دیوانه رو به در ایستاده سلام می گفت
ابرمی گریست ستاره رغبت اش می رُفت
جلنگ جلنگِ النگو خسته شد
کِل کِلِ دستان مادرم شعری برای یک درخت
کسی به کسی نبود
لباس ژنده روی شانه هی خواب کشید
مرگ نشنود،
کسی می گفت؟!
ح . رزاس
*پچپچه های خواب - ۹۷٫۲٫۱۰
ابرمی گریست ستاره رغبت اش می رُفت
جلنگ جلنگِ النگو خسته شد
کِل کِلِ دستان مادرم شعری برای یک درخت
کسی به کسی نبود
لباس ژنده روی شانه هی خواب کشید
مرگ نشنود،
کسی می گفت؟!
ح . رزاس
*پچپچه های خواب - ۹۷٫۲٫۱۰