کاروان ِ زخمی


کاروان ِ زخمی

روزی می نشیند باد آنچنانی که ببینی دگر از جانب من موج ِ مهری به هوای صخره ات میل به خیزاب ندارد روزی از دور هوس خواهی کرد قطره ای بی تابی گم کند راهش را سوی صحرای دلت ✿◕شاعر:شکیبا سروری




روزی
می نشیند باد
آنچنانی که ببینی دگر از جانب من
موج ِ مهری به هوای صخره ات
میل به خیزاب ندارد


روزی از دور هوس خواهی کرد
قطره ای " بی تابی "
گم کند راهش را
سوی صحرای دلت



✿◕ ‿ ◕✿   ❀◕ ‿ ◕❀ ‿ ◕✿   ❀◕ ‿ ❁◕ ‿ ◕❁   ✾◕ ‿ ◕✾



با کاروان ِزخمی ِ یک عمر انتظار
بیشتر بمان

بر داغ ِ برگ های ریخته از پاره ی تن اش
ای شاره ی بهار !
بیشتر ببار
بیشتر بِروی ...

بیشتر بساز با تُن آرام و خسته ی این زخم خورده از خزان



✿◕ ‿ ◕✿   ❀◕ ‿ ◕❀ ‿ ◕✿   ❀◕ ‿ ❁◕ ‿ ◕❁   ✾◕ ‿ ◕✾



حدود ِ مرز های عشق را
خاک پای تو
رقم می زند !!

تا هرچه چشم کار می کند
اگر دورتر شوی
هراس نیست ...



✿◕ ‿ ◕✿   ❀◕ ‿ ◕❀ ‿ ◕✿   ❀◕ ‿ ❁◕ ‿ ◕❁   ✾◕ ‿ ◕✾



بماند ...
اینکه در گوش ِ جگر گوشه ی قلبم
چہ خواندی شب هــا
که دگر یاد ندارد مادر ِ مهــرش را

ما که هــرشب
یتیم بچه ی گریان ِ تو خواباندیم
که ؛
"" برمیگردی ... ""



✿◕ ‿ ◕✿   ❀◕ ‿ ◕❀ ‿ ◕✿   ❀◕ ‿ ❁◕ ‿ ◕❁   ✾◕ ‿ ◕✾


عشق
گاه به آرامش پیوند تو با دست نسیم
یا به طوفانی ِ امواج بلندت در شب

گاه هم عشق
به سبکباری ِ آهنگ قدم هایم
در عمق تو است ....


بومیان می گویند
وقتی از ساحل امن ات دوری
شده گاهی دریا
سخت نامرد شده ...



بومیان
چه میدانند که در قصه من
ساحل امن
همان غرق شدن در طلب ِ عمق تو است



✿◕ ‿ ◕✿   ❀◕ ‿ ◕❀ ‿ ◕✿   ❀◕ ‿ ❁◕ ‿ ◕❁   ✾◕ ‿ ◕✾



یادم از صحبت عید و طرب ِ پار آمد
زندگی عادت دلخوشکنکی هست
که هر بار آمد

ما بسان گل کم جان ِ بهار می روییم
دست افشان ، دل ِ بی باک ز غم می روبیم
...
..
.

تا که ناگه ببینیم

خزان باز به بازار امد ....



✿◕ ‿ ◕✿   ❀◕ ‿ ◕❀ ‿ ◕✿   ❀◕ ‿ ❁◕ ‿ ◕❁   ✾◕ ‿ ◕✾



دیدی آخر که سرابش ثمر آب نداشت ؟
نقش ِ گل بوته ی وحشی
_ همه غوغای دو روزی _

که دگر تاب نداشت ....



✿◕ ‿ ◕✿   ❀◕ ‿ ◕❀ ‿ ◕✿   ❀◕ ‿ ❁◕ ‿ ◕❁   ✾◕ ‿ ◕✾



نم ِ هر قطره ی اشکم
که روان است ز دریای وجود
ساحل امن تو را می طلبد
تا که ارام بگیرد همه دریای تلاطم
همه امواج تهاجم
...
همه، هنگامه ی بیتاب شدن در راهت
امشب آرام بگیرد
ای کاش ....



" برای حضرت دوست " لیله الرغائب



✿◕ ‿ ◕✿   ❀◕ ‿ ◕❀ ‿ ◕✿   ❀◕ ‿ ❁◕ ‿ ◕❁   ✾◕ ‿ ◕✾



در آمدن ها
در پر کشیدن پشت ِ پرچین ِ پر از پیله ی تنهایی ِ ما
هر کسی رسم ِ خودش را دارد
رفتن ها اما
همگی مثل همند ....



✿◕ ‿ ◕✿   ❀◕ ‿ ◕❀ ‿ ◕✿   ❀◕ ‿ ❁◕ ‿ ◕❁   ✾◕ ‿ ◕✾



آه عشق



گاه میپوشد بر تن
جامه ی پر ارج ِ ابراهیم را
گاه می بخشد به جانان
عشق وُ اسماعیل را ...

گاه
میدانی عشق ...
در نثار ِ آنچه میخواهیم معنا می شود .....



✿◕ ‿ ◕✿   ❀◕ ‿ ◕❀ ‿ ◕✿   ❀◕ ‿ ❁◕ ‿ ◕❁   ✾◕ ‿ ◕✾


تا برِ دوست
همه راز و نیازم این است
ترسم آن صادق ِ صبحی که خبر میدادی
ناگهان سر رسد از راه دراز ...

و من از تیررس ِ مهر ِ تو هم گم باشم



✿◕ ‿ ◕✿   ❀◕ ‿ ◕❀ ‿ ◕✿   ❀◕ ‿ ❁◕ ‿ ◕❁   ✾◕ ‿ ◕✾


تک درختی ساده ام ،
حد نزن ساقه ی احساسم را

از واژه های مهر
شعر ِ تَری بریز به پای جوانه ام
حتی اگر به جاری ِ احساس ِ تو امید نیست ...



✿◕ ‿ ◕✿   ❀◕ ‿ ◕❀ ‿ ◕✿   ❀◕ ‿ ❁◕ ‿ ◕❁   ✾◕ ‿ ◕✾



من ایستاده ام
تا که کم کنم روی هرچه کوه را
ببار بر سَرم
سیلاب های ماتم ِ انبوه را ....



✿◕ ‿ ◕✿   ❀◕ ‿ ◕❀ ‿ ◕✿   ❀◕ ‿ ❁◕ ‿ ◕❁   ✾◕ ‿ ◕✾



آسمانم !
با تو دریای وجودم آبی است
با تو حتی
در سیه روزی ِ شب
مهتابی است



✿◕ ‿ ◕✿   ❀◕ ‿ ◕❀ ‿ ◕✿   ❀◕ ‿ ❁◕ ‿ ◕❁   ✾◕ ‿ ◕✾



تمرین سپید ؛




از پایان ها نترسیده ام
که " نقطه "
همیشه به شروعی تازه می اندیشد
در " سرخط "



hムkіʙム₰


حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


تماشاخانه سیار کانون میهمان کودکان اراک و ساوه