زهره شریفی؛ مجله ایران بانو
«عینالملک جان…کاغذت رسید. نوشته بودی پیغامهای تو را خدمت قبله عالم رساندم. زیاد از تو راضی شدند و باور کردند. خدا سایه مبارکشان را کم نکند. اگر انصاف داشتند و حق مرا میدانستند و مرا به خودشان مادر میدانستند و تا حال دانسته بودند که من برای ایشان چطور مادر با غیرتی بودم که یک روز به دلتنگی ایشان راضی نبودم و راضی بودم بمیرم و یک نقص برای دولتشان اتفاق نیفتد، هرگز ضرر نبود که تو یا دیگری پیغام مرا خدمت شاه ببرند.» این نامه برخلاف تمام نامههایی که مهدعلیا مستقیم برای پسرش ناصرالدین شاه میفرستاد، این بار از طریق یکی از سران قاجار «عینالملک» به دست پسر رسانده و حتی جواب را هم از او گرفته است، آنطور که از محتوای نامه برمیآید این نامه مربوط به زمانی است که به خاطر اقدامات و تصمیمات امیرکبیر برای محدود کردن اختیارات مهدعلیا در امور دربار، بین این مادر و فرزندش فاصله افتاده است.
کینه تا حد مرگ داماد
ماجرای درگیری و اختلاف بین مهدعلیا و امیرکبیر، داستانی عجیب است که بخش مهمی از تاریخ قاجار را هم به خود مشغول کرده است. کینه و دشمنی مهدعلیا نسبت به امیر آنقدر زیاد بوده است که فکری غیر از مرگ او در ذهن این زن جان نمیگرفته تا جایی که راضی میشود دخترش را بیوه و نوههایش را یتیم کند اما امیر را زنده نبیند.
کینه و نفرتی مادرانه!
اگر بخواهیم ریشههای این اختلاف را از نگاه یک مادر به حفظ قدرت سلطنت پسرش پیدا کنیم و مورد بررسی قرار دهیم، ماجرای این دشمنی بهگونهای خود را نشان میدهد که حتی اندکی میتوان به این مادر حق داد، این نظر دلیل بر توجیه رفتار و دشمنی ناجوانمردانه مهدعلیا نسبت به امیر نیست، اما بد نیست گاهی از جایگاه یک مادر نگران به این کینه و نفرت نگاه شود و اینجاست که چهره مهدعلیا به مادری دلسوز و حافظ سلطنت پسری که برای روی کار آمدنش، هر تلاشی کرده بود، تبدیل میشود.
فاصله میان مهدعلیا و شاه پسر
در ادامه نامهای که از این زن خطاب به عینالملک نوشته است، میتوان ردپای دشمنی و دلگیری مهدعلیا از امیر را یافت که باعث شده بود شاه ناصری نسبت به مادر بدبین شود و وجودش را به ضرر دوام سلطنت بداند: «…چرا کاری بکنند که میان من و شاه بواسطه (برسد). واسطه هر کس (می) باید من بودم و پیغام همه را باید من میبردم. کاری کردند به حرف ارباب غرض (منظور امیرکبیر) با زور مادر خودشان را مقصر ساختند که خودشان در دنیا و در روی زمین به هیچ و پوچ رسوا کردند. اینکه کار دنیاشان شد…»
دستور گرفتن از پسر آشپز!
تصور اینکه زنی به قدرتمندی مهدعلیا که چهل روز قبل از به سلطنت رسیدن پسرش، بر ایران حکومت کرد و حال با تصمیمات مردی که به قول خودش پسر یک آشپز بوده است، جایگاهش به جایی رسیده که حتی نمیتواند با شاه مستقیم در ارتباط باشد، به این دلیل که وجودش کنار این فرزند به ضرر سلطنت است، بسیار سخت و دردناک برای این زن بوده است، چرا که زیردست بودن و دستور گرفتن از داماد اصلاحطلب خود مسأله کمی برای مادر شاه نبوده است.
دلسوزی او را گوش نفرمایند!
جالب است در این میان بدانیم کسی که مأمور شد به کاشان برود و بهقولی کار امیر را تمام کند، قبل از این ماجرا از نزدیکان خود امیر بوده است که امیر به وی خیلی محبت هم داشته است، مهدعلیا در نامه خود به این شخص اینچنین اشاره کرده است: «…حالا کار به جایی رسیده که من، شاه را نخواستم و مردم دیگر خواستند و آن قدر نمیدانند که خواستن مردم از چه راه است و خواستن من از چه راه، اگر شاه را هیچ نخواهم، از حاجی علیخان(مأمور قتل امیر) که قطعاً زیادتر میخواهم. اقلاً دلسوزی او را گوش نفرمایند…».
