استقبال آیت الله قاضی از«قاتلش»+سنگباران منزل میرزاعلی آقا


استقبال آیت الله قاضی از«قاتلش»+سنگباران منزل میرزاعلی آقا

استقبال آیت الله قاضی از«قاتلش»-میرزاعلی آقا کرامات آیت الله میرزاعلی آقاقاضی آیت الله شیخ حسنعلی نجابت شیرازی(متولد1296شمسی متوفی 1368) : کسی چندین نوبت قصد سوء قصد به جان آقای قاضی کرد اما موفق نشد. یک وقت پیغام فرستاد که دیگر امشب حتماً تو را خواهم کشت. آقای قاضی درانتظارقاتل! آقای...

استقبال آیت الله قاضی از«قاتلش»-میرزاعلی آقا

کرامات آیت الله میرزاعلی آقاقاضی
آیت الله شیخ حسنعلی نجابت شیرازی(متولد۱۲۹۶شمسی متوفی ۱۳۶۸) : کسی چندین نوبت قصد سوء قصد به جان آقای قاضی کرد اما موفق نشد. یک وقت پیغام فرستاد که دیگر امشب حتماً تو را خواهم کشت.

آقای قاضی درانتظارقاتل!

آقای قاضی آن شب تنها در اتاق خوابیدند وگفتند:درب خانه را هم باز بگذارید تا راحت و بدون مانع وارد شود.
پس نیمه های شب آن بدبخت نادان بی هیچ مانعی وارد منزل آقای قاضی شد!-از این که در را برایش باز گذاشته بودند متعجب شده بود!، فوراً به طرف اتاق آقای قاضی حرکت می کند

«دود»مأمورحفاظت ازآیت الله قاضی

اما در آن جا با صحنه غیر منتظره ای روبرو می شود و می بیند از اتاق آقای قاضی دود بیرون می آید.

اندکی درب اتاق را باز می کند و مشاهده می کند که اتاق آتش گرفته و دود همه جا را فراگرفته!آقای قاضی هم در گوشه اتاق افتاده اند

به هر حال پیش خودش فکر می کند که این طور بهتر شد، چون ایشان در این سانحه آتش سوزی وفات می کند و مسئولیتی هم متوجه ام نخواهد شد،پس به سرعت منزل ایشان را ترک می کند.

استقبال آیت الله قاضی از«قاتلش»+سنگباران منزل میرزاعلی آقا

آقای قاضی درموردشب حادثه می گوید: نیمه های شب دیدم احساس خفگی می کنم، بیدار شدم دیدم بخاری به روی زمین افتاده و فرش آتش گرفته و دود همه جا را فرا گرفته، فوراً آتش را خاموش کردم، درها و پنجره ها را باز نمودم و دوباره خوابیدم

آیت الله سید عبدالکریم کشمیری می گوید: به خاطر جو حوزه نجف، آن روزها به اهل عرفان و به ایشان به دیده بی احترامی نگاه می کردند و ایشان هیچ ناراحت نمی شد و توجه نداشت، گر چه در اعلمیت او حرفی نبود و احاطه قوی به روایات داشت و به اخبار کاملاً مطلع بود

***

مرحوم آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی در مجالس روضه هفتگی آقای قاضی شرکت می کرد، ولی در آن عصر هنوز معروف نشده و به عنوان مرجع مطرح نبودند. این دو بزرگوار با هم خیلی دوست و رفیق بودند، و در فقه هم مباحثه بودند.

آیت الله قاضی بامکاشفه سالهاپیشترمرجعیت آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی پیش بینی کرده بود
در آن موقع آقای قاضی در خواب یا مکاشفه می بیند که بعد از اسم مرحوم آیت الله سید محمد کاظم یزدی نام آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی نوشته شده و متوجه مرجعیتشان شده و این مطلب را به ایشان می گویند. بعد ها گاهی ایشان از آقای قاضی درباره زمان این مرجعیت سؤال می کردند و آقای قاضی می فرمودند:
هنوز وقتش نرسیده.
تا آن که بعد از وفات مراجع عصر به مرجعیت می رسند و هم چون آیت الله سید محمد کاظم یزدی، مرجعیتشان گسترده و تام می گردد. در زمان مرجعیت ایشان به خاطر جو عمومی حوزه که آن زمان مخالف عرفا بود و نیز سعایت هایی که از روش آقای قاضی و شاگردان نزد ایشان می شود، شهریه شاگردان آقای قاضی قطع می شود و بعضی از آن ها تبعید می شوند.
آقای سید محمد حسن قاضی در این باره می فرماید:
بله، شهریه علامه طباطبایی و بقیه شاگردان را قطع کردند. علاوه بر این، کارهای دیگری هم کردند.

