ماجرای مباهات خداوند به حضرت امیر(ع) در «لیله المبیت»


خبرگزاری شبستان: آیه «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْری نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ؛ از مردم کسی هست که جان خویش را در راه رضایت خداوند می فروشد و خدا بر بندگان مهربان است» در لیله المبیت در شان حضرت امیر(ع) نازل شد.

سرویس : مهدویت و غدیر - غدیر زمان : ۱۳۹۶/۸/۲۹ - ۱۳:۴۷ شناسه خبر : ۶۷۰۴۵۱

ماجرای مباهات خداوند به حضرت امیر(ع) در «لیله المبیت»
خبرگزاری شبستان: آیه «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْری نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ؛ از مردم کسی هست که جان خویش را در راه رضایت خداوند می فروشد و خدا بر بندگان مهربان است» در لیله المبیت در شان حضرت امیر(ع) نازل شد.
ماجرای مباهات خداوند به حضرت امیر(ع) در «لیله المبیت»
خبرگزاری شبستان: شب اول ماه ربیع الاول پیامبر صل الله علیه وآله از شر کفار از مکه به مدینه هجرت کردند. در آن شب آقا و مولایمان امیرالمومنین علیه السلام جان نثاری فرموده به جای رسول گرامی اسلام صل الله علیه آله در بستر ایشان خوابیدند.(1) چه این که کفار قریش قصد کشتن حضرتش را داشتند.

به این مناسبت آیه «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْری نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ؛ از مردم کسی هست که جان خویش را در راه رضایت خداوند می فروشد و خدا بر بندگان مهربان است» در شأن علی بن ابی طالب علیه السلام نازل شد. (2)

در شبی که امیرالمومنین علیه السلام به جای پیامبر صل الله علیه وآله خوابید به جبرئیل و میکائیل خطاب رسید که من بین شما دو نفر برادری قرار دادم و عمر یکی از شما را بیش از دیگری قرار دادم. کدامیک از شما ایثار می کند که عمر طولانی از آن دیگری باشد؟ هر دو عمر طولانی را اختیار کردند.

خطاب آمد: «به زمین نگاه کنید و ببینید که چگونه علی علیه السلام حیات خود را به برادرش پیامبر صل الله علیه وآله ایثار نموده و به جای او خوابیده و جان خود را فدای جان او نموده است. به زمین بروید و او را از دشمنان حفظ کنید.»

آنان آمدند و جبرئیل بالای سر امیرالمومنین علیه السلام و میکائیل سمت پاهای آن حضرت(ع) نشست و ندا کرد: «بخ بخ لک یا بن ابى طالب، من مثلک یباهى الله بک ملائکة سبع سماوات، به به تو را اى پسر ابو طالب کیست مانند تو؟ خدا بواسطه تو بر ملائکه هفت آسمان مباهات مى‌نماید.» اینجا بود که آیه شریفه «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْری نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ» نازل شد. (3) لیلة المبیت شبی است که حضرت علی علیه السلام به جای پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در بستر آن حضرت(ص) خوابید تا رسول خدا(ص) از توطئه قتلی که مشرکان مکه برای او ریخته بودند بتواند جان سالم به در ببرد و از مکه به مدینه هجرت نماید.

عمل حضرت علی علیه السلام در لیله المبیت یکی از فضائل امام علی علیه السلام است و در شان آن آیه 207 سوره بقره نازل شد: «وَ مِنَ النَّاسِ مَن یَشْرِى نَفْسَهُ ابْتِغَآءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ رَءُوفُ‌ بِالْعِبَادِ؛ و از میان مردم کسى است که جان خود را براى طلب خشنودى خدا مى‌فروشد، و خدا نسبت به [این‌] بندگان مهربان است.»

توطئه دارالندوه؛

اشراف قریش در دار الندوه گرد هم آمدند و احدى از آنان غایب نبود. حاضران از خاندان‌هاى بنى عبد شمس، نوفل، عبد الدار، جمح، سهم، اسد، مخزوم و دیگر خانواده‌هاى مکّه بودند و اجازه ندادند که احدى از تهامه وارد شود، زیرا تهامى‌ها هوادار محمّد صل الله علیه و اله و سلم بودند. همچنان که مواظب بودند تا احدى از خاندان هاشم یا کسانى که به گونه‌اى با آن‌ها ارتباط دارند، از این جریان باخبر نشود.

