در گفتوگو با دکتر خیرالله پروین: در لبنان ائتلاف ها نتیجه را مشخص می کند/ با پیروزی ائتلاف حزبالله و متحدانش، حریری شانسی برای نخست وزیری نخواهد داشت
اینجا ائتلافها اثر گذارند. مثلا در میان شیعیان اگرچه حزب الله جریان شناخته شده و اصلی است ولی گروه های دیگری هم هستند، به طور مثال حرکت الامل هم حضور دارد. در فرایند انتخابات اگر مردم به کاندید حزب الله رای ندهند و به گروه های دیگر رای دهند، و آنها با جریان حریری ائتلاف کنند، مقاومت نمی تواند پیروز شود. اما اگر همان طور که در انتخابات اخیر تفاق...
گروه سیاسی_رجانیوز: با پایان رأیگیری انتخابات پارلمانی لبنان در یکشنبه شب (دیشب)، انتظار میرود نتایج رسمی امروز منتشر شود و صفحه جدیدی در صحنه سیاسی لبنان بر پایه ائتلافهای مختلف باز شود.
به گزارش رجانیوز دکتر خیرالله پروین، عضو هیئت علمی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران و فارغ التحصیل دانشگاه الجامعه اللبنانیه، در گفت و گو با رجانیوز به بررسی انتخابات اخیر لبنان پرداخت. در ادامه متن این مصاحبه را می خوانید:
مقدمه
لبنان از نظر مساحت جغرافیایی کشور کوچکی است، اما از نظر فرهنگی و علمی، بزرگ و قابل توجه. لبنان با تمدن قدیمی؛ تنوع مذاهب؛ همزیستی اقوام و گروهها و طوایف مختلف، فرهنگ غنی و طبیعت زیبایش، از دیگر کشورها در منطقه خاورمیانه متمایز شده است. نام لبنان در انجیل آمده و با توجه به مواردی که ذکر شد میتوان آن را یک دنیای کوچک یا آنراویترینی از دنیا نام نهاد. از گذشته بسیار دور تاکنون کشورهای منطقه به خصوص کشورهای عربی، صدای خود را از لبنان به گوش جهانیان میرسانند. نقل شده که وقتی صلاحالدین ایوبی دمشق را فتح کرد، به نیروهایش دستور داد فتح دمشق را اینجا اعلان نکنید، بلکه وقتی به بیروت رسیدیم، در آنجا فتح دمشق را اعلام کنید؛ چون اخبار در بیروت، به خوبی به گوش جهان میرسد. لبنان، مرکز برخورد فرهنگهاست و بیروت مرکز ثقل چاپ کتابهای علمی است بهطوریکه برابر آمار اعلام شده، سالانه 300 هزار جلد کتاب در بیروت به چاپ میرسد[1].
لبنان برای مدتهای مدیدی؛ مرکز تحصیل علوم در خاورمیانه بوده است. بیروت در زمان امپراتوری روم، به جهت دایر بودن دانشکده مهم حقوق؛ به "مادر حقوق" معروف بوده است. از اواسط قرن بیستم مبلغین مذهبی و سیاسی فرانسوی؛ آمریکایی؛ انگلیسی و کشورهای عربی و اسلامی دانشگاهها و دانشکدههای را در سطح لبنان تاسیس کردند، حتی در حال حاضر نیز برخی از کشورهای عربی و اسلامی در لبنان دانشگاه تاسیس کردهاند که از آن جمله میتوان به دانشگاه العربیه بیروت توسط کشور مصر و دانشگاه امام الاوزاعی با سرمایه، عربستان؛ دانشگاه آزاد اسلامی ایران، دانشگاه آمریکایی بیروت, دانشگاه ژوزف مقدس یا قدیس یوسف توسط فرانسویها، دانشگاه آمریکایی بیروت یا کالج دانشگاهی آمریکایی و دانشگاه اسلامی که مربوط به مجلس اعلای شیعه است، اشاره کرد.
