فیلم گفتگو با اعدامی که در قبل از دفن شدن زنده شد


فیلم گفتگو با اعدامی که در قبل از دفن شدن زنده شد

رکنا: علیرضا آنطور که خودش، دوستش، مددکار و مسئولان زندان می‌گویند بخش زیادی از حافظه‌اش را از دست داده است و تقریبا چیزی یادش نمی‌آید؛ حتی زندگی قبل از اعدام را.

حجم ویدیو: 55.16M | مدت زمان ویدیو: 00:08:37
فیلم گفتگو با اعدامی که در قبل از دفن شدن زنده شد

مسئول زندان می‌گوید بعد از اینکه علیرضا از اعدام نجات یافت، نگرانی پزشکان از این بود که مبادا علیرضا به خاطر لطمه‌های مغزی و نرسیدن اکسیژن دچار زندگی نباتی شود؛ اینگونه نشد اما فراموشی از یک سو و لمس شدن یک دست و مشکلات دیگر جسمی، باعث شده که علیرضا عملاً به یک جسم متحرکی تبدیل شود که اگر بقیه زندانیان به فکر رتق‌وفتق امورش از جمله نظافت و اصلاح و حتی غذاخوردنش نباشند، کاری از دست خودش بر نمی‌آید.

فیلم گفتگو با اعدامی که در قبل از دفن شدن زنده شد

+علیرضا قبل از دستگیری چه کار می‌کردی؟

بنایی. تهران کار می‌کردم.

+ وقتی دستگیر شدی سابقه‌دار بودی؟

بله، سابقه مواد مخدر. آخرین بار هم در زاهدان به خاطر قاچاق دستگیر شدم.

+چه موادی داشتی؟

گرد.

+فروشنده مواد هم بودی؟

بله. یادم نمیاد کار دیگه‌ای هم می‌کردم یا نه.

+قبل از مواد مخدر چه کار می‌کردی؟

بنایی

+چرا رفتی سراغ مواد مخدر؟

رفتم دیگه. به خاطر پول. پول بنایی کم بود.

+اینجا که ساخت‌وساز خوبه. چرا موادمخدر؟

خوب هم باشه دیگه یادم نیست چرا رفتم سراغ مواد.

+از دستگیری ترس نداشتی؟

داشتم ولی دستگیر شدم دیگه.

+پول مواد مخدر خیلی بیشتر بود؟ با پول فروش موادمخدر چه کار می‌کردی؟

آره ولی نمیدونم باهاش چه کار می‌کردم

+معتاد بودی؟

نه، ولی بعضی وقت‌ها تریاک مصرف می‌کردم

+همسرت هم معتاد Addicted بود؟

نه.

+ چند سالت بود؟

یادم نیست.

+چند بچه داری؟

دو دختر دوقلو به نام‌های مهسا و مهدیه و یک پسر به نام مهدی.

+ از اعدام چیزی به خاطر داری؟

نه. هیچی یادم نمیاد

+از قبل اعدام؟

نه.

+ الان، 4 سال بعد از اعدام و بازگشت به زندگی، چه درخواستی داری؟

هیچ خواسته‌ای ندارم. فقط می‌خوام آزاد بشم

+میگن فقط عروسیت رو به خاطر داری؟

بله.

+همسرت میاد ملاقات؟

نه

+چه کار می‌کنی تو زندان؟

هیچی

+ بیرون زندان؟

میرم کاشی‌کاری. بنایی. کشاورزی

+ الان کاشی‌کاری بلدی؟ یادت نرفته؟

نه یادم هست. بلدم

+اینجا کلاسی آموزشگاهی کارگاهی نمیری؟

نه. هیچی.

+دوست داری بچه‌هایت را ببینی؟

دوست دارم

+پسرت چند سالشه؟

20 ساله. در این سال‌ها ندیدمش. نمیدونم چه کار می‌کنه

+کسی ملاقاتت میاد؟

هیچ‌کس

+تو زندان با کی رفیق هستی؟

با چند زندانی. با «جواد.ک» رفیقم. نمیدونم جرمش چیه.

+ناهار چی خوردی؟

یادم نیست.

+اینجا کاراتو کی انجام میده؟

نمیدونم.

+خواب می‌بینی؟

بله

+چه خوابی؟

نمیدونم. یادم نیست ولی خواب می‌بینم.

+کاشی‌کاری رو از کجا یاد گرفتی؟

از قبل یادم بود. از بابام یاد گرفتم.

