همه چیز زیر سر آدم فضایی هاست


همه چیز زیر سر آدم فضایی هاست

اینجا یکی از مرموزترین نقاط جهان است که تمام موجودات زنده درونش در یک شب غیب شده‌اند. روستای مرموز ناناووت در کانادا که به روستای مرگ مشهور است. ]]>

همه چیز زیر سر آدم فضایی هاست
اینجا یکی از مرموزترین نقاط جهان است که تمام موجودات زنده درونش در یک شب غیب شده‌اند. روستای مرموز ناناووت در کانادا که به روستای مرگ مشهور است.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
همه چیز زیر سر آدم فضایی هاست
اینجا یکی از مرموزترین نقاط جهان است که تمام موجودات زنده درونش در یک شب غیب شده‌اند. سال‌هاست پلیس، کارشناسان علوم ماوراءالطبیعه و مردم عادی درباره دلیل غیب شدن مردم روستا بحث می‌کنند اما هیچ دلیل قانع کننده‌ای در این باره پیدا نشده به جز این که می‌گویند همه چیز زیر سر آدم فضایی‌هاست. روستای مرموز «ناناووت» در کشور کانادا یکی از مرموزترین و عجیب‌ترین مناطق جهان است. تا اوایل دهه 1930 میلادی این روستای کوچک مثل تمام مناطق جهان یک محل عادی بود که عده‌ای انسان و جانوران اهلی در آن زندگی می‌کردند.

هیچ مشکل جدی و جنگی هم بین‌شان نبود. این منطقه دورافتاده‌تر از آن بود که کسی نگران آسیب دیدنش باشد اما یک اتفاق عجیب باعث شد تا همه نگاه‌ها به آن سمت جلب شود. تمام جانداران آن روستا- بدون این که هیچ پدیده‌ای مثل زمین لرزه یا طوفان رخ داده باشد- یک شبه ناپدید شدند. این روستا در کنار یک دریاچه مشهور و زیبا قرار داشت و از همان زمان شایعه شد که روستا در داخل دریاچه سر خورده است! نکته عجیب این بود که تمام موجودات زنده ناپدید شده بودند. هیچ اثری از جسد یا باقیمانده بدن‌شان وجود نداشت و هم چیز به طرز مرموزی ناپدید شده بود.

روستای دست نخورده

روستای «ناناووت» بسیار دورافتاده بود. تا جایی که وقتی همه چیز ناپدید شد، هیچ کس در این باره اطلاع دقیقی نداشت و انگار برای کسی هم مهم نبود. اولین بار شخصی به نام «جو لیبل» که یک مرد ماجراجو بود، به طور اتفاقی آن جا را کشف کرد و خالی بودن روستا را به مقامات کشوری گزارش داد. او با نگارش متن کوتاهی ادعا کرد یک سری خانه در جایی وسط یک منطقه بکر، نظرش را جلب کرده است. به نوشته او این منطقه عادی و ساده به نظر می‌رسید تنها تفاوتش با بقیه شهرها این بود که کسی در آن ساکن نبود و هیچ صدایی به گوش نمی‌رسید.

در این روستا یک قبیله از سرخپوست‌ها زندگی می‌کردند و افراد زیادی با آن‌ها در ارتباط نبودند.



«شهر مرده»، عبارتی بود که برای اولین بار توسط این مرد ماجراجو برای این منطقه بیان شد، همه چیز به طرز عجیبی غیرقابل باور به نظر می‌رسید. تمام وسایل خانه‌ها دست نخورده بودند، حتی روی میز برخی خانه‌ها غذای آماده به همان صورت به چشم می‌خورد. در برخی دیگر دیگ غذا، بالای شومینه در حال پختن بود و این طور به نظر می‌رسید که افراد خانه با عجله آن جا را ترک کرده‌اند و قرار بوده خیلی زود به خانه‌شان برگردند. مغازه‌های داخل شهر نیز به همان صورت بودند. در همه‌شان باز بود و تمام اجناس در دسترس قرار داشتند؛ انگار صاحب مغازه برای چند دقیقه آن‌ها را جا گذاشته و قرار بوده تا چند دقیقه دیگر برگردد.

آن شب چه شد؟

ماجرا از چه قرار بود؟ تحقیقات بیشتر بخش‌های تاریک ماجرا را کمی‌روشن‌تر کرد. مردم روستایی که در همان نزدیکی بودند، گفتند یک شب قبل از این که شایعه «شهر مرگ» در دنیا بپیچد، شاهد بودند که نور غیرمنتظره‌ای از دریاچه بیرون آمده و بعد از چند دقیقه که تمام آسمان را روشن کرده، خاموش شده است. در جست و جوهای بیشتر 100 یارد (حدود 90 متر) دورتر از ورودی روستا لاشه هفت سگ پیدا شد که از شاخه‌های چند درخت آویزان شده بودند. سنگ قبرهای گورستان در آن حوالی نیز دهان باز کرده بودند اما درون‌شان هیچ اثری از جسد دیده نمی‌شد. تمام سنگ‌ها هم الگوی مشخصی داشتند؛ انگار کسی از وسط با تبر نصف‌شان کرده بود.