اهمیت و تفاوت انتخابات پارلمانی لبنان با سایر انتخابات ها در چیست؟
لبنان یک وضعیت استنثنایی دارد و ما نباید آن گونه که در کشور خودمان و یا کشور های دیگر هست، به لبنان نگاه کنیم. نمی شود لبنان را با وضعیت های دموکراسی صد در صدی مقایسه کرد و تطبیق داد. به قول خود لبنانی ها «دیمقراطیة توافقیة» یعنی دموکراسی توافقی؛ این نظام که در سال 1935 در لبنان، توسط فرانسوی ها پیاده سازی شد، قدرت را به صورت عرفی و نانوشته تقسیم می کند. این تقسیم بندی بر اساس شایسته سالاری نیست. براساس طائفه ای است. یعنی هر طایفه ای برای خود سهمی دارد و بر اساس آن سهم، بخشی از قدرت را کسب می کند. طبق این تقسیم بندی رئیس جمهوری در اختیار طایفه مسیحی مارونی است، (در لبنان 11 گروه مسیحی وجود دارد ولی رئیس جمهور باید از مسیحیان مارونی[2] باشد)، رئیس پارلمان یا به قول لبنانی ها رئیس مجلس نواب، از میان شیعیان و نخست وزیر نیز از میان اهل تسنن انتخاب می شود. در این نظام که امروزه به شکل قانونی در آمده و حاکم شده است، تقسیم بندی های سیاسی اصلا جابه جا نمی شود. این گونه نیست که اگر بعد از انتخابات اکثریت در اختیار یک گروه قرار گرفت رئیس جمهور هم برای آنها باشد، بلکه باید طبق آنچه که گفته شد، عمل شود.در واقع این گونه نیست که مردم لبنان اختیار و این توان را داشته باشند که یک شیعه را به عنوان رئیس جمهور انتخاب کنند، یا یک سنی را. خیر اینها سرجایش باقی است.
حالا در مورد پارلمان هم چنین تقسیماتی وجود دارد. در پارلمان لبنان 128 کرسی وجود دارد. طبق تقسیم بندی موجود، نیمی از کرسی ها از طایفه مسیحیان و نیم دیگر از طوایف مسلمان انتخاب می شود. و مسیحیان خود 11 فرقه هستند و هرکدام یک سهم مشخصی دارند. در میان مسلمانان شیعه و سنی هم تقریبا تقسیمی شکل می گیرد که نیمی از کرسی ها در اختیار اهل تسنن و نیم دیگر در اختیار شیعیان قرار می گیرد. البته در تشیع نیز همه سهم برای حزب الله نیست. دروزی ها [3]جزو شیعیان حساب می شوند و 8 نماینده دارند، علوی ها هم که در طرابلس هستند 2 نماینده دارند؛ یعنی کاملا این انتخابات مبتنی بر سهمیه است و این سهم ها باید میان گروه ها تقسیم شود.
با وجود این سهمیه بندی ها، انتخابات پارلمان چه تاثیری و تغییری در جریان سیاسی لبنان می گذارد؟
سوال دقیقا اینجاست که انتخابات چه نتیجه ای دارد؟ در لبنان گروه 14 مارس و 8 مارس تشکیل شده است. گروه 8 مارس کسانی هستند که نزدیک به جریان مقاومت هستند و گروه 14 مارس کسانی هستند که بیشتر با عربستان و حریری و سمیر جعجع همراه هستند. اگر در بین مسیحیت (بر اساس سهمی که دارند)، کسانی انتخاب شوند که طرفدار 8 مارس (یا همان مقاومت) باشند آن وقت این گروه در پارلمان قدرت بیشتری پیدا می کند.
در واقع در انتخابات لبنان ائتلاف ها نقش تعیین کننده دارند...