مادر شاه یکه و تنها
در بخشی از این نامه کاملاً میتوان حس یک مادر قدرتمند را در میان جملات یافت، او مینویسد:«… باری حرف بسیار است. میل ندارم بنویسم. اگر خداوند به خودشان انصاف داد، آخر یک روزی بهسر حرف من خواهند رسید. خداوند حق را از باطل زود جدا خواهد کرد… حالا که بلاتشبیه مثل سیدالشهدا در صحرای کربلا یکه و تنها ماندهام. به هر طرف نگاه میکنم نه یاری میبینم و نه پشت و پناهی. در مادر پادشاهی، الان از من بیپناهتر کسی نیست. پناه بردهام بههمان سیدالشهدا که هر کس میخواهد پادشاه را از من برنجاند، مرا از اینجا فراری دهد و شاه را رسوا بکند، همان به غضب خود شاه گرفتار شود…».
زخم خوردن از اصلاحات امیر!
اهمیت این نامه با وجود اینکه به ظاهر نامهای ساده و دست نوشته مهدعلیا است بهقدری با ارزش است که حال و هوای زخم خورده این زن قدرتمند را از اصلاحات امیر نشان میدهد و گویای تأثیرات عمیق حضور امیر در دربار رشوهخوار و عیاش ناصری دارد تا جایی که توانسته بود دست مادر شاه را با آنهمه قدرت و جاه و حشمت از دخالت در امور سلطنت کوتاه و حتی از پسرش دور کند.
با من سر به سر نگذارند!
در این نامه مهدعلیا مستقیم از امیر نام برده و مینویسد:«… دعایی است که در حق حضرت معصومه(س) از برای تقیخان(امیر کبیر) کردهام. با من سر به سر نگذارند. اگر من در درگاه خدا رو سیاهم، ولیکن کارهای بزرگ برای من کرده است. حالا هم خدا راضی نمیشود که به این شدت مادر و فرزند را از هم جدا بکنند…». بواقع این چهره زنانه مهدعلیا به دور از سیاستمداری و جاه طلبی این زن کمتر مورد توجه قرار گرفته است، شاید یکی از دلایل آن پرداختن به زندگی این زن از نگاه مردان بوده است، که بیشتر قلم تاریخ را دست داشتند.
حرف زنانه تا حرف دولتی!
جالب است مهدعلیا درباره مسأله امیرکبیر و اصلاحاتش و اثرات آن در دربار هشدار میدهد که این ماجرا فراتر از حرفهای زنان و اندرونی شده است: «…عجب هنگامهای است. تا حال حرف زنانه بود و اندرونی. حالا دولتی شده و بیرونی. برای من نقلی نیست ولیکن به حقیقت خدا، شاه رسوا میشود. تا زود است معالجه این کار را (شاه) بکنند. (اگر)من مقصرم، چاره مرا بکنند و (اگر)دیگران جعل میکنند، قراری بگذارند، از این جعلها نشود. والله بالله از برای دولت خودشان نقص دارد. خب دشمن هر چه دلش بخواهد، حالا سربلند است…».
یکبار بکشید، تمام شویم!
مادر شاه بعد از اینکه هشدار میدهد به اینکه، بهخاطر اقدامات و اصلاحات امیر، حرف و حدیثهای بسیاری درست شده و همه به ضرر تداوم سلطنت است، خود را قربان شاه پسر میکند و مینویسد: «…الهی خدا به این زودی مرا مرگ بدهد. قربان سر شاه بکند که دیگر من این حرفها را نمیتوانم بشنوم. کار زیاد بیمزه شده است. اگر شاه خودشان معالجه نکنند، مردم راه پیدا کرده بدهنگامهای خواهد شد. اگر تنها بیرون کردن من باشد، رسوایی من باشد، برای شاه بدنامی نداشته باشد، باز والله حرفی ندارم…باباجان شما ما را خسته کردید. یکبار بکشید، تمام شویم».