آن‌ها با هم مشورت و رایزنى کردند که با محمّد صلی الله علیه و آله و سلم چه کنند؟ پیشنهادهایى مطرح شد، از جمله کسى گفت: او را به زنجیر آهنى بسته حبس نمایند، امّا احتمال دادند که با یارانش ارتباط برقرار کند و آنان، او را آزاد کنند. پیشنهاد شد او را به سرزمین ‌هاى دیگر تبعید کنند؛ چنان دیدند که این کار به محمّد صلی الله علیه و آله و سلم امکان مى ‌دهد تا به نشر و ترویج دین خود همّت گمارد. در نهایت رأى آنان بر پیشنهاد ابوجهل یا شیطان قرار گرفت که از هر قبیله یک جوان دلیر و نسب‌دار و گیرنده انتخاب کنند و آنگاه به هر کدام از جوانان یک شمشیر برّنده بدهند و آنان با شمشیرهاى خود بر پیامبر(ص) وارد شوند و دسته‌ جمعى او را بکشند و خون او در میان همه قبایل پراکنده شود و بنى عبد مناف نتوانند با همه طوایف قریش بجنگند و ناچار به گرفتن دیه تن در دهند و آنان هم دیه مى‌دهند. بدین ترتیب کار پایان مى ‌یابد.

آگاهی رسول خدا صل الله علیه و آله وسلم از نقشه شوم قریشیان

خداوند متعال از طریق وحى پیامبرش را از این توطئه آگاه کرد: «وَ إِذْ یَمْکُرُ بِکَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِیُثْبِتُوکَ أَوْ یَقْتُلُوکَ أَوْ یُخْرِجُوکَ وَ یَمْکُرُونَ وَ یَمْکُرُ اللَّهُ وَ اللَّهُ خَیْرُ الْماکِرِینَ. [۴].مکر الهى در اینجا، تدبیر سرّى براى شکست اقدامى است که دیگران بر انجام آن هم داستان شده بودند.»

فرشته وحى پیامبر(ص) را از نقشه شوم مشرکان آگاه ساخت و دستور الهى را به او ابلاغ کرد که باید هر چه زودتر مکه را به عزم یثرب ترک کند.

این واقعه در اول ماه ربیع‌الاول سال چهاردهم بعثت رخ داد؛ شب مقرر فرا رسید. مکه و محیط خانه پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم در تاریکى شب فرو رفته بود. ماموران مسلح قریش هر یک از سویى به جانب خانه رسول خدا(ص) روى آوردند.

اکنون پیامبر(ص) باید با استفاده از شیوه غافل گیرى خانه را ترک کرده، در عین حال، چنین وانمود کند که در خانه است و در بستر خود آرمیده است. براى اجراى این نقشه لازم بود که فردی در بستر او بخوابد و روانداز سبز پیامبر(ص) را به خود بپیچد تا افرادى که نقشه قتل او را کشیده اند تصور کنند که او هنوز خانه را ترگ نگفته است و لذا توجه آنان فقط معطوف به خانه او شود و از راه عبور و مرور افراد در کوچه و بیرون مکه جلوگیرى نکنند.

على علیه السلام در بستر رسول خدا صل الله علیه وآله

رسول خدا صل اله علیه وآله على علیه السلام را از توطئه قریش خبر داد و او را فرمود که در بسترش بخوابد. على علیه السلام گفت: اى پیامبر خدا، آیا با خوابیدن من در آنجا تو سالم مى‌ مانى؟ پیامبر فرمود: بلى، على علیه السلام خنده‌اى تبسّم‌ آمیز کرد و به شکرانه این افتخار، سر به سجده گذاشت. سپس در بستر پیامبر خوابید و برد خصوصى حضرت را روى خود کشید.

پیامبر در حالى از خانه خارج شد که قریش خانه را در محاصره داشتند و انتظار مى ‌کشیدند تا بخوابد. رسول خدا صل الله علیه و آله به هنگام بیرون شدن از خانه، این‌ آیه را تلاوت مى ‌کرد:وَ جَعَلْنا مِنْ بَیْنِ أَیْدِیهِمْ سَدًّا وَ مِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا فَأَغْشَیْناهُمْ فَهُمْ لا یُبْصِرُونَ.[5]و ما فراروى آن‌ها سدّى و پشت سرشان سدّى نهاده و پرده‌اى بر (چشمان) آنان فروگسترده‌ ایم؛ در نتیجه نمى ‌توانند ببینند.

