نجوای ستاره


نجوای ستاره

دم دمای غروب منم و یه حال خوب چشم میدوزم به آسمون اولین ستاره چشمک میزنه میگه فردای تو خیلی روشنه میگه خیلی وقته تو راهه همون که با اومدنش ظلمت و پس میزنه دستای ریا رو، رو میکنه همون کهشاعر:ندا حسین نژاد


دم دمای غروب
منم و یه حال خوب
چشم میدوزم به آسمون
اولین ستاره چشمک میزنه
میگه فردای تو خیلی روشنه

میگه خیلی وقته تو راهه
همون که با اومدنش
ظلمت و پس میزنه
دستای ریا رو، رو میکنه
همون که از مشرق طلوع میکنه

همون که زنجیرا رو گردن میزنه
به شکنجه گر ،مهلت نمیده
میگه: دیگه وقته مردنه
همون که لبخند میکاره
رولب هر غمدیده ای
دست دوستی شو
میده به هر ستمدیده ای

همون که خورشید و
میاره ، حتی توی شب
هیچکی حریفش نمیشه
نه حیله و ریا
نه ظالمان شب

ستاره باز به قلبم میگه
غصه نخور اگه دلت شکسته
اگه تو صدات یه بغض قدیمی نشسته
عوضش قراره شب تموم بشه
کی شده ، بعد شب ، روز نشه

۸ فروردین ۱۳۹۷ خورشیدی
غروب


حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!



بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


مسدود شدن پل گلدن گیت سانفرانسیسکو از سوی حامیان فلسطین