برای رسیدن به شهرِ خوشی
تلاشی نکردیم همراه شیم
یکی خسته بود و یکی تب زده
نخواستیم از راهش آگاه شیم
دل و دستمونو واسه دلخوشی
نشد که شبیهِ یه پیچک کنیم
توی گیر و دار امید و خیال
فقط وقت کردیم به هم شک کنیم
دوتامون دلیلِ جدا موندنیم
دلیلِ نفس های بد بودنیم
دلیلِ یه کوهِ بلندِ غرور
شب و دلخوری و قدم های زور
درست مثل ساعت که تکراریه
پر از وقتِ رد کردنِ خواهشیم
دو دستی دلِ خواستنو پس زدیم
توی خواب دنبالِ آرامشیم
واسه اینکه ثابت بشه محکمیم
کمر خم نکردیم جلو پای هم
شبا با یه دنیا گلِ رازقی
پامونو گذاشتیم تو رویای هم
دوتامون یه مشتیم ، که تو خالیه
پر از ادعاییم که پوشالیه
پر از حسرت گریه و شونه ایم
دوتامون یه جورایی دیوونه ایم
سهیلا_مولاوردی
تلاشی نکردیم همراه شیم
یکی خسته بود و یکی تب زده
نخواستیم از راهش آگاه شیم
دل و دستمونو واسه دلخوشی
نشد که شبیهِ یه پیچک کنیم
توی گیر و دار امید و خیال
فقط وقت کردیم به هم شک کنیم
دوتامون دلیلِ جدا موندنیم
دلیلِ نفس های بد بودنیم
دلیلِ یه کوهِ بلندِ غرور
شب و دلخوری و قدم های زور
درست مثل ساعت که تکراریه
پر از وقتِ رد کردنِ خواهشیم
دو دستی دلِ خواستنو پس زدیم
توی خواب دنبالِ آرامشیم
واسه اینکه ثابت بشه محکمیم
کمر خم نکردیم جلو پای هم
شبا با یه دنیا گلِ رازقی
پامونو گذاشتیم تو رویای هم
دوتامون یه مشتیم ، که تو خالیه
پر از ادعاییم که پوشالیه
پر از حسرت گریه و شونه ایم
دوتامون یه جورایی دیوونه ایم
سهیلا_مولاوردی