آنگاه مشت خاکى برگرفت و بر سر آنان پاشید و بى‌آنکه او را ببینند، از میان ایشان گذشت و راهى غار ثور شد.

برخى نیز مى گویند هنگامى که پیامبر از خانه خارج شد همه آنان را خواب ربوده بود و پیامبر از غفلت آنان استفاده کرد. ولى این نظر دور از حقیقت است و هرگز شخص عاقل باور نمى کند که چهل آدم کش که خانه را براى این محاصره کرده بودند که پیامبر(ص) از خانه بیرون نرود تا در وقت مناسب او را بکشند، ماموریت خود را آن چنان سرسرى بگیرند که همگى با خیال آسوده بخوابند! ولى بعید نیست، همان طور که برخى نوشته اند، پیامبر(ص) پیش از گرد آمدن تروریست ها، خانه را ترک گفته بود.[6]

گویند: مشرکان قریش، على(ع) را همچون پیامبر (ص) سنگ‌باران کردند و او به خود مى ‌پیچید، و سرش را زیر پارچه کرده بود و تا صبح بیرون نیاورد.

یعقوبی می نویسد: خداى عز و جل در آن شب به جبرئیل و میکائیل وحى کرد که من یکى از شما دو نفر را محکوم به مرگ کرده‌ ام، کدامیک حاضر است در راه رفیقش از خود بگذرد؟ پس هر دو زندگى را برگزیدند و خداى به آن دو وحى کرد که چرا مانند على بن ابى طالب(ع) نبودید؟

من میان او و محمد(ص) برادرى انداختم و عمر یکى از آن دو را بیشتر قرار دادم پس على(ع) مرگ را برگزید و زندگى را براى محمد(ص) خواست و در بستر او خوابید، اکنون به زمین فرود آیید و او را از دشمنش نگهدارى کنید. پس جبرئیل و میکائیل فرود آمدند و یکى از آن دو بالاى سر و دیگرى در پایین پاى على(ع) نشستند تا او را از دشمنش پاسبانى کنند و سنگها را از او به دور دارند و جبرئیل می گفت: «بخ بخ لک یا بن ابى طالب، من مثلک یباهى الله بک ملائکة سبع سماوات؛ به به تو را اى پسر ابو طالب کیست مانند تو؟ خدا بواسطه تو بر ملائکه هفت آسمان مباهات مى‌نماید."[7]

یورش به خانه وحى

ماموران قریش، در حالى که دست هایشان بر قبضه شمشیر بود، منتظر لحظه اى بودند که همگى به خانه وحى یورش آورند و خون پیامبر را که در بسترش آرمیده است بریزند. آنان از شکاف در به خواب گاه پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم مى نگریستند و از فرط فرح در پوست نمى گنجیدند و تصور مى کردند که به زودى به آخرین آرزوى خود خواهند رسید. ولى على علیه السلام، با قلبى مطمئن و خاطرى آرام، در خواب گاه پیامبر(ص) دراز کشیده بود، زیرا مى دانست که خداوند پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم خود را نجات داده است.

دشمنان، نخست تصمیم گرفته بودند که نیمه شب به خانه پیامبر(ص) هجوم آورند، ولى به عللى از این تصمیم منصرف شدند و سرانجام قرار گذاشتند در فروغ صبح وارد خانه شوند و ماموریت خود را انجام دهند. قریش صبحگاهان به على (ع) یورش بردند و تا او چشم خود را به آنان باز کند، با شمشیرهاى کشیده به او حمله آوردند. خالد بن ولید از همه جلوتر بود، على(ع) پرید و با تردستى و چالاکى، دستش را گرفت و به هم پیچاند. خالد چون بچه شتر به هوا مى‌ رفت و به سان شتر کف کرده بود. على (ع) شمشیر را از دست خالد گرفت و با آن به قریش سخت گرفت. مشرکان از جلوى او به بیرون‌ خانه گریختند، چنان که گوسفند مى‌رمد. چون به او نگریستند، دریافتند که على(ع) است. پرسیدند: تو على هستى؟ گفت: من على هستم. گفتند: هدف ما تو نبودى. یارت چه کرد؟ فرمود: از او چیزى نمى ‌دانم.[8]