بله، در اینجا ائتلافها اثر گذارند. مثلا در میان شیعیان اگرچه حزب الله جریان شناخته شده و اصلی است ولی گروه های دیگری هم هستند، به طور مثال حرکت الامل هم حضور دارد. در فرایند انتخابات اگر مردم به کاندید حزب الله رای ندهند و به گروه های دیگر رای دهند، و آنها با جریان حریری و یا جعجع ائتلاف کنند، مقاومت نمی تواند پیروز شود. اما اگر همان طور که در انتخابات اخیر اتفاق افتاده است، مردم شیعه به کاندیدا های حزب الله و حرکت الامل که با هم ائتلاف کرده اند رای بدهند، این باعث می شود که حزب الله و مقاومت برنده انتخابات باشد.
از آن طرف در جریان اهل تسنن هم گروه هایی هستند، به خصوص در صیدا و طرابلس که با مقاومت همراه هستند. اگر آنها هم کاندیدا هایشان پیروز شوند با حزب الله ائتلاف می کنند و قدرت حزب الله در پارلمان را اضافه می کنند.
در میان مسیحیان هم جریان میشل عون (که الان هم رئیس جمهور لبنان است) قدرت زیادی دارد ، اگر کاندیدا های این جریان در مقابل سمیر جعجع (فالانژ و رقیب عون است)، در بین مسیحیت پیروز بشوند آن وقت در مجلس ائتلاف حزب الله قوی می شود و شاهد یک ائتلاف در مجلس خواهیم بود متشکل از نمایندگان حزب الله در میان شیعیان، طرفدران حزب الله در مسیحیت و همچنین طرفدارانش در میان اهل تسنن که در فراکسیون مقاومت در پارلمان گرد هم می آیند. و اگر اینها اکثریت را به دست آورند، برای انتخاب نخست وزیر، (اگرچه باید از اهل تسنن باشد) دیگر هر فردی نمی تواند کاندید بشود، باید فردی کاندید بشود که مورد توافق و حمایت این ائتلاف قرار بگیرد.
با مشخص شدن نتیجه انتخابات چه پیش بینی برای نخست وزیری وجود دارد؟
اولا همانطور که گفته شد، نخست وزیر باید از اهل تسنن انتخاب شود. اگر ائتلاف مقاومت در مجلس اکثریت را کسب کند و در رای گیری ها تعیین کننده باشد، معمولا این جریان سراغ افرادی می رود که با جریان مقاومت همراهی بکند. الان کسانی هستند که رقیب حریری هستند، مثل نجیب میقاتی از طرابلس که معمولا میان اینها رقابت بوده است. اگر اکثریت با ائتلاف حزب الله باشد، آن وقت حریری نمی تواند کاندید شود. احتمالا نجیب میقاتی کاندید می شود. البته از طایفه کرامی هم که در گذشته بارها نخست وزیر بودند، هم افرادی هستند و حتی بیشتر از نجیب میقاتی شانس انتخاب دارد. چرا که نجیب میقاتی اگرچه مثل حریری نیست، اما متمایل به عربستان سعودی است. از خانواده کرامی در گذشته رشید کرامی و عمر کرامی نخست وزیر بودند، اگر آنها کسی را داشته باشند و کاندید بشوند، مطمینا جریان مقاومت به آنها رای خواهد داد و آنها رای خواهند آورد.
به عنوان سوال پایانی چرا در 9 سال اخیر انتخابات پارلمان در لبنان برگزار نشده است؟
البته 5 سال بود که انتخابات برگزار نشده است. لبنان دوره تقنینی 4 ساله دارد، ولی الان 5 سال است که در لبنان انتخابت برگزار نشده و همان مجلس قدیم ادامه پیدا کرده بود. علت این مساله اختلافات طائفه ای است که در لبنان وجود دارد و باعث شده بود که آن روال طبیعی دموکراسی طی نشود. گاها ما مشاهده می کنیم که لبنان چند سال رئیس جمهور و یا نخست وزیر نداشته است. یعنی زمانی که طایفه ها باهم توافق نمی کنند، مثل سالهای اخیر این مشکلات پیش می آید. به طور مثال تا زمانی که میشل عون به عنوان رئیس جمهوری انتخاب شد، لبنان دو سال را بدون رئیس جمهور سپری کرد. در آن مقطع گروه ها توافق نمی کردند و کسی هم نتوانست انتخاب شود و رای را جذب کند. یعنی در لبنان آن دموکراسی صد در صدی که باید باشد وجود ندارد. باید تاکید کرد که اگرچه در لبنان آزادی هست ولی دموکراسی نیست و این باعث شده است که وقتی این گروه ها به اختلاف بخورند و نتوانند توافق بکنند، رئیس جمهور و یا نخست وزیر نیز نمی توانند انتخاب کنند. البته مسائلی از این دست برایشان طبیعی است و خیلی هم سخت و مشکل جلوه نمی کند.
