تفسیر آیات 110-111 سوره مائده


تفسیر آیات 110-111 سوره مائده

تفسیر آیات 110-111 سوره مائده را اینجا بخوانید.

به گزارش خبرنگارحوزه قرآن و عترت گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛قرآن سراسر اعجاز در زندگی مادی و معنوی است. اگر ما آن را با معرفت تلاوت کنیم، حتماً اثرات آن را خواهیم دید. برای آگاهی‌ و فهم بهتر و بیشتر آیات قرآن کریم هر شب تفسیر آیاتی از این معجزه الهی را برای شما آماده می‌کنیم.
سوره مائده به معنى سفره آراسته از غذا است.مائده نام پنجمین سوره قرآن که از آیه 112این سوره گرفته شده است. قسمتى از این سوره درباره تقاضاى حواریّون و یاران حضرت عیسى(ع)است که از او خواستند سفره اى آراسته از غذا براى آنان از طرف خداوند نازل شود.بعضى از موضوعات مطرح شده در این سوره عبارتند از:بیان معارف اسلامى موضوع رهبرى بعد از رسول خدا(ص) نفى اعتقاد مسیحیت به تثلیث، موضوع وفاى به عهد و عدالت اجتماعى، شهادت به عدل، داستان هابیل و قابیل فرزندان آدم(ع) و تحریم قتل نفس و معرفى غذاهاى حلال و حرام و بیان قسمتى ازاحکام مربوط به وضو و تیمّم. این سوره 120آیه دارد و در مدینه نازل شده است.نام های دیگرش: عقود، المنقذه است.
از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در فضیلت این سوره نقل شده است: «هرکس که سوره «مائده» را قرائت نماید، به تعداد همه یهودیان و مسیحیان که در این دنیا نفس کشیده اند، ده حسنه به او داده می شود و ده گناه از گناهان او پاک می گردد و ده درجه به درجاتش افزوده می گردد.»
ابوحمزه ثمالی از امام صادق علیه السلام روایت کرده است: «سوره مائده یکباره بر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نازل شده است و 70هزار فرشته هنگام نزول، آن را همراهی می کردند.»

تفسیر آیات 110-111 سوره مائده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

إِذْ قَالَ اللَّهُ یَا عِیسَى ابْنَ مَرْیَمَ اذْکُرْ نِعْمَتِی عَلَیْکَ وَعَلَى وَالِدَتِکَ إِذْ أَیَّدْتُکَ بِرُوحِ الْقُدُسِ تُکَلِّمُ النَّاسَ فِی الْمَهْدِ وَکَهْلًا وَإِذْ عَلَّمْتُکَ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ وَالتَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِیلَ وَإِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّینِ کَهَیْئَةِ الطَّیْرِ بِإِذْنِی فَتَنْفُخُ فِیهَا فَتَکُونُ طَیْرًا بِإِذْنِی وَتُبْرِئُ الْأَکْمَهَ وَالْأَبْرَصَ بِإِذْنِی وَإِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتَى بِإِذْنِی وَإِذْ کَفَفْتُ بَنِی إِسْرَائِیلَ عَنْکَ إِذْ جِئْتَهُمْ بِالْبَیِّنَاتِ فَقَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْهُمْ إِنْ هَذَا إِلَّا سِحْرٌ مُبِینٌ ﴿۱۱۰﴾
[یاد کن] هنگامى را که خدا فرمود اى عیسى پسر مریم نعمت مرا بر خود و بر مادرت به یاد آور آنگاه که تو را به روح‏القدس تایید کردم که در گهواره [به اعجاز] و در میانسالى [به وحى] با مردم سخن گفتى و آنگاه که تو را کتاب و حکمت و تورات و انجیل آموختم و آنگاه که به اذن من از گل [چیزى] به شکل پرنده مى‏ ساختى پس در آن مى‏ دمیدى و به اذن من پرنده‏ اى مى ‏شد و کور مادرزاد و پیس را به اذن من شفا مى‏ دادى و آنگاه که مردگان را به اذن من [زنده از قبر] بیرون مى ‏آوردى و آنگاه که [آسیب] بنى‏ اسرائیل را هنگامى که براى آنان حجتهاى آشکار آورده بودى از تو باز داشتم پس کسانى از آنان که کافر شده بودند گفتند این[ها چیزى] جز افسونى آشکار نیست (۱۱۰)
وَإِذْ أَوْحَیْتُ إِلَى الْحَوَارِیِّینَ أَنْ آمِنُوا بِی وَبِرَسُولِی قَالُوا آمَنَّا وَاشْهَدْ بِأَنَّنَا مُسْلِمُونَ ﴿۱۱۱﴾
و [یاد کن] هنگامى را که به حواریون وحى کردم که به من و فرستاده‏ ام ایمان آورید گفتند ایمان آوردیم و گواه باش که ما مسلمانیم (۱۱۱)