محدودیتها و آغاز دشمنی
در واقع دشمنی مهدعلیا نسبت به امیر موضوعی عجیب و غریب نبود، چرا که محدودیتهای فراوانی که امیر برای مادر شاه به وجود آورد، از جمله قدرت مطلق امیر و تبدیل شاه به یک مقام تشریفاتی، تخفیف شاهزادگان قاجاری (کاستن قدرت)، کاهش حقوق و مستمریهای مهدعلیا و دیگر زنان دربار، زیر نظر گرفتن رفت و آمدهای مهدعلیا و روابطش با شاهزادگان و سفارتخانههای بیگانه ازجمله انگلستان، محدود کردن ملاقاتهای او با شاه و دیگر محدودیتها، بالاخره این زن را به سرسختترین دشمن اصلی امیر تبدیل کرد.
روزهای دوری مهدعلیا از شاه
در یکی دیگر از نامههای برجای مانده از مهدعلیا خطاب به معتمدالملک، این زن از حال زاری که در روزهای جدایی از شاه پسر و در پی آن عدم دخالت در امور سلطنت داشته، نوشته است: «خان معتمدالملک… چند روز میشود که از احوال مبارک قبله عالم خبر ندارم. یک جعبه شلیل باغ، یک جعبه آلبالو را دستاویز کرده، دادم جلودار بزودی بیاورد. از احوال مبارک از برای من بنویس، آسوده باشم چرا که زکام شدیدی شده بودم. درد سر و گلو زیاد بود. از آن جهت، حالت آنکه خدمت قبله عالم عرض احوال نمایم، نبود…».
از حال مادر کجا باخبرند!
در ادامه نامه مهدعلیا اشاره به بیتوجهی و عدم اهمیت شاه به احوال وی دارد که جای تأمل دارد: «… قبله عالم هم، هیچ اظهار التفاتی نمیفرمایند. انشاءالله جاهای خوب و سر و با صفا، از حال مادر کجا باخبرند. انشاءالله همیشه به وجود مبارکشان خوش بگذرد. کارها سهل است. اینجا خبری نیست که قابل عرض باشد. در نیاوران هیچ چیز در میان نیست. ولی تزلزل از جان ما بیچارهها بیرون نمیرود. شب و روز در تکان هستیم. نه خوراک داریم و نه آرام. هر چه خدا خواسته است، خواهد شد…».
جمع شدن روز به روز کینهها
تمام خط به خط این نوشتهها نشان از جمع شدن روزبهروز کینههای مهدعلیا نسبت به امیر را دارد، که نتیجه آن شد قتل صدراعظم ایران. طبیعی بود که زنی به سرسختی و قدرت طلبی مهدعلیا نمیتوانست چنین شرایطی را تحمل کند، جدای از حس مادری و علاقه به فرزند و آینده و تداوم سلطنت او، بهگفته مورخان شخصیت جاهطلب مهدعلیا دلیل محکمی شد برای پیش بردن نیتی که تنها برای رسیدن به آن، باید دخترش را بیوه میکرد.
منابع:
۱.عبدالحسین نوایی، مهد علیا به روایت اسناد، تهران، انتشارات اساطیر، ۱۳۸۳
۲.محمدحسن خان اعتمادالسلطنه، روزنامه خاطرات اعتمادالسلطنه (۱۲۹۲تا ۱۳۱۳ق)، تهران، انتشارت امیرکبیر
۳.دوستعلی خان معیرالممالک، یادداشتهایی از زندگانی خصوصی ناصرالدین شاه، تهران، نشر تاریخ ایران، ۱۳۶۱
۴. فاطمه قاضیها، روزنامه خاطرات ناصرالدین شاه قاجار در سفر اول فرنگستان، تهران، سازمان اسناد ملی ایران، ۱۳۷۷
۵.لیدی شل، حسین ابوترابیان، خاطرات لیدی شل، تهران، نشر نو، ۱۳۶۲
۶. سیروس سعدوندیان، خاطرات مونس الدوله، انتشارات زرین، ۱۳۸۹
۷.مریم رضایی عاملی، سفر دانه به گل، سیرتحول جایگاه زن در نثر دوره قاجار، تهران، نشر تاریخ ایران، ۱۳۸۹
۸.سایت دنیای زنان قاجار
http://www.qajarwomen.org
۹.سایت مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران
http://www.iichs.ir
۱۰.سایت قاجاریه یادداشتهایی از فاطمه قاضیها
http://ghaziha.kateban.com
۱۱. سایت تاریخ ایرانی
http://tarikhirani.ir
۱۲. سایت پرتال جامع علوم انسانی
http://ensani.ir