آیا این مشکلات باعث شکل گیری اندیشه تغییر قانون اساسی و نظام انتخاباتی نشده است؟
چرا، ولی شرایط در لبنان برای اصلاح قانون اساسی فعلا فراهم نیست. طبق آماری که در سال 1935 توسط امریکایی ها و فرانسوی ها گرفته شد، اعلام شد که اکثریت با مسیحیان است، درحالی که در سالهای اخیر به خاطر کوچ اجباری و یا غیر اجباری مسیحیانِ لبنان به اروپا و کم شدن جمعیت مسیحیان، و در مقابل افزایش جمعیت مسلمانان و از جمله شیعیان، جمعیت مسلمانان دوبرابر مسیحیان شده؛ از سوی دیگر در گذشته برآورد کرده بودند که شیعیان و اهل تسنن برابر هستند اما در سالهای اخیر، در میان مسلمانان هم اکثریت با شیعیان است ولی با این وجود سهم کمتری از قدرت در اختیار دارند و شرایط همان شرایط گذشته است؛ علت این مساله پشتیبانان بیرونی آنها است، نظیر اروپا وعربستان و برخی کشور های عربی که اجازه یک آمارگیری واقعی[4] را نمی دهند و فعلا شرایط به شیوه کجدارومریض پیش می رود.
[1] - یک مثل معروف وجود دارد که میگوید: کتابها را در قاهره مینویسند در بیروت چاپ میکنند و در بغداد میخوانند.
[2] بزرگترین طایفه مسیحی که 19 درصد جمعیت لبنان را دارد و رییس جمهور از این طایفه انتخاب میشود.
[3] دروزیها طایفهای از مسلمانان هستند که جزو شیعیان محسوب میشوند. آنها دارای آیین خاصی هستند، لباس خاص (شبیه لباس اکراد) میپوشند و 8 درصد جمعیت لبنان را تشکیل میدهند. آقای جنبلاط رهبر سیاسی دروزیها و ،شیخ عقل رهبری مذهبی این گروه است.
[4] در مجموع هجده طایفه یا فرقه در لبنان وجود دارد که هفتتای آن بزرگتر و مابقی کوچک و ناچیزند. در مورد شمار واقعی افراد طوایف لبنانی آمار دقیقی در دست نیست؛ زیرا حساسیتهای طایفهای و امتیازهای سیاسی مانع از آن میشود که دولت سرشماری کند و اگر دولت تخمینی از جمعیت طوایف داشته باشد؛ هرگز به صورت رسمی آن را اعلام نمیکند. مهاجرت لبنانیها به خارج بسیار شدید است و آمار لبنانیهای ساکن خارج چند برابر لبنانیهای داخل است که اغلب آنها تابعیت کشورهای دیگر را گرفتهاند و حتی دارای مسئولیتهای بالایی هستند. برخی آمار غیررسمی در این باره، حاکی است که در ازای حدود چهار میلیون جمعیت کنونی لبنان, بین پانزده تا بیست میلیون نفر لبنانی، در خارج زندگی میکنند. درحدود 11 میلیون لبنانی در کشور برزیل زندگی میکنند، حتی نمایندگانی از لبنانیها در مجلس برزیل حضوردارند. تقریباً اقتصاد آفریقا دست لبنانیهاست. در قضیه قتل کابیلا رییس جمهور کنگو، قتل او را به 11 نفر لبنانی که در کنگو مشغول تجارت الماس بودند، نسبت دادند و دولت کنگو آنها را به قتل رسانید، از قرار معلوم اسراییلیها از کابیلا خواسته بودند که تجارت الماس را از دست لبنانیها بگیرد. در سال 1921 پس از سقوط دولت