تحقیقات چه می‌گوید؟

بررسی‌های بیشتر نشان می‌داد که سگ‌ها از گرسنگی مرده‌اند، آن هم در حالی که در خانه‌های روستا پر از خوراکی‌های تازه بود. با این حساب احتمالا پدیده‌ای سگ‌ها را از خوردن منع کرده بود. شاید هم خوراک‌ها مسموم شده بودند. بررسی‌های بیشتر نشان داد خوراک‌ها مشکلی نداشته‌اند. البته به خاطر این که وسایل آزمایشگاهی پیشرفت کمتری در آن دوران داشت، هنوز مطمئن نیستیم که‌این خوراک‌ها از نظر مسمومیت رادیواکتیو نیز مشکلی داشته‌اند یا نه.

دانشمندان برای این که شرایط منطقه را بیشتر و دقیق‌تر بررسی کنند، روی شواهد باقیمانده در منطقه، آزمایش‌هایی انجام دادند که نشان می‌داد غذاهایی که در خانه‌ها دست نخورده باقی مانده بود، دو ماه به همین حال رها شده بودند در حالی که ظاهرشان کاملا تازه به نظر می‌رسید و هیچ بویی به خودشان نگرفته بودند. هیچ موجود موذی- از جمله حشراتی مثل مگس- در آن حوالی دیده نمی‌شد.

چه کسانی این جا زندگی می‌کردند؟

روستای ناناووت منطقه‌ای بسیار کوچک در کنار یک رودخانه بود که معمولا به خاطر آب‌های پر از ماهی و آبزیان دیگر پرطرفدار بود. در اوایل سده 1900 میلادی یک قبیله از سرخپوست‌ها در این منطقه زندگی می‌کردند. به این دلیل که سفیدپوستان منطقه علاقه چندانی به حضور آن‌ها نداشتند و ترجیح می‌دادند آن‌ها را به حال خودشان رها کنند تا منقرض شوند کمتر کسی به سراغشان می‌رفت.
همه چیز زیر سر آدم فضایی هاست

احتمال انتقال مخفیانه توسط ارتش

یکی از فرضیه‌هایی که در این باره مطرح می‌شد، گم شدن، دزدیده شدن یا حتی قتل عام این گروه توسط دولتی بود که می‌خواست هرچه سریع‌تر از دست سرخپوست‌ها خلاص شود. اما شواهدی که در روستا به دست آمده بود نشان می‌داد که همه چیز کاملا سر جای خودش بوده و هیچ مقاومتی در مقابل زور دیده نمی‌شد. ضمن اینکه جمعیت روستا حدود 7 هزار نفر بود و انتقال این تعداد آدم در طول یک شب، آن هم بدون کوچک‌ترین سر و صدا و ردپایی غیرممکن به نظر می‌رسید.

مشکل بعدی این بود که روستا حدود 500 کیلومتر تا نزدیک‌ترین شهر آباد فاصله داشت. با این حساب حتی اگر تمام جمعیت شهر در مدت کوتاهی منتقل شده بودند، باید اثری از حرکت آن‌ها در طول راه دیده می‌شد یا اثری از افزایش جمعیت در شهرهای اطراف دیده می‌شد که بررسی‌ها این را منتفی می‌کرد.

سرنخ‌های جدید

سال‌ها طول کشید تا گروهی از محققان علوم مختلف با همراهی پلیس بتوانند به سرنخ‌های اساسی در این باره دست پیدا کنند. در سال 1976 میلادی یعنی بیشتر از دو دهه از وقوع این اتفاق عجیب، شخصی به نام «دوایت والن» برای یک مجله نسبتا ناشناخته به نام «فت» مقاله‌ای با تیتر «بازدید دوباره از روستای ناپدید شده‌ها» منتشر کرد. آقای والن اولین کسی بود که در طول چند دهه بعد از این واقعه اسرارآمیز نشانه‌هایی را فاش می‌کرد که تا پیش از آن هرگز بیان نشده بود.

او در این گزارش به شخصی به نام سرهنگ نلسون اشاره کرد که گزارش مفصل و جزیی در این باره نوشته و جزییات آن را در اختیار اداره پلیس وقت گذاشته بود. روزنامه نگار ماجراجو در این گزارش با آوردن ادله گوناگون ادعا کرد بخشی از آن چه در این نوشته‌ها آمده، صرفا یک سری ادعای پوچ بوده که با هدف کسب شهرت نوشته شده‌اند. او اسم این گزارش را «افسانه بلندبالا» گذاشته و در این رابطه نوشته بود:

