دیشب به یادچشم تویک دریا گریستم
تنها توراسرودم وتنها گریستم
چون شمع درمسیرکوچه ی خلوت شب
در عشق تو سوختم وصدجا گریستم
درخلوتی شبانه ودرسکوت طولانی
هرشب به طول یک شب یلدا گریستم
حیران ودل شکسته ودراوج انتظار
همراه ابر دردامنه صحرا گریستم
باور نمی کنم که این بود سزای من
رسوای عشق توگشتم ورسواگریستم
بردم شکایت دل را به حضرت دوست
ازدست عشق وتوودنیاگریستم
تا عکس توروبروبودبغض درگلو
نالان نگاه کردم وجانفرسا گریستم
شب بود واه بودوغم بودوتنهایی
با اه تا کردم وبی همتا گریستم
شب بودوبغض بودوسکوت طولانی
بغض وسکوت راشکستم وشب راگریستم
هرشب نگاه مست توتابه یاد امد
بایاد ،مینای چشم تو گیرا گریستم
هرگز نرفت از نظرم یاد اوغریب
روزها شکوه کردم وشبها گریستم