عثمانی و شروع استعمار فرانسه، فرانسویها کوشیدند امتیازهای اقتصادی، سیاسی و قانونی را به مسیحیان مارونی بدهند. در همین چهارچوب فرانسه پس از پذیرفتن استقلال لبنان، حقوق سیاسی زیادی را به مسیحیان داد که از آن جمله، اختصاص سمت ریاست جمهوری برای این طایفه را میتوان نام برد. مارونیها در مجلس لبنان اکثریت را در اختیار داشتند که این تعداد، در برخی زمانها به نسبت هفت به پنج یا پنج به چهار بوده بر اساس نظام امتیازاتی طایفهای فرانسه، سنیها سمت نخست وزیری و شیعیان سمت ریاست مجلس را در اختیار گرفتند که این تقسیمبندی ناعادلانه و ناحق و در عین حال برخلاف دموکراسی است. اینجانب در مباحث حقوقی که دردانشگاه لبنان انجام میشد. همیشه این موضوع را متذکر میشدم که این تقسیمبندی برخلاف دموکراسی است، چه بسا که یک فرد غیر مارونی لیاقت و شایستگی ریاست جمهوری را داشته باشد و همینطور برای ریاست سایر قوا این امر امکانپذیر است. اما این تقسیم بندی مانع از احراز آن توسط شخص مذکور میشود واین امر خلاف دموکراسی است. پس از جنگهای داخلی لبنان در نشست طایف عربستان که در سال 1991، برگزار شد مسیحیان لبنان پذیرفتند از بخشی از امتیازهای سیاسی خود به سود مسلمانان چشمپوشی کنند که از جمله میتوان به کاهش دامنه اختیارات رییس جمهور و تبدیل مرکز اصلی تصمیم گیری از کاخ ریاست جمهوری به دولت اشاره کرد. همچنین مقرر شد شمار کرسیهای متعلق به نمایندگان مسیحی و مسلمان در مجلس برابر باشد. البته این تقسیمبندی امتیازها، باز هم عادلانه نیست، زیرا جمعیت مسلمانان لبنان بیشتر از مسیحیان و طایفه شیعه بزرگترین طایفه لبنان است. به تازگی در این باره اخیرا گزارشی منسوب به کمیته روابط خارجی کنگره آمریکا منتشر شد که در آن تاکید شده است: شیعیان لبنان بزرگترین طایفه این کشور هستند. در این گزارش ترکیب جمعیت طوایف لبنان بدین قرار است:
1- شیعه: یک میلیون و 192 هزار نفر؛ برابر 34 درصد کل جمعیت لبنان
2- سنی: 700 هزار نفر؛ برابر 20 درصد کل جمعیت لبنان
3- مسیحی مارونی 666 هزار نفر؛ برابر با 19 درصد کل جمعیت لبنان
4- مسلمان دروز (فرقهای از شیعه به تعبیر خودشان): 280 هزار نفر؛ برابر 8 درصد کل جمعیت
5- مسیحی ارتودکسی: 210 هزار نفر؛ برابر 6 درصد کل جمعیت لبنان
6- مسیحی کاتولیک: 75 هزار نفر؛ برابر 5 درصد کل جمعیت
7- دیگر طوایف مثل علویها, و بعضی فرقههای دیگر مسیحی: 70 هزار نفر؛ برابر 2 درصد با وصف این که به نظر میرسد جمعیت شیعیان لبنان از آمار فوق الذکر نیز بیشتر باشد، ولی به استناد این آمار میتوان دریافت که جمعیت مسلمانان 62% است در حالی که جمعیت مسیحیان حدود 36 درصد جمعیت لبنان است ولی امتیازهای سیاسی و اقتصادی به سود مارونیها در نظر گرفته شده است.