ماجرای مسجدطریحی

یک مسجدی در نجف بود به نام مسجد طریحی که یک اتاق هم داشت. یک عده آمدند خدمت آقا- علامه طباطبایی با چند نفر دیگر- که ما وقتی می آییم منزل شما چون آن جا یک اتاق هست بچه ها باید بیرون روند و این باعث اذیت است شما بیایید این مسجد نماز بخوانید و بعد از آن هم می توانیم در اتاق بنشینم و جلسات و صحبت هایمان را داشته باشیم. ایشان قبول کردند و آقای قاضی می رفتند آن جا، بعد از مدتی عده ای از همسایه ها جمع شدند که آقای قاضی این جا می آید یک چراغی برای مسجد بگذاریم و یک مقداری رسیدگی کنیم. آن عده ای هم که می آمدند مسجد پیش آقا ۱۲-۱۰ نفر بیشتر نبودند.

سنگباران محل تدریس آیت الله قاضی بخاطرفلسفه
اما عده ای از طلبه های آن زمان خبردار شدند و ریختند آن جا و چراغهایش را شکستند، سجاده زیر پای آقا را کشیدند و سنگ باران کردند، بله همان طلبه های آن زمان…»
قطع شهریه طلاب نجف بخاطرشرکت دردرس فلسفه
آیت الله نجابت از نظر اقتصادی بسیار در تنگنا بود زیرا در نجف اشرف شهریه ایشان به خاطر شرکت در درس آقای قاضی قطع شده بود.
فلسفه دانها وفلسفه خوانهااز فقه جعفری خارجند!
آسید ابوالحسن، فقیه و مرجع تقلید بودند و بعد هم این نظر را داشتند که کسانی که در غیر از فقه جعفری(ع) فعالیت داشته باشند، این شهریه برایشان جایز نیست و وقتی این نظر اعلام شد شاگردان آقای قاضی متفرق شدند. »

صبوری ومظلومیت آیت الله قاضی غیرقابل تحمل بود
آقای سید محمد حسن قاضی بنقل ازشیخ حسین محدث خراسانی می گوید:من از نجف بیرون آمدم به علت ناراحتی از وضع زندگی استادم مرحوم قاضی، که خود در برابر افرادی که با روش عرفانی او مخالفت می ورزیدند، سکوت می کرد و رفقای خود را هم امر به آرامش می نمود و این عمل برای من غیر قابل تحمل بود.
و ( پدرم) مکرر می گفت:نمی خواهم در تاریخ نوشته شود که قاضی به علت مخالفت با فقهای روزگار خود به قتل رسید.
من به پدرم گفتم: مهاجرت کن« الم تکن ارض الله واسعه فتهاجروا فیها»آیا زمین خدا پهناور نبود تا در آن هجرت کنید؟ سوره نسا آیه۹۷
گفتند:من با زحمت فراوان خودم را به این شهر مقدس رساندم و هیچ حاضر نیستم که از آن دست بکشم و عمرم هم به سر آمده است و خیلی راضی هستم. ولی شما باید مهیا باشید چه این که اگر به اختیار هم بیرون نروید شما را به زور و اکراه بیرون می کنند و شما باید هر جا که باشید مرا از یاد نبرید و از برای من طلب مغفرت کنید.

سنگباران خانه آیت الله قاضی
آیت الله کشمیری : حتی بعضی از اهل دانش، سنگ جمع کرده بودند و به در خانه آقای قاضی می زدند! در مدرسه جدّ ما هم یک نفر از اهل دانش با صدای بلند گفت: بعضی ها پیش صوفی می روند ( و منظورش من بودم )شکم قاضی را می درم.

مثلاً در عین اینکه آقا میرزا عبدالغفاراصفهانی معروف به نجم الدوله (تولد۱۲۵۹-وفات۱۳۲۶ق.)جواب سلام آقای قاضی را نمی دادند به شاگردان شان توصیه می کردند که: بروید پشت سر آمیرزا عبدالغفار نماز بخوانید، ایشان نمازهای خوبی دارند.
و اینک کرامت و عظمت آقای قاضی را در این ماجرا ببینید:
آقای قاضی احترام آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی و اطاعت از ایشان را واجب می دانستند و می فرمودند:
« علم و پرچم اسلام اکنون بدست ایشان است و همه وظیفه دارند که ایشان را به هر نحو ممکن یاری کنند.
همیشه با احترام و تجلیل از ایشان نام می بردند اما از تلاقی با ایشان پرهیز داشتند و علت آن هم این بود که خیلی مراقب نفس بودند که مبادا کاری کنند که از هواپرستی ناشی بشود.
چون ریاست و مرجعیت بدست آیت الله اصفهانی بود. ایشان می ترسید که مبادا با آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی مثلاً یک دفعه تواضعی بکند که شبهه نفسانی داشته باشد

بیوگرافی میرزاعلی آقاقاضی طباطبایی

سید علی قاضی طباطبایی،متولد در ۱۳ ذی الحجه سال ۱۲۸۵درتبریز-پدر ایشان، سیّد حسین قاضی ازعلمای مجتهد – از شاگردان بنام و برجسته آیه اللّه العظمی میرزا محمّد حسن شیرازی(صاحب فتوی تحریم تنباکو) -درسامرا- بود.