+پدر و مادرت، برادرات ملاقات میان؟

نه

+پدرومادرت زنده هستن؟

نمیدانم. خبر ندارم. تماس نگرفتم باهاشون. یادم هست با خانواده‌م آبعلی بودیم. بجنورد دستگیر شدم.

+پرونده سرقتت رو یادت میاد؟

نه

+شاکی داری؟

نمیدونم.

+خب بالاخره باید یک فکری برای اون پرونده کرد.

یه کاری میکنم رضایت بده

+چه کار می‌کنی؟

التماسش می‌کنم

+میگن راننده تاکسی و زنش رو بدجور زدی!

یادم نمیاد

+از اینجا بری بیرون میخوای چه کار کنی؟

کاشی کاری

+با پولش؟

نمیدونم. هرچی لازم داشته باشم میخرم ولی نمیدونم چی. هرچی خانواده‌م بخوان برایشان می‌خرم.

+دخترات چند سالشونه؟

نمیدونم.

+روز اجرای حکم اعدامت رو یادت هست؟

هیچ چیزی یادم نمیاد. از بعدشم چیزی یادم نمیاد.

+کودکی کجا بودی؟

آبعلی. اونجا زندگی می‌کردیم شغل پدرهم بنایی بود. اونجا بنایی می‌کرد.

+برادرانت چه کاره هستن؟

کارگر هستن. یکیشون چاه‌کن هست و بقیه رو اصلا یادم نمیاد

+چه قدر از مواد درآمد داشتی؟

هیچی. همشو خرج کردم.

+چطوری وارد فروش موادمخدر شدی؟

توسط یکی از دوستام به نام «نقطه» وارد فروش موادمخدر شدم

+نقطه؟ اسم مستعار بود؟

نه اسم اصلیش بود

+وقتی تو سردخونه به هوش آمدی رو یادت هست؟

نه هیچی یادم نمیاد

+از زندان آزاد بشی کجا میری؟

میرم روستای خودمون. غلامان.

+خانوادت اونجا هستن؟

نمیدونم.

+مرخصی که میری چه کار می‌کنی؟

نمیدونم.خیلی وقته نرفتم. اگه آزاد بشم میرم سراغ کاشی‌کاری

+خاطره‌ای برای گفتن داری؟

هیچی.

+تو زندان چه کار می‌کنی؟ بازی، ورزش؟

نه هیچی. با دوستام می‌گیم و می‌خندیم.

+چرا کنار بنایی، رفتی سراغ مواد؟

مشکلی مالی داشتم، مستأجر بودم. 3 تا بچه داشتم.

+از چوبه دار چیزی به خاطر داری؟ سخت بود اعدام؟

چیزی یادم نمیاد. ولی خیلی سخت بود.

+خانواده‌ت بودن؟

نه

+چرا؟

چون نمی‌خواستم اعدامم را ببینند.

+شاید اونها دوست داشتند تو را برای آخرین بار ببینند.

که چی بشه وقتی قراره اعدام بشم؟

+می‌دونستن میخوای اعدام بشی؟

نه. خبر نداده بودم.

+آخرین خواسته‌ات چی بود؟

خواسته‌ای نداشتم. نمی‌خواستم اعدام بشم ولی می‌دونستم که اعدامم می‌کنن.

+درخواست فرصت دوباره نداشتی؟

یادم نیست.

+تقاضا کردی اعدامت نکنن و ببخشن؟

گفتم ببخشید، نبخشیدن

+الان خوشحالی که زنده‌ای؟

بله.

+فکر می‌کنی خدا خیلی دوستت داشته؟

بله.

+سیگار می‌کشی؟

نه. حشیش می‌کشم اگه باشه.

+تو زندان هم می‌کشی؟

نه. تو زندان نیست

+دوست داری بری خونه؟

آره

+الان پچه‌هاتو ببینی می‌شناسی؟

بله

+چقدر سواد داری؟

دوم ابتدایی

+بعدش رفتی سرکار؟

بله.

+چند ساله حبسی؟

10 سال

+الان تو چه سالی هستیم؟

نمیدونم

+پس از کجا میدونی 10 ساله زندانی؟

بقیه میگن

+از مرگ می‌ترسی؟

دیگه نه. مرگ حق ماست.