بیان آیات
این دو آیه و همچنین آیات بعدى که داستان نزول مائده را حکایت مى کند، و نیز آیات بعد از آن که متضمن خبرى است از خداوند به عیسى بن مریم (علیهم السلام ) به اینکه بزودى خداوند از او از اینکه چرا نصارا او و مادرش را براى خود دو معبود اتخاذ کردند باز خواست مى کند همگى با غرضى که افتتاح این سوره به منظور ایفاى آن بوده مرتبط هستند. و آن غرض دعوت به وفاى به عهد و شکر نعمت و تحذیر از عهدشکنى و کفران نعمت هاى الهى است ، همین مطالب است که آخر سوره را با اول آن مربوط ساخته و وحدت سیاق را در سراسر سوره حفظ کرده است .
بیان و توضیح آیات مربوط به معجزات عیسى (ع)
اذ قال الله یا عیسى بن مریم ... و اذ تخرج الموتى باذنى ...
این آیه معجزات باهره اى را که بدست عیسى بن مریم (علیه السلام ) ظاهر شده مى شمارد، الا اینکه علاوه بر شمردن معجزات بر او و مادرش منت مى گذارد، و این معجزات تقریبا با همین الفاظ در سوره آل عمران آنجا که ملائکه با مریم حدیث مى کنند و وى را به پیدایش عیسى (علیه السلام ) بشارت مى دهند ذکر شده است . در آن سوره مى فرماید: (و اذ قالت الملائکه یا مریم ان الله یبشرک بکلمه منه اسمه المسیح عیسى ابن مریم - یاد آر آن زمانى را که فرشتگان گفتند اى مریم به درستى خداوند تو را به پیدایش فرزندى از ناحیه خود بنام عیسى بن مریم بشارت مى دهد) تا آنجا که مى فرماید: (و یکلم الناس فى المهد و کهلا - و با مردم در گهواره و در سن کهولت تکلم مى کند) آنگاه پس از چند جمله مى فرماید: (و یعلمه الکتاب و الحکمه و التوریه و الانجیل و رسولا الى بنى اسرائیل - و او را کتاب و حکمت و تورات و انجیل مى آموزد و در حالى که فرستاده خدا است به سوى بنى اسرائیل ، (انى قد جئتکم بایه من ربکم انى اخلق لکم من الطین کهیئه الطیر فانفخ فیه فیکون طیرا باذن الله و ابرى الاکمه و الابرص و احى الموتى باذن الله - بدرستى که من معجره اى از طرف پروردگارتان برایتان آورده ام ، من براى شما از گل مجسمه مرغى مى سازم آنگاه در آن مى دمم پس به اذن خدا مرغ مى شود، و من کور مادر زاد و بیمار برصى را شفا مى دهم ، و مرده را به اذن خدا زنده مى کنم) تا آخر آیات .
و تامل در سیاق این آیات ادعاى ما را مبنى بر اینکه معجزات مذکور که بر حسب ظاهر مختص به حضرت مسیح (علیه السلام ) است ، در حقیقت نعمتهائى است که خداوند بر او و مادرش هر دو ارزانى داشته است ، مدلل و روشن مى سازد، چنانکه آیات سوره آل عمران هم که به مریم بشارت مى دهد، به این معنا اشعار دارد، براى اینکه به نعمت بشارت داده مى شود، پس معلوم مى شود معجزات و موهبت هایى که از مختصات مسیح (علیه السلام ) است از قبیل ولادت بدون پدر و تایید به روح القدس و آفریدن مرغ و شفاى کور مادر زاد و پیسى و زنده کردن مردگان به اذن خدا، همگى براى مریم نیز نعمت و کرامت است ، پس مسیح و مریم هر دو متنعم به این نعمتهاى الهى هستند، چنانکه خداى تعالى هم آن نعمتها را به هر دو نسبت داده و فرموده : (نعمتى التى انعمت علیک و على والدتک ) و آیه (و جعلناها و ابنها آیه للعالمین ) نیز به همین معنى اشاره دارد، زیرا هر دو را یک آیه و معجره شمرده است .