آقای قاضی در سنّ ۲۷ سالگی به اجتهادرسید

زندگی فقیرانه آیت الله قاضی طباطیایی

آیه اللّه قاضی رحمه الله در نهایت فقر به سر می برد؛ به طوری که توان پرداخت اجاره خانه را نداشت. روزی در نجف اشرف صاحب خانه وسایل و اثاث ایشان را بیرون ریخته بود. آقای قاضی مجبور شد با خانواده اش به کوفه برود. در مسجد کوفه، یک بالاخانه ای بود که برای افراد غریب ساخته بودند. ایشان در آنجا سکونت گزیدند.

علاّمه طباطبایی: «به مسجد کوفه رفتم. دیدم مرحوم قاضی و همه خانواده اش تب کرده اند و مریض هستند. هنگام نماز شد. علی آقا قاضی طبق معمول در اوّل وقت به نماز ایستاد و بعد از نماز عشاء آن چنان با توجّه کامل آیه شریفه «آمَنَ الرَّسُولُ» را تلاوت می فرمود که مثل آنکه اصلاً هیچ مشکلی پیش نیامده است. با آرامش وصف ناپذیر و شگفت انگیز به ذکر دعا مشغول بود.

عالمی که بادیدن«آب»بیادامام حسین می افتاد واشک می ریخت!

آیه اللّه سیّد عبد الکریم رضوی کشمیری: آقای قاضی تمام مکاشفه بود و در اواخر عمرش، بسیار لطیف و رقیق شده بود و با دیدن آب به یاد امام حسین علیه السلام افتاده، می گریست.

کرامات آیت الله قاضی

استقبال آیت الله قاضی از«قاتلش»+سنگباران منزل میرزاعلی آقا

آیه اللّه سیّد عبّاس حسینی کاشانی :روزی در محضر مرحوم آقای قاضی نشسته بودیم که ناگهان شخصی با عجله و ناراحتی بسیار، خود را به مجلس ایشان رسانید و با نگرانی بسیار گفت: همسرم در حال احتضار است و نزدیک است بمیرد. اگر او بمیرد، من هیچ کس را ندارم. خواهش می کنم دعایی بفرمایید حالش خوب شود و از مرگ نجات یابد.

چراباحالت«جُنب»آمده ای!؟

آقای قاضی پس از گوش دادن به حرفهای آن شخص، به آرامی و نزدیک گوش او فرمود: چرا با حالت جنب به اینجا آمده ای؟ برو اوّل غسل کن! دوباره به اینجا بیا تا دعا کنم. مرد عرب در حالی که از تعجّب حیرت زده شده بود، با عجله بلند شد و به منزلش رفت و پس از مدّتی باز گشت و در مقابل آقای قاضی مؤدّبانه نشست.

دعای آیت الله قاضی«مُحتضر» رازنده کرد

مرحوم قاضی دو انگشت سبّابه اش را به دو شقیقه پیشانی آن مرد گذاشت و به قرائت دعا مشغول شد و در این مدّت مدام اشک چشمانش بر محاسن سفیدش می ریخت. طولی نکشید که دعا تمام شد و مرد عرب به منزلش رفت. من دیگر او را ظاهری بسیار مرتّب و تمیز داشتند؛ موها و دستهایشان را حنا می زدند، به تمیزی کفش خیلی اهمیّت می دادند و عطر و بوی خوش استعمال می نمودند

چند روز بعد در صحن آن مرد عرب رادرحرم م دیدم و از نتیجه دعا پرسیدم. او گفت: وقتی به منزل رسیدم، دیدم همسرم سالم و تندرست بیدار شده و از خطر مرگ رهایی یافته و مشغول امورات منزل است.

آیه اللّه سیّد عبّاس حسینی کاشانی متولد(۱۳۰۹ شمسی) کربلا-فرزندآیت الله سید علی اکبر.وی در ۱۳ سالگی به “سامرا”برای تحصیل می رود.وی از شاگردان آیت‌ الله میرزای شیرازی وسید علی آقا قاضی بود که در ۲۷ تیر ۱۳۸۹در تهران درگذشت

طی الارض آیت الله قاضی

استقبال آیت الله قاضی از«قاتلش»+سنگباران منزل میرزاعلی آقا

علامه سید محمدحسین طباطبایی -صاحب المیزان-:مرحوم قاضی همیشه در ایام زیارتی، از نجف اشرف به کربلا مشرف می شدند. هیچ گاه کسی ندید که او سوار ماشین شود و از این سرّ احدی مطلع نشد، جز یک نفر از کسبه بازار ساعت که به مشهد مقدس مشرف شده بود و مرحوم قاضی را در آنجا دیده بود و از ایشان اصلاح امر در گذرنامه خود را خواسته بود و ایشان هم اصلاح کرده بودند. آن مرد به نجف آمد، افشا کرد که من آقای قاضی را در مشهد دیدم. مرحوم قاضی خیلی عصبانی شدند و گفتند: همه می دانند که من در نجف بوده ام و مسافرتی نکرده ام.

وفات آقامیرزاعلی آقاقاضی: چهارم ماه ربیع الاول سال ۱۳۶۶قمری( ۷ بهمن۱۳۲۴ )در نجف اشرف – سن ۸۳ سالگی

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه گوناگون

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


دانلود همه آهنگ های ارسان ار