در جهانی که شکستن روا شد
عاشقی ها فدای هوا شد
بسی مجنون و فرهادها فنا شد
نظرم جلب آن مخلوق خدا شد
که مرامش برتر از اشرف او شد
سخنم با اوست
سخنم با قوســــــــت
قو
ای دلداده ی بر عهد مانده
ای شایسته ی عاشق بمانده
در مهر تو حاشا،که غدری نمانده
در عشق تو مظهر،و منظر به وفایی
در حسن تو غایت ،و تجلی خدایی
قاصر بر آنم که از مهر تو گویم
از عاطفه ی بین تو و یار بگویم
از چهچهه ی آن غزل ناب بگویم
از وقت جدایی ز دلدار بگویم
قو
ای نغمه ی غمگین جدایی
ای مرغ مقرب به مرغزار الهی
بسیار خجل گردم که از غدر بگویم
بر مرغ وفادار ازین قُصر بگویم
بخشا که دگر چاره در این کار ندارم
از طغیان دلم ، رازدار دگر من ندارم
بگذار به من وقتی ز آن گاه گرانقدر
لختی هز آن بحر مبالات به آن یار گرانسنگ
قو
ای مرغ آمین از کلام عشق
دانی که به اقلیم بشر جرم زیاد است ؟
در عهد شکستن بسی دست زیاد است ؟
در مسلک این قشر جنایت که نمود است ؟
اینجا حیاتی است که خیانت شکرین است ؟
هر لحظه به یک رنگ،آری آزفنداک زیاد است ؟
دانی عاشق شدن اینجا خطا است ؟
عهد و وفا کو ؟اینجا شکستن که رواج است؟
...
#صالح_کریمی
#کاتب_مصلح
عاشقی ها فدای هوا شد
بسی مجنون و فرهادها فنا شد
نظرم جلب آن مخلوق خدا شد
که مرامش برتر از اشرف او شد
سخنم با اوست
سخنم با قوســــــــت
قو
ای دلداده ی بر عهد مانده
ای شایسته ی عاشق بمانده
در مهر تو حاشا،که غدری نمانده
در عشق تو مظهر،و منظر به وفایی
در حسن تو غایت ،و تجلی خدایی
قاصر بر آنم که از مهر تو گویم
از عاطفه ی بین تو و یار بگویم
از چهچهه ی آن غزل ناب بگویم
از وقت جدایی ز دلدار بگویم
قو
ای نغمه ی غمگین جدایی
ای مرغ مقرب به مرغزار الهی
بسیار خجل گردم که از غدر بگویم
بر مرغ وفادار ازین قُصر بگویم
بخشا که دگر چاره در این کار ندارم
از طغیان دلم ، رازدار دگر من ندارم
بگذار به من وقتی ز آن گاه گرانقدر
لختی هز آن بحر مبالات به آن یار گرانسنگ
قو
ای مرغ آمین از کلام عشق
دانی که به اقلیم بشر جرم زیاد است ؟
در عهد شکستن بسی دست زیاد است ؟
در مسلک این قشر جنایت که نمود است ؟
اینجا حیاتی است که خیانت شکرین است ؟
هر لحظه به یک رنگ،آری آزفنداک زیاد است ؟
دانی عاشق شدن اینجا خطا است ؟
عهد و وفا کو ؟اینجا شکستن که رواج است؟
...
#صالح_کریمی
#کاتب_مصلح