در روایات دیگری آمده است در این موقع، از فرط عصبانیت به سوى حضرت على علیه السلام حمله بردند و او را به سوى مسجدالحرام کشیدند، ولى پس از بازداشت مختصرى ناگزیر آزادش ساختند و در حالى که خشم گلوى آنان را مى فشرد تصمیم گرفتند که از پاى ننشینند تا جایگاه پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم را کشف کنند.[9]

نزول آیه ای از قرآن در شان عمل حضرت علی علیه السلام

خداوند متعال براى تحسین و تقدیر از فداکاری امیرمؤمنان علیه‌السلام آیه ‌اى بر پیامبرش نازل کرد و جان نثارى، فداکارى، تعهد و ایمان حضرت علی علیه‌السلام را ستود. خداوند متعال در این آیه مبارکه فرمود: «وَ مِنَ النّاسِ مَنْ یَشْری نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللّهِ، وَاللّهُ رَئوُفٌ بِالْعِباد؛[10] و از میان مردم کسى است که جان خود را براى طلب خشنودى خدا مى‌فروشد، و خدا نسبت به [این‌] بندگان مهربان است.».

تمامى مفسران شیعه و اکثر مفسران اهل سنت، معتقدند که شأن نزول این آیه فداکارى حضرت علی علیه‌السلام در لیلة المبیت و در بیان فضیلت و مقام آن حضرت(ع) است. طبرسی صاحب تفسیر "مجمع البیان" گوید: این آیه در میان راه مکه و مدینه، به هنگام هجرت پیامبر صلی الله علیه و آله بر آن حضرت(ع) نازل گردید.[11}

در همین تفسیر آمده است: هنگامى که حضرت علی علیه‌السلام در بستر پیامبر صلی الله علیه و آله خوابید تا پیامبر صلی الله علیه و آله از دسیسه مشرکان بگریزد، جبرئیل در بالاى سر حضرت علی علیه‌السلام و میکائیل در پایین پاهایش قرار گرفته (و او را محافظت مى‌ نمودند) و جبرئیل به آن حضرت(ع)، مى‌ گفت: آفرین و خوشا به افرادى مانند تو، اى پسر ابى‌طالب که خداوند متعال در میان فرشتگانش به تو مباهات مى‌ کند و به تو مى‌ نازد.[12}

پی نوشت ها:

1. مسارالشیعه، ص 27. فیض العلام، ص 201. زادالمعاد، ص 332. بحارالانوار، ج 97، ص 168. مصباح کفعمی، ج 2، ص 596.

2.سوره بقره، آیه 207

3.بحارالانوار: ج 19 : ص 39

4. سوره مبارکه انفال ، آیه 30

5. سوره یس : 9

6. سیره حلبى، ج 2، ص 32.

7.تاریخ ‌یعقوبى ، ترجمه محمد ابراهیم آیتی،ج‌1،ص:398

8. امالى طوسى، 2/ 82- 83.

9. تاریخ طبرى، ج 2، ص 97.

10. سوره بقره، آیه 207.

11. مجمع البیان فى تفسیر القرآن، ج 1-2، ص 535؛ تفسیر نمونه، ج 2، ص 47.

12.مجمع البیان فى تفسیر القرآن، ج 1-2، ص 535؛ تفسیر نمونه، ج 2، ص 46؛ تاریخ الیعقوبى، ج 1، ص 358

تقویم شیعه، صص ۷۲-۷۳

پایان پیام/99
ماجرای مباهات خداوند به حضرت امیر(ع) در «لیله المبیت»
ماجرای مباهات خداوند به حضرت امیر(ع) در «لیله المبیت» ماجرای مباهات خداوند به حضرت امیر(ع) در «لیله المبیت» ماجرای مباهات خداوند به حضرت امیر(ع) در «لیله المبیت» ماجرای مباهات خداوند به حضرت امیر(ع) در «لیله المبیت» ماجرای مباهات خداوند به حضرت امیر(ع) در «لیله المبیت» ماجرای مباهات خداوند به حضرت امیر(ع) در «لیله المبیت» ماجرای مباهات خداوند به حضرت امیر(ع) در «لیله المبیت» ماجرای مباهات خداوند به حضرت امیر(ع) در «لیله المبیت»
ضمیمه :
کلید ‫واژه‌ها:
لیله المبیت
|
جبرئیل
|
ربیع الاول
|

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه مهدویت

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


روی کلید واژه مرتبط کلیک کنید
منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


یک خبر ناامیدکننده از آیفون17 پلاس!