مهلت دیدار


مهلت  دیدار

دوش زد ، سنگ اجل بر در پوسیده عمر تا گشودم در به رویش مهلت دیدار نداد وان دمی بود که ریخت حایل بین من و جان من به چشم خود دیدم که جانم وز پییش روح و روانم میرود شاعر:مهران یعقوبی

دوش زد ، سنگ اجل بر در پوسیده عمر تا گشودم در به رویش مهلت دیدار نداد وان دمی بود که ریخت حایل بین من و جان من به چشم خود دیدم که جانم وز پییش روح و روانم میرود من کجا مانده ام اخر جان کجا رفتنی است ؟ من و این درد جدایی که بر جانم هست ! تو و ان نگاه مستی که بر چشمت هست ! من و این اتش هجرت که بر دل دارم تو و ان عالم رویا که بر سر داری من و این دریای حسرت که در ان غرق شدم !...

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


نام بیماری سخت ترانه علیدوستی اعلام شد | اعلام آخرین وضعیت روند درمان بازیگر سرشناس