راست میگویند که زمان همه چیز را
حل میکند.
راست میگویند که "از دل برود هر آنکه از دیده برفت..."
همیشه دست و پا زدن برای غرق نشدن کافی نیست.
گاهی باید خود را رها کرد،
خود را آزاد کرد،
گاهی باید خود را بیخیال شد تا بشود زندگی کرد.
همیشه "دوستداشتن" ، برای "داشتن" یکدیگر کافی نیست
گاهی باید دور شد...
فاصله گرفت...
عقب رفت...
تا شاید عشق زنده بماند.
همیشه نباید دو دستی آدمها را نگه داشت، چشمهایشان را گرفت و در دنیای خودت محبوسشان کرد
گاهی باید رها بود، رهایشان کرد.
از همه چیز...
باید آدمها را رها کرد تا عشق نفس بکشد.
تا عشق، عشق بماند.
هیچگاه برق چشمها همیشگی نیست.
هیچگاه صدای خندهها مادامی گیرا نخواهند بود
و همیشه عطرها در حافظهات به
یادگار نخواهند ماند.
بالاخره روزی میرسد که زمان دست خاطراتشان را میگیرد،
چشمانت را میبندد
و پرتابات میکند در دل فراموشیها،
در دل بیخیالیها
و آن روز است که میفهمی تو بدون آدمها هم زنده خواهی ماند، طولانی...
متینــــه_ادیبان_زاده
حل میکند.
راست میگویند که "از دل برود هر آنکه از دیده برفت..."
همیشه دست و پا زدن برای غرق نشدن کافی نیست.
گاهی باید خود را رها کرد،
خود را آزاد کرد،
گاهی باید خود را بیخیال شد تا بشود زندگی کرد.
همیشه "دوستداشتن" ، برای "داشتن" یکدیگر کافی نیست
گاهی باید دور شد...
فاصله گرفت...
عقب رفت...
تا شاید عشق زنده بماند.
همیشه نباید دو دستی آدمها را نگه داشت، چشمهایشان را گرفت و در دنیای خودت محبوسشان کرد
گاهی باید رها بود، رهایشان کرد.
از همه چیز...
باید آدمها را رها کرد تا عشق نفس بکشد.
تا عشق، عشق بماند.
هیچگاه برق چشمها همیشگی نیست.
هیچگاه صدای خندهها مادامی گیرا نخواهند بود
و همیشه عطرها در حافظهات به
یادگار نخواهند ماند.
بالاخره روزی میرسد که زمان دست خاطراتشان را میگیرد،
چشمانت را میبندد
و پرتابات میکند در دل فراموشیها،
در دل بیخیالیها
و آن روز است که میفهمی تو بدون آدمها هم زنده خواهی ماند، طولانی...
متینــــه_ادیبان_زاده