«این موضوع که شخصی به نام جو لیبل وجود داشته و سری به ویرانه‌های دهکده زده نیز به نظر فقط یک ادعای پوچ است. این روستا اکنون هم وجود دارد و سازه‌هایی شبیه خانه در آن‌ها ساخته شده اما بر اثر گذشت چندین سال تبدیل به ویرانه شده‌اند. اگر واقعا در آن منطقه اتفاق عجیبی رخ داده بود، چرا این همه سال هیچ داده‌ای درباره اش منتشر نشده یا سعی نکرده بودند در این باره تحقیقی ارائه کنند؟ تکلیف باقیمانده خوراک یا لاشه سگی که گفته می‌شد در آن جا کشف شده، چه شد؟ چرا آن‌ها را در یک موزه نگهداری نمی‌کنند تا کسی بتواند از نزدیک آن‌ها را ببیند؟»

چند ماه بعد از انتشار این گزارش، یکی از خواننده‌های مجله با زیر سوال بردن این ادعاها تلاش کرد فرضیه خودش را به کرسی بنشاند. او به مقاله‌ای که حدود 10 سال قبل از آن در قالب یک کتاب با نام «سفر متوقف شده» منتشر شده بود، اشاره کرد. در این کتاب، راوی داستان تعریف کرده که با یکی از اشخاص محلی رو به رو شده که ادعا می‌کرده آدم فضایی‌ها مردم روستا را به محلی دیگر برده‌اند. مرد بومی‌ادعا کرده بود، خودش چند باری به مقر آدم فضایی‌ها در بالای دریاچه رفته و همراه با فرزندانش با آن‌ها حشر و نشر داشته است.

او گفت خودش از آدم فضایی‌ها شنیده که مردم این روستا را با هدف آزمایش درباره زمینی‌ها به آسمان برده‌اند و هر زمانی که وقتش برسد آن‌ها را به زمین بر می‌گردانند. با وجود ادعاهای جو لیبل مبنی بر کشف این روستا و ادعاهای دوایت والن درباره دروغ بودن این ادعاها، هنوز هم ماجرای این منطقه به عنوان یکی از اسرارآمیزترین ماجراهای دنیا مطرح است.

یک افسانه سرخپوستی این پدیده را توجیه می‌کند

در طول سال‌هایی که این گروه غیب شدند، شایعه‌های زیادی درباره دلیل غیب شدن آن‌ها مطرح شد. «شایعه ماه کامل» یکی از مهم‌ترین دلایلی بود که در این باره در محافل مختلف عنوان می‌شد. این شایعه می‌گفت در طول سال‌های متمادی هر بار که ماه کامل دقیقا در بالای دریاچه قرار می‌گرفت، اتفاق عجیبی در منطقه رخ می‌داد که آخرین و مشهورترین آن، غیب شدن مردم روستا بود.
کسانی که این فرضیه را علم کرده بودند، می‌گفتند در زمان‌هایی که ماه کامل می‌شود، گرگ‌های منطقه بیدار می‌شوند و طبق یک افسانه سرخپوستی، در مواقع خاصی از سال اجساد گرگ‌ها نیز از خواب بیدار می‌شوند و هر سال ممکن است پدیده‌های خاصی در اطراف رخ بدهد. از جمله این پدیده‌ها، «لشکرکشی گرگ‌های هاسکی» بود. در این واقعه گرگ‌ها برخلاف شب‌های دیگر کاملا ساکت می‌شوند.
همه چیز زیر سر آدم فضایی هاست

چند دهه بعد از خالی شدن روستای مرگ رازهای جدیدی پیدا شدند

ماجرای کشف روستای مرده آن قدر جذاب بود که تا سال‌ها بعد از وقوع آن همچنان در محافل مختلف علمی‌و غیرعلمی‌درباره آن بحث می‌شد. هر چند «جو لیبل» در دهه 1930 این روستای خالی از سکنه را کشف کرده بود اما سال‌ها بعد، یعنی در سال 1959 میلادی برای اولین بار تمام ماجرای این اتفاق در قالب یک کتاب با نام «غریب‌تر از علم» منتشر شد. در این کتاب برای اولین بار به حضور نیروهای ویژه پلیس اشاره شد که بعد از دریافت گزارش «لیبل» وارد منطقه شدند. گروه‌های تجسس هم نتوانستند هیچ ردپایی پیدا کنند.

عملیات جست و جو مدت‌ها ادامه پیدا کرد و تعداد زیادی از کارآگاهان تمام منطقه را زیر و رو کردند. عده‌ای غواص هم به پایین دریاچه رفتند اما چیزی پیدا نکردند. فقط جسد چند سگ پیدا شد که در بخش‌های خنک خانه جا مانده و از گرسنگی جان داده بودند. با وجود این که مدت نسبتا زیادی از جان دادن آن‌ها می‌گذشت، لاشه‌شان کاملا تازه مانده بود و هیچ حشره‌ای در اطراف‌شان پرسه نمی‌زد. این سگ‌های مرده تنها نشانه از یک موجود زنده در منطقه بود. به جز این، همه چیز کاملا غیب شده و کوچک‌ترین ردی نیز از آن نبود.منبع:تابناک‌باتو

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه سبک زندگی

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!



بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


طرفداری عجیب شیلا خداداد از تتلو / او را خیلی دوست دارم ! + عکس