شعر نو درباره کودکی و خاطرات زیبای کودکی


اغلب شاعران مشهور ایرانی اشعار زیادی را در مورد دوران کودکی سروده اند که شعر نو درباره کودکی بسته به دیدگاه شاعران انواع مختلفی دارد و شما می توانید با خواندن این اشعار به یاد دوران شیرین و سرشار از خاطرات کودکی خود بیفتید. مجموعه شعر نو درباره کودکی شعر نو درباره کودکی برخاسته از یاد دوران کودکی...

اغلب شاعران مشهور ایرانی اشعار زیادی را در مورد دوران کودکی سروده اند که شعر نو درباره کودکی بسته به دیدگاه شاعران انواع مختلفی دارد و شما می توانید با خواندن این اشعار به یاد دوران شیرین و سرشار از خاطرات کودکی خود بیفتید.

مجموعه شعر نو درباره کودکی

شعر نو درباره کودکی برخاسته از یاد دوران کودکی است دورانی که از یک طرف شیرین است و از طرفی دارای خاطراتی ماندگار و لذت بخش است. در مطالب قبلی شعر درباره دوست و شعر درباره برادر را مطالعه کردید در این مطلب قصد داریم مجموعه ای از شعر نو درباره کودکی را در اختیارتان قرار دهیم.

