعتبار شخصیتهای انیمیشن است.
وقتی شما بهجای شخصیتی حرف میزنید، ظرافتهایی در کلام و گفتارتان استفاده میکنید و بعد هم یک تیم بسیار ماهر و کاربلد، تمام آن ظرایف را در حرکات شخصیت وارد میکنند. من برای صدای شخصیتهای «من نفرتانگیز» از لهجهی خاصی استفاده کردم که برای خودم هم جالب بود.
کریستن ویگ: البته صدای من مثل صدای استیو، اینهمه پیچیدگی نداشت! من با صدای خودم روی شخصیت لوسی حرف میزنم و این خیلی هم خوب است.
برایم جالب است بدانم اگر روزی در دنیای واقعی با این شخصیتها روبهرو شوید واکنشتان چه خواهد بود؟کریستن ویگ: اوه، چه سؤال جالبی! کسی تا حالا چنین سؤالی نکرده بود.
استیو کارل: اووم، من گرو، لوسی و درو را به شام دعوت میکنم، البته بههمراه همهی مینیونها. فکرش را بکنید یک میز در رستوران، که پنج یا شش صندلی دارد و همهی مینیونها دور میز نشستهاند!
رابطهی گرو با مینیونها در این قسمت خیلی پیچیده میشود. دربارهی این حس صمیمیت و وابستگی بین مینیونها و گرو چه فکر میکنید؟استیو کارل: مینیونها طرفدارهای سرسخت خودشان را دارند. در مننفرتانگیز3 هم شما همان مینیونها را میبینید. آنها آواز میخوانند، خرابکاری میکنند، سر به سر هم میگذارند و در عین حال خیلی هم بهدرد بخورند. در این قسمت شما شاهد کارهای مینیونی زیادی از آنها خواهید بود که حسابی سرگرمتان میکند.
گرو و مینیونهایش حالا شناختهشدهاند و طرفداران بسیاری دارند. اینکه بخشی از دنیا و ماجراجوییهای آنها هستید برایتان چه معنایی دارد؟کریستن ویگ: گویندگی در این انیمیشن یکی از بهترین کارهایی است که در زندگی حرفهایام انجام دادهام. برایم این فرصت فراهم بود که خیلی آزاد و خلاقانه کارم را انجام بدهم. اتمسفر بین همکارها بسیار گرم بود و لحظههای مفرحی داشتیم.
به نظرمن مننفرتانگیز3 فقط یک انیمیشن خندهدار و شاد نیست. این انیمیشن با زبان ساده از مسائل بزرگی حرف میزند. مفاهیمی مثل محبت بین انسانها و اهمیت خانواده. من خیلی افتخار میکنم که بخشی از این پروژه بودم.
استیو کارل: نه! نه! اصلاً هم اینطور نبود. من با همهی چیزهایی که او میگوید مخالفم! [هردو به این شوخی میخندند.]
بهنظرم مننفرتانگیز3، انرژی خوبی به مخاطبانش میدهد و این یعنی موجی از انرژی مثبت به این دنیا اضافه میکند و برای همین بسیار خوشحالم که در این انیمیشن نقشی داشتهام.
پییر کافین و کایل بالدا
مینیونهای ابدی!
علی مولوی:
در دنیای سینما و انیمیشن همیشه همهچیز از داستان شروع میشود؛ جایی که «سرجیو پابلوس» نویسندهی اسپانیایی اولینبار داستان اولیهی انیمیشن «منِ نفرتانگیز» را در سال 2010 میلادی خلق کرد و پس از آن با همکاری «سینکو پُل» و «کن داریو» فیلمنامهی این انیمیشن نوشته شد.
شاید در نگاه اول بهنظر میآمد، سرنوشت مننفرتانگیز مثل برخی انیمیشنهای شکستخوردهی این سالها شود و داستان عجیب و غریب آن دربارهی یک تبهکار همهفنحریف و اسلحههای عجیب و غریبش با طراحی شخصیتهای متفاوت چندان موفق نباشد.
اما «مینیونها»، این موجودات بانمک زردرنگ چنان کار را دستشان گرفتند که شاید بشود گفت موفقیت مجموعهی انیمیشنهای مننفرتانگیز بیشتر از اینکه بهخاطر «گرو» و داستانهای تبهکاری و عجیب و غریبش باشد، بهخاطر مینیونهاست.
آنها با زبان عجیب و غریبشان استاد خرابکاریاند و همیشه دستهگل به آب میدهند و میتوانند موفقیت این انیمیشنها را تا ابد تضمین کنند!
«پییر کافین» کارگردان ثابت تمام انیمیشنهای بلند این مجموعه است. او قسمت اول و دوم مننفرتانگیز را با همکاری «کریس رناد» ساخت و از آن به بعد با «کایل بالدا» مشغول ساخت این دنیای شگفتانگیز است.
او همچنین گویندهی همهی مینیونهاست و دربارهی زبان عجیب و غریب آنها میگوید: «در قسمت اول مهمترین مسئله، شکل ظاهری مینیونها بود. تحقیق کردیم، طرح زدیم و موجودهای گرد و منحنی زیادی بر صفحههای کاغذ کشیدیم تا در نهایت به شخصیتهای زرد کوچولویی رسیدیم که امروز، همه آنها را میشناسند.
قرار بود آنها در یکی از صحنهها که گرو روی صحنهی نمایش میرود، بگویند: «گرو! گرو! گرو!» و او را تشویق کنند. این نهایت کلامی بود که برای آنها در نظر گرفته بودیم. اما «کریس ملداندری»، تهیهکنندهی ما، ظرفیت و پتانسیل بیشتری در آنها دید.
او معتقد بود که این موجودهای زرد میتوانند داستانکها، ماجراها و زندگی خود را داشته باشند و به ریتم انیمیشن کمک کنند. اما چهطور میشد این داستانکها و ماجراجوییها را روی شخصیتهایی بیکلام بگذاریم؟ اینجا بود که تجربهای جدید برایم آغاز شد. من به کلمههایی گنگ و نامفهوم رسیدم. کلمههایی که از زبان انگلیسی مشتق شدهاند، اما نمیتوان گفت انگلیسی هستند.
شاید برایتان جالب باشد که بیشتر واژههای زبان مینیونها را از چیزهایی که میخوردم، الهام گرفتم! مخصوصاً سر ناهار! چیزهایی مثل «بنانا» (موز)، «تیکا ماسالا» (نوعی خوراک) و «پوپادوم» (نوعی نان).
پس از قسمت اول و دوم مننفرتانگیز، «برایان لینچ»، فیلمنامهنویس انیمیشن «مینیونها» دامنهی کلمهها را گستردهتر کرد و وقتی مینیونها دعوا میکنند یا یکیشان لطیفهای تعریف میکند، شما میتوانید واژههایی را از زبانهای چینی، ایتالیایی، کرهای، ژاپنی و اسپانیایی بشنوید.»
گفتنی است بهجز سه انیمیشن بلند مننفرتانگیز و انیمیشن مینیونها، این گروه سازنده تا حالا و در این هفت سال، 10 انیمیشن کوتاه هم از داستانکهای زندگی مینیونها و خانوادهی گرو ساختهاند و قرار است انیمیشن «مینیونها2» را نیز برای سال 2020 میلادی آماده کنند.
پییر کافین و کریس رناد