ابرهای تیره ی تباهی
کیپ تا کیپ پوشانده اند
آسمان عاصی جزیره ی جزا را
آسمانی که اگر بالا نبود
بیشتر چاه ویلی را تداعی میکرد
که تا ابد سیاهی بود و کابوس سقوط!
ابرهای تیره ی تباهی و تظاهر
مدام میگریند بر نعش خاک بی حاصل
بر کوه سترگ تغافل
آنچنان که جنگل راستی را
از ریشه کنده و برده است
ابرهای تیره
ابرهای تیره ی اندوه
اندوهان انبوه
آیه آیه بر گونه ی شب گرفتانی دلمرده
قطره های شبنم میرویاند
ارواح مدهوشی که آرام و مدام
به چشم انداز کویری مینگرند
که ممکن است هر آینه انها را
به زیر دریائی از سرب مذاب فرو برد
آنها امًا، بر فرش تیره ی تباهی،
به هیآتی آرمیده اند
که گویی پاک از خاطر برده اند فریاد را
و نمیدانند میوه ی درخت سکوت،
گاهی تباهی است
و سایه خفتش آوار اندوه!.
اردیبهشت ۹۷
م ـــ باج
کیپ تا کیپ پوشانده اند
آسمان عاصی جزیره ی جزا را
آسمانی که اگر بالا نبود
بیشتر چاه ویلی را تداعی میکرد
که تا ابد سیاهی بود و کابوس سقوط!
ابرهای تیره ی تباهی و تظاهر
مدام میگریند بر نعش خاک بی حاصل
بر کوه سترگ تغافل
آنچنان که جنگل راستی را
از ریشه کنده و برده است
ابرهای تیره
ابرهای تیره ی اندوه
اندوهان انبوه
آیه آیه بر گونه ی شب گرفتانی دلمرده
قطره های شبنم میرویاند
ارواح مدهوشی که آرام و مدام
به چشم انداز کویری مینگرند
که ممکن است هر آینه انها را
به زیر دریائی از سرب مذاب فرو برد
آنها امًا، بر فرش تیره ی تباهی،
به هیآتی آرمیده اند
که گویی پاک از خاطر برده اند فریاد را
و نمیدانند میوه ی درخت سکوت،
گاهی تباهی است
و سایه خفتش آوار اندوه!.
اردیبهشت ۹۷
م ـــ باج