+الان که بچه‌هات بزرگتر شدن و هزینه‌هاشون بیشتر شده اگر بری بنایی و مشکل مالی داشته باشی باز میری سراغ موادمخدر؟

نه دیگه نمیرم؛ دیگه به هیچ عنوان نمیرم سراغ مواد.

+می‌ترسی یا از مواد بدت میاد؟

بدم میاد

+چون از مرگ می‌ترسی خلاف نمیکنی؟

بله.

سوالی داری؟

نه. فقط میخوام بدونم کی آزاد می‌شم. دوست دارم عید بچه‌هایم را ببینم.

بچه‌هایت از دستت ناراحت هستن؟

بله. چون اومدم زندان.

همسر علیرضا فراری از مصاحبه!

بعد از گفت‌وگو با علیرضا و دکتر صدقی، سراغ همسر علیرضا رفتیم تا درباره سختی‌هایی که در زندگی با علیرضا به ویژه پس از اعدام و زنده‌شدن مجدد او متحمل شده گفت‌وگو کنیم اما او علی‌رغم وعده‌ متعددی که برای مصاحبه داد، سرانجام از این کار خودداری کرد.

همسر علیرضا در این دو روز به هیچ وجه حاضر به مصاحبه نشد؛ تلفنی موافقت می‌کرد ولی در محلی که خودش برای مصاحبه اعلام کرده بود حاضر نمی‌شد؛ یک بار مخالفت مسئولان زندان را بهانه می‌کرد اما مسئولان زندان می‌گفتند انجام مصاحبه را کاملا به اختیار خودش گذاشته‌ایم. بار دیگر درخواست طلاق از علیرضا برای معاف شدن پسرش را عنوان کرد که شاید این مصاحبه دردسری برایشان درست کند. شاید او هم از زندگی با علیرضا خسته شده بود و می‌خواست با درخواست طلاق و معاف کردن پسرش از خدمت سربازی، آرامشی حداقلی به زندگی خود و دختران دوقلویش برگرداند.

به هر حال علیرضا آن‌چیزی که می‌خواستیم و می‌خواست را به یاد نمی‌آورد؛ شاید آزادی او بتواند زبان او را باز کند!

یکی از مددکاران زندان را که حالا در مجموعه‌ای دیگر مشغول است پیدا کردیم و درباره علیرضا صحبت کردیم، حرف‌های او هم مؤید این بود که علیرضا شرایط خوبی ندارد و توانایی کنترل خود را ندارد، با کسی صحبت نمی‌کند و چیزی زیادی در حافظه‌اش باقی نمانده که روایت کند؛ حافظه علیرضا گویی در زبان دیگران هم ذخیره شده است؛ شب عروسی، ازدواج،‌ دختران دوقلو، بنایی، بی‌پولی، زندان و دیگر هیچ!

ابوتراب فرخی / تسنیم برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.

اخبار اختصاصی سایت رکنا را از دست ندهید:

فیلم گفتگو با قاضی باردار اجرای احکام دادسرای تهران که توسط یک مرد چاقو خورد!

شمارش معکوس برای اعدام زن صیغه ای در زندان کرج + عکس

قطع شدن 2 پای مامور پلیس وظیفه شناس در قطار تهران - اهواز + عکس تکان دهنده

آیدا دو بار طلاق گرفت و بعد از خودکشی باز سر قرار شیطانی رفت!

دختری که قبل از عروسی باردار شد و به دروغ گفت مرا دزدید بودند!

تجاوز به دختر دانشجوی شهرستانی در خانه مجردی / فیلم سیاه را دانشجوهای پسردست به دست می کردند

فیلم گفتگو با اعدامی که در قبل از دفن شدن زنده شد

ارتباط شیطانی فروشنده دختر و پسر در یک مجتمع تجاری / فریادهای دختری که همه چیزش را باخت!

به یاد ٦٦ آسمانی دنا / از تازه دامادی که رفت تا مهمانداری که عاشق پرواز بود + عکس

دام کثیف پزشک ایرانی تحصیلکرده در آلمان برای خانم پرستار!

کمین سمی ترین مار جهان در ظرف غذای یک دانش آموز + عکس

حادثه وحشتناک هواپیمای مشهد-ساری که بوی فاجعه می داد!

شکایت عجیب 2 دختر از مربی معروف

لحظه به لحظه قطع شدن دست شیرین در کلاسی که نارنجک در آن منفجر شد + فیلم و گفتگو

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه گوناگون

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!



بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


طَرح ِ اَندام ِ درد