به چشمان سیه کردی نگارا رخنه در دینم
نگاه نرگس مستت بُود هم دین و آیینم
اگر فرصت دهد مارا دمی پیک اجل امشب
از آن رخسار گل بویت هزاران بوسه برچینم
ندارم وحشتی از غم دراین شام سیه جانا
اگر ای ره زن دلها تو باشی شمع بالینم
شراب تلخ می خواهم که سوزد این می ومستی
بیا ای ساقی مستان و بستان جان شیرینم
شود آیا در این گلشن من سرگشته و شیدا
شبی را تا سحر بی غم کنار یار بنشینم
شب هجرانت ای مه رو نمی گردد سحرامشب
ترحم کن بر این مسکین که از عشاق دیرینم
دلم دیوانه خواهد شد "نسیما" از غم هجرش
از آن رو تا سحر محو رخ آن ماه وپروینم
1:18 بامداد 1396/3/18
نگاه نرگس مستت بُود هم دین و آیینم
اگر فرصت دهد مارا دمی پیک اجل امشب
از آن رخسار گل بویت هزاران بوسه برچینم
ندارم وحشتی از غم دراین شام سیه جانا
اگر ای ره زن دلها تو باشی شمع بالینم
شراب تلخ می خواهم که سوزد این می ومستی
بیا ای ساقی مستان و بستان جان شیرینم
شود آیا در این گلشن من سرگشته و شیدا
شبی را تا سحر بی غم کنار یار بنشینم
شب هجرانت ای مه رو نمی گردد سحرامشب
ترحم کن بر این مسکین که از عشاق دیرینم
دلم دیوانه خواهد شد "نسیما" از غم هجرش
از آن رو تا سحر محو رخ آن ماه وپروینم
1:18 بامداد 1396/3/18