شعر نو درباره کودکی و خاطرات زیبای کودکی

شعر قیصر امین پور درباره کودکی

کودکی‌هایم اتاقی ساده بود

قصه‌ای، دور اجاقی ساده بود

شب که می‌شد نقش‌ها جان می‌گرفت

روی سقف ما که طاقی ساده بود

می‌شدم پروانه، خوابم می‌پرید

خواب‌هایم اتفاقی ساده بود

زندگی دستی پر از پوچی نبود

بازی ما جفت و طاقی ساده بود

قهر می‌کردم به شوق آشتی

عشق‌هایم اشتیاقی ساده بود

ساده بودن عادتی مشکل نبود

سختی نان بود و باقی ساده بود

شعر نو درباره کودکی و خاطرات زیبای کودکی

شعر پروین اعتصامی درباره کودکی

کودکی در بر، قبائی سرخ داشت

روزگاری زان خوشی خوش می‌گذاشت

همچو جان نیکو نگه می‌داشتش

بهتر از لوزینه می‌پنداشتش

هم ضیاع و هم عقارش می‌شمرد

هر زمان گرد و غبارش می‌سترد

از نظر باز حسودش می‌نهفت

سرخی‌اش می‌دید و چون گل می‌شکفت

گر به دامانش سرشکی می‌چکید

طفل خرد، آن اشک روشن می‌مکید

گر نخی از آستینش می‌شکافت

بهر چاره سوی مادر می‌شتافت

نوبت بازی به صحرا و به دشت

سرگران از پیش طفلان می‌گذشت

فتنه افکند آن قبا اندر میان

عاریت می‌خواستندش کودکان

جمله دل‌ها ماند پیش او گرو

دوست می‌دارند طفلان رخت نو

وقت رفتن، پیشوای راه بود

روز مهمانی و بازی، شاه بود

کودکی از باغ می‌آورد به

که بیا یک لحظه با من سوی ده

دیگری آهسته نزدش می‌نشست

تا زند بر آن قبای سرخ دست

روزی، آن رهپوی صافی اندرون

وقت بازی شد ز تلی واژگون

جامه‌اش از خار و سر از سنگ خست

این یکی یکسر درید، آن یک شکست

طفل مسکین، بی خبر از سر که چیست

پارگی‌های قبا دید و گریست

از سرش گر جه بسی خوناب ریخت

او برای جامه از چشم آب ریخت

گر به چشم دل ببینیم ای رفیق

همچو آن طفلیم ما در این طریق

جامه رنگین ما آز و هوی است

هر چه بر ما می‌رسد از آز ماست

در هوس افزون و در عقل اندکیم

سال‌ها داریم اما کودکیم

جان رها کردیم و در فکر تنیم

تن بمرد و در غم پیراهنیم

شعر نو درباره کودکی و خاطرات زیبای کودکی

شعر نو درباره کودکی

پا به پای کودکی هایم بیا کفش هایت را به پا کن تا به تا

قاه قاه خنده ات را ساز کن باز هم با خنده ات اعجاز کن

پا بکوب و لج کن و راضی نشو با کسی جز عشق همبازی نشو

بچه های کوچه را هم کن خبر عاقلی را یک شب از یادت ببر

خاله بازی کن به رسم کودکی با همان چادر نماز پولکی

طعم چای و قوری گلدارمان لحظه های ناب بی تکرارمان

مادری از جنس باران داشتیم در کنارش خواب آسان داشتیم

یا پدر اسطوره دنیای ما قهرمان باور زیبای ما

قصه های هر شب مادربزرگ ماجرای بزبز قندی و گرگ

غصه هرگز فرصت جولان نداشت خنده های کودکی پایان نداشت

هر کسی رنگ خودش بی شیله بود ثروت هر بچه قدری تیله بود

ای شریک نان و گردو و پنیر ! همکلاسی ! باز دستم را بگیر

مثل تو دیگر کسی یکرنگ نیست آن دل نازت برایم تنگ نیست ؟

حال ما را از کسی پرسیده ای ؟ مثل ما بال و پرت را چیده ای ؟

حسرت پرواز داری در قفس؟ می کشی مشکل در این دنیا نفس؟

سادگی هایت برایت تنگ نیست ؟ رنگ بی رنگیت اسیر رنگ نیست ؟

رنگ دنیایت هنوزم آبی است ؟ آسمان باورت مهتابی است ؟

هرکجایی شعر باران را بخوان ساده باش و باز هم کودک بمان

باز باران با ترانه ، گریه کن ! کودکی تو ، کودکانه گریه کن!

ای رفیق روز های گرم و سرد سادگی هایم به سویم باز گرد!

شعر نو درباره کودکی و خاطرات زیبای کودکی

شعر نو درباره کودکی با مضامین احساسی

بازگرد ای خاطرات کودکی
بر سوار اسبهای چوبکی

خاطرات کودکی زیباترند
یادگاران کهن ماناترند

درسهای سال اول ساده بود
آب را بابا به سارا داده بود

درس پند آموز روباه و خروس
روبه مکارو دزد و چاپلوس

روز مهمانی کوکب خانم است
سفره پر از بوی نان گندم است

کاکلی گنجشککی باهوش بود
فیل نادانی برایش موش بود

با وجود سوز و سرمای شدید
ریز علی پیراهن از تن می درید

تا درون نیمکت جا می شدیم
ما پر از تصمیم کبری می شدیم

پاک کن هایی ز پاکی داشتیم
یک تراش سرخ لاکی داشتیم

کیفمان چفتی به رنگ زرد داشت
دوشمان از حلقه هایش درد داشت

گرمی دستانمان از آه بود
برگ دفتر ها به رنگ کاه بود

همکلاسی های درد و رنج و کار
بچه های جامه های وصله دار

بچه های دکه سیگار سرد
کودکان کوچک اما مرد مرد

کاش هرگز زنگ تفریحی نبود
جمع بودن بود و تفریقی نبود

کاش میشد باز کوچک می شدیم
لااقل یک روز کودک می شدیم

یاد آن آموزگار ساده پوش
یاد آن گچها که بودش روی دوش

ای دبستانی ترین احساس من
بازگرد این مشقها را خط بزن

شعر نو درباره کودکی و خاطرات زیبای کودکی

شعر نو درباره کودکی و خاطراتش

باد بازیگوش

بادبادک را

بادبادک

دست کودک را

هر طرف می بُرد

کودکی هایم

با نخی نازک به دست باد

آویزان!

شعر نو درباره کودکی و خاطرات زیبای کودکی

در این مطلب مجموعه ای پرمحتوی از شعر نو درباره کودکی را برای شما عزیزان گردآوری کرده ایم که امیدواریم از خواندن این اشعار نهایت لذت را ببرید. در صورت تمایل می توانید برای مطالعه انواع شعر نو کلیک کنید.

منبع : آرگا

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه سرگرمی

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


روی کلید واژه مرتبط کلیک کنید

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


تست هوش تشخیص دو خواهر : کدام پسر 2 خواهر دارد؟