حکایت لیلی مجنون از نگاهی متفاوت

داستان لیلی مجنون

سری حکایت های لیلی مجنون واقعا عاشقانه است و عشق دو طرفه زن و مرد را نسبت به هم نشان می دهد در ادامه بیشتر می خوانیم .

حکایت لیلی مجنون , مجنون در عشق لیلی می‌سوخت. دوستان و آشنایان نادان او که از عشق چیزی نمی‌دانستند گفتند لیلی خیلی زیبا نیست. در شهر ما دختران زیباتر از و زیادند، دخترانی مثل ماه، تو چرا اینقدر ناز لیلی را می‌کشی؟ بیا و از این دختران زیبا یکی را انتخاب کن. مجنون گفت: صورت و بدن لیلی مثل کوزه است، من از این کوزه شراب زیبایی می‌نوشم.

خدا از این صورت به من شراب مست کنندة زیبایی می‌دهد.شما به ظاهر کوزة دل نگاه می‌کنید. کوزه مهم نیست، شراب کوزه مهم است که مست کننده است. خداوند از کوزة لیلی بشما سرکه داد، اما به من شراب داد. شما عاشق نیستید.

خداوند از یک کوزه به یکی سم می‌دهد به دیگری شراب و عسل. شما کوزة صورت را می‌بینید و آن شراب خاص با چشم ناپاک شما دیده نمی‌شود. مثل دریا که برای مرغ‌ آبی مثل منزل است اما برای کلاغ باعث مرگ و نابودی است.