ابرهای تباهی!


ابرهای تباهی!

ابرهای تیره ی تباهی کیپ تا کیپ پوشانده اند آسمان عاصی جزیره ی جزا را آسمانی که اگر بالا نبود بیشتر چاه ویلی را تداعی میکرد که تا ابد سیاهی بود و کابوس سقوط! ابرهای تیره ی تباهی و تظاهرشاعر:مزبان باج

ابرهای تیره ی تباهی
کیپ تا کیپ پوشانده اند
آسمان عاصی جزیره ی جزا را
آسمانی که اگر بالا نبود
بیشتر چاه ویلی را تداعی میکرد
که تا ابد سیاهی بود و کابوس سقوط!

ابرهای تیره ی تباهی و تظاهر
مدام میگریند بر نعش خاک بی حاصل
بر کوه سترگ تغافل
آنچنان که جنگل راستی را
از ریشه کنده و برده است

ابرهای تیره
ابرهای تیره ی اندوه
اندوهان انبوه
آیه آیه بر گونه ی شب گرفتانی دلمرده
قطره های شبنم میرویاند
ارواح مدهوشی که آرام و مدام
به چشم انداز کویری مینگرند
که ممکن است هر آینه انها را
به زیر دریائی از سرب مذاب فرو برد
آنها امًا، بر فرش تیره ی تباهی،
به هیآتی آرمیده اند
که گویی پاک از خاطر برده اند فریاد را
و نمیدانند میوه ی درخت سکوت،
گاهی تباهی است
و سایه خفتش آوار اندوه!.


اردیبهشت ۹۷
م ـــ باج

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!



بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


دیکته شب | دیکته کلاس اول دبستان