(اذ ایدتک بروح القدس تکلم الناس فى المهد و کهلا) ظاهرا همین تایید به روح القدس بوده که مسیح را براى تکلم با مردم در گهواره آماده ساخته است ، نه اینکه آن یک کرامت و این کرامت دیگرى بوده ، و از همین جهت جمله (تکلم الناس فى المهد و کهلا) را با واو عاطفه از ما قبل جدا نکرد و بدون واو و متصل به ما قبل ذکر نمود تا بفهماند که تایید به روح القدس و حرف زدن در گهواره یک معجره است ، تکلم مسبب از تایید و تایید سبب تکلم است ، و چون این دو یک معجره است ، در بعضى از موارد قرآن به مسأله تکلم در گهواره اکتفا شده است ، مانند آیه : (یکلم الناس فى المهد و کهلا) که در ضمن آیات آل عمران گذشت ، و در بعضى از موارد به مسأله تایید به روح القدس اکتفا شده است ، مانند آیه (و اتینا عیسى بن مریم البینات و ایدناه بروح القدس ).

علاوه بر اینکه اگر مراد از تایید، مسأله وحى و وساطت روح (ملائکه ) بود اختصاص به مسیح نداشت ، زیرا سایر انبیا هم این معجره را داشتند، مضافا بر اینکه سیاق خود آیه هم از اینکه مراد از تایید را وحى بگیریم ابا دارد.

(و اذ علمتک الکتاب و الحکمه و التوریه و الانجیل ) ممکن است از اینکه کتاب و حکمت و تورات و انجیل را یکى کرده و کلمه (اذ) را بر سر هر یک از این چهار کلمه تکرار ننموده ، استفاده شود که تمامى این علوم یکباره و بدون تدریج به آن جناب القا شده و او همه آنها را یک امر الهى واحدى تلقى نموده است .
و همچنین جمله (و اذ تخلق من الطین کهیئه الطیر فتنفخ فیه فیکون طیرا باذنى و تبرى الاکمه و الابرص باذنى ) از حیث اینکه لفظ (اذ) را تکرار ننموده ، ظهور دارد در اینکه خلقت طیر و شفا دادن کور مادر زاد و جذامى همه دنبال هم و بدون فاصله زمانى بوده است ، و اگر هم کلمه (باذنى )را در دنبال مسأله خلقت طیر ذکر نموده و (باذنى ) که بعدا در آخر جمله ذکر مى کند اکتفا ننموده ، براى خاطر عظمت مسأله خلقت و افاضه حیات بوده ، نه اینکه فاصله زمان را برساند، براى این عنایت بوده که در دلهاى شنوندگان خطور نکند که غیر خدا هم مى تواند مستقلا افاضه حیات کند، و اگر خطور هم کند جاى گیر نشود (گر چه براى مدت کوتاهى باشد) و خدا داناتر است .
(و اذ تخرج الموتى باذنى ) بیرون کردن مردگان کنایه از زنده کردن آنان است ، و در این تعبیر عنایت روشنى است ، و آن اینست که مردگانى را که مسیح زنده مى کرده ، مردگان مدفون بوده اند، و آن جناب افاضه حیات به آنان مى کرده و براى از سر گرفتن زندگى در دنیا از قبرها بیرون شان مى آورده ، از لفظ (الموتى - مردگان ) استفاده مى شود که این مرده زنده کردن مکرر اتفاق افتاده است ، در این آیات مباحث دیگرى هست که سابقا در تفسیر سوره آل عمران گذشت ، به آنجا مراجعه بشود.
و اذ کففت بنى اسرائیل عنک ...
این جمله دلالت دارد بر اینکه بنى اسرائیل بناى آزار وى را داشته اند، و خداوند او را از شرشان نگهدارى مى نموده .
بنابراین این آیه با جمله اى که خداوند در سوره آل عمران در ضمن داستانهاى مسیح ذکر کرده و فرموده : (و مکروا و مکر الله و الله خیر الماکرین )منطبق مى شود.
و اذ اوحیت الى الحواریین ...
این آیه نیز منطبق است با آیات سوره آل عمران که مى فرماید: (فلما احس عیسى منهم الکفر قال من انصارى الى الله قال الحواریون نحن انصار الله آمنا بالله و اشهد بانا مسلمون ) از این جا معلوم مى شود این ایمانى که خداوند در آیه مورد بحث (و اذ اوحیت الى الحواریین ان امنوا بى و برسولى قالوا آمنا...) ذکر نموده ،
غیر ایمانى است که آنها از اول به مسیح آوردند، و به نبوتش اقرار کردند، براى اینکه ظاهر آیه سوره آل عمران که مى گوید: (فلما احس عیسى منهم الکفر) این است که این احساس در اواخر ایام دعوت او بوده ، در ایامى بوده که حواریین که در حقیقت سابقین و طبقه اول از مؤ منین به عیسى بودند ملازم و همراهش بوده اند، علاوه بر اینکه ظاهر آیه (قال من انصارى الى الله قال الحواریون نحن انصار الله آمنا بالله و اشهد بانا مسلمون ) این است که این دعوت براى میثاق گرفتن بر یارى دین خدا بوده ، نه براى اصل ایمان به خدا، و لذا آیه شریفه با جمله (و اشهد بانا مسلمون ) که اعلام تسلیم در برابر امر خدا به اقامه دعوت و تحمل مشقت در راه او است ختم شده است ، و معلوم است که طبعا این تسلیم و تحمل زحمت بعد از اصل ایمان است ، پس معلوم شد که مراد از اینکه فرمود: (و اذ اوحیت الى الحواریین ...) قضیه عهد و پیمان گرفتن از حواریین است ، و در آیه بحث هاى دیگرى هست که ما آن ابحاث را در سوره آل عمران گذراندیم .

تفسیر آیات 110-111 سوره مائده
بحث روایتى
(چند روایت درباره معجزات حضرت مسیح (ع))
مرحوم صدوق در کتاب معانى الاخبار به سند خود از ابى یعقوب بغدادى نقل مى کند که گفت ابن سکیت خدمت امام صادق (علیه السلام ) عرض کرد: از چه رو خداوند به موسى بن عمران ید بیضا، عصا و آلت سحر داد، و به حضرت عیسى آلت پزشکى و طبابت ، و به رسول الله (صلى الله علیه و آله ) کلام و سخنورى ؟
حضرت فرمود به درستى خداى تعالى موسى را در زمانى مبعوث کرد که اغلب مردم آنروز بیشتر کارشان سحر بود، و لذا موسى از طرف خداى تعالى بسوى ایشان مبعوث شد و کارهایى انجام مى داد که مردم با همه تخصص و قدرتى که در سحر داشتند از انجام مثل آن عاجز بودند، قهرا سحرهاشان باطل و حجت موسى بر ایشان اثبات شد، و خداى تعالى عیسى را در زمانى مبعوث نمود که بیشتر مردم به امراض گوناگون و آفت هاى عضوى مبتلا و بسیار به طبیبى که شفاى شان دهد نیازمند بودند، لذا عیسى (علیه السلام ) معجره اش چیزى بود که خود مردم از آن بهره اى نداشته و خداوند او را در این راه آنقدر قدرت داد که مى توانست مردگان را زنده نماید و کورهاى مادر زاد و مبتلایان به پیسى را شفا دهد، و بدین وسیله حجتش را بر مردم اثبات نماید، و خداى تعالى محمد (صلى الله علیه و آله ) را در زمانى مبعوث نمود که کار عمده و تخصصى مردم سخنرانى و خطبه خوانى و سرائیدن اشعار بوده ، لذا رسول الله (صلى الله علیه و آله ) به کتاب و موعظه و حکمتى مبعوث شد که گفتار آنان را باطل نموده و حجتش را بر آنان اثبات کرد.
ابن سکیت عرض کرد: من که تاکنون کسى را مانند تو ندیدم ، بفرمائید ببینم امروز حجت خدا چیست ؟ فرمود عقل است که با آن راست گویان و دروغ پردازان به خدا تشخیص داده مى شوند، آن یکى تصدیق و این دیگرى تکذیب مى گردد، ابن سکیت گفت به خدا قسم جواب من همین بود که تو دادى .
و در کافى است که محمد بن یحیى از احمد بن محمد از حسن بن محبوب از ابى جمیله از ابان بن تغلب و غیر او از ابى عبدالله (علیه السلام ) نقل مى کند که شخصى از آن جناب پرسید: آیا عیسى بن مریم کسى را بعد از مردنش زنده کرده ، به طورى که عمرى را براى مدتى از سر گرفته باشد و مانند سایرین غذا خورده و بچه دار شده باشد؟
حضرت فرمود: آرى عیسى (علیه السلام ) رفیقى داشت که در راه خدا با او برادرى مى کرد و همواره عیسى به سراغش مى رفت و در سرایش رحل اقامت مى انداخت . وقتى عیسى مدتى از او غایب شد، پس از مراجعت از سمت اقامتگاه رفیقش عبور کرد تا سلامى به او بدهد دق الباب کرد مادرش بیرون آمد، عیسى از او حال برادر پرسید، پیر زن عرض کرد: یا رسول الله ! برادرت به رحمت ایزدى پیوست ، فرمود میل دارى بار دیگر او را ببینى عرض کرد آرى ، فرمود فردا مى آیم و به اذن خدا او را برایت زنده مى کنم ، چون صبح شد عیسى نزد آن زن آمد و گفت با من بیا تا بر سر مزار رفیقم برویم ، عیسى (علیه السلام ) وقتى بر سر مزار او رسید ایستاد و دست به دعا بلند نمود، چیزى نگذشت که قبر شکافته شد و فرزند آن زن در حالى که زنده شده بود بیرون آمد، وقتى چشم مادر به او و چشم او به مادر افتاد هر دو به گریه در آمدند، عیسى (علیه السلام ) به حال آن دو رقت نمود و گفت : میل دارى بامادرت در دنیا بمانى ؟ عرض ‍ کرد: آیا با رزق و خوراک و عمر یا بدون خوراک و رزق و مدت ؟ فرمود بلکه با رزق و مدت بیست سال که در آن مدت ازدواج بکنى و فرزند دار شوى . عرض کرد: اگر چنین است آرى مایلم ، حضرت او را به مادرش سپرد و رفت و آن جوان همانطورى که مسیح وعده داده بود بیست سال دیگر زندگى نمود و فرزنددار شد.
در تفسیر عیاشى از محمد بن یوسف صنعانى از پدرش روایت کرده که گفت : از حضرت ابى جعفر پرسیدم از معنى (اذ اوحیت الى الحواریین ) که مگر به حواریین هم وحى مى شده ؟ فرمود وحى در اینجا به معنى الهام.
مؤلف : در قرآن در بسیارى از موارد وحى به جاى الهام استعمال شده یکى آنجا که مى فرماید: (و اوحینا الى ام موسى ان ارضعیه ) یکى دیگر آیه(و اوحى ربک الى النحل ان اتخذى من الجبال بیوتا) و نیز آیه (بان ربک اوحى لها) مى باشد.

انتهای پیام/

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه فرهنگی و هنری

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


متن برای فارغ التحصیلی پیش دبستانی