لیست ضرب المثل های حرف ت به همراه معنی
تا نباشد چیزکی مردم نگویند چیزها، تخم دو زرده کردن، تا تنور گرمه نون و بچسبون، ترس برادر مرگ است، تر و خشک با هم سوختن و... بخشی از زیباترین ضرب المثل های فارسی و ایرانی است که با حرف ت شروع میشوند. با داستان، طرز استفاده و معنی این ضرب المثل ها همراه ستاره باشید.
فهرست انواع ضرب المثل که با حرف ت آغاز میگردند
تا بوده چنین بودهاز گذشته تا حال وضع به همین منوال بوده.
تا تنور داغ استتا فرصت هست و موقعیت مناسب وجود دارد باید از آن استفاده کرد.
تا چشم بر هم زنی
در مدت زمان خیلی کوتاه، فوری و زود.
تا ریشه در آب است امید ثمری هستهیچگاه نباید ناامید شد همیشه روزنه امیدی وجود دارد.
تا کور شود هر آنکه نتواند دیدخطاب به آدم حسود یا پیغام برنده به حسود.
تا گوساله گاو شود، دل صاحبش آب شوداشاره به انتظاری سخت و طولانی جهت رسیدن به نتیجه مطلوب.
تا نباشد چیزکی مردم نگویند چیزهابا اینکه خبر از دهانی به دهان دیگر بزرگ میشود، اما به هر حال در ابتدا نکتهای هر چند کوچک وجود داشته است.
تا یار که را خواهد و میلش به که باشدباید دید قسمت چیت و طالع و شانس در چه حد است.
تب تند زود عرق میکنهعلاقه شدید در مورد کاری یا نسبت به چیزی و کسی که که معمولاً به همان اندازه هم زود از بین میرود.
تحفه نطنزاصطلاحاً به چیز و حتی به شخص بیمقدار کمارزش میگویند.
تخم دو زرده کردنکنایه از کسی که کار کوچکی را بزرگ جلوه داده است.
تخم مرغ به چانه بستنپر حرفی، ورّاجی.
تخم مرغ دزد شتر دزد میشوددزدی کوچک و بیاهمیت آخرش به دزدی بزرگ و رسوا کننده منجر میشود.
تخم نابسماللهاشاره به یچه یا آدم شرور و شیطان و پرآزار.
تدبیر دگر باشد و تقدیر دگرتدبیر و چارهجویی انسان در برابر تقدیر و سرنوشتی که از سوی خداوند رقم خورده هیچ است و قدرت مقابله با آن ندارد و همان خواهد شد که خدا خواهد.
ترحم بر پلنگ تیز دندان- ستمکری بود بر گوسفندانرحم وشفقت نسبت به ظالم، ستم بر مظلوم است.
ترس برادر مرگ استمساوی دانسات ترس و مرگ؛ و چه بسا که ترس به دلیل تکرار و استمرار بدتر از مرگ باشد.
ترش کردنناراحت شدن.
ترشی نخوری یک چیزی میشیبه طعنه مسخره به کسی میگویند که تا حدی چیزی را بلد است و از آن سر در میآورد.
ترک عادت موجب مرض استکنار گذاشتن عادتها کار بسیار مشکلی است و موجب ناراحتی و آزار شخص و یا حتی بیماری روحی یا جسمی او میشود.
ترمز بریدندور برداشتن و عدم خودداری در امری.
تر و خشک با هم سوختنهنگامی که مقصر و بیتقصیر، گناهکار و بیگناه همه با هم مجازات شوند.
تره به تخمش میره حسنی به باباشنسبت دادن بچه به پدر که غالباً در مورد کارهای زشتِ بچه گفته میشود.
تره خرد نکردناعتنا نکردن و ارزش و اهمیت ندادن به کسی.
تعارف آمد نیامد داردتعارف باید سنجیده و حساب شده باشد؛ زیرا ممکن است طرف مقابل آن را بپذیرد و شخص گرفتار و پشیمان شود.
تعارف شاه عبدالعظیمیتعارف زبانی و ظاهری نه از ته دل.
تف سر بالاعیبگویی و بد گفتن از متعلقان و منتسبان خود که به خود شخص بر میگردد.
تکه بزرگش گوشش استتهدید و ضرب و جرح یا دچار ساانحه شدن طوری که بزرگترین عضو گوشش باشد.
تکیه بر جای بزرگان نتوان زد به گزافبیحساب و بدون رنج و زحمت نمیتوان به بزرگی رسید.
تند رفتن
مبالغه و زیادهروی کردن.
تنبل نرو به سایه سایه خودش میآیهدر تمسخر آدم سست و بیحالی که منتظر است همه چیز برایش حاضر و آماده شود.
تن را چرب کردنخود را برای دعوا و کتک خوردن آماده کردن.
تنش میخارداشاره به کسی که هوس کتک خوردن کرده باشد.
تو آن ور جوی، من این ور جویجدایی از یکدیگر و قطع رابطه، از هم سوا شدن و کاری به کار یکدیگر نداشتن.
تا بگی «ف» میگم فرحزادکسی که بخواهد از هوش و فراست خود تعریف کند.
توبه گرگ مرگ استکسی که پیوسته توبه کند اما آن را بشکند و نتواند دست از عادت زشت خود بردارد.
توپش پُرهخیلی شاکی و عصبانی است.
تو حرف دویدنداخل حرف دیگران شدن و قطع کردن سخن گوینده به خاطر حرف خود.
تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجملنمود و اشاره مختصری به موضوع که از آن بتوان به مطالب و معانی فراوانی پیبرد.
تو دعوا نان و حلوا خیرات نمیکننددر بین دعوا و شلوغی کسی به فکر رعایت چیزی نسیت.
تو را چه کار با این و آن، نونت را بخور خرت را برانسرت به کار خودت باشد و به کار دیگران دخالت نکن.
توزرد در آمدطرف مورد نظر بیلیاقت و ناجور و بدرد نخور از آب در آمد.
تو شیشهاش هم بکنی نم خودش را پس میدهدبیشتر منظور زن بیعفت است که محدودیت و سختگیری در موردش فایدهای ندارد.
تو قوطی هیچ عطاری پیدا نمیشهمطلب و سخن ناشنیده و غیر قابل قبول.
تو کوک کسی رفتندر بحر کسی رفتن و حواس خود را معطوف او کردن.
تو که لالایی بلدی چرا خوابت نمیرهخطاب به نصیحتگو و صاحب نظری که خودش به میگوید عمل نمیکند.
تو مو میبینی و من پیچش موخطاب به آدم بیتجربه و ناپخته که سطحی و ظاهری با چیزی یا موضوعی برخورد کرده و عمیق و موشکافانه آن را بررسی نمیکند.
تو هفت آسمان یک ستاره نداشتنکنایه از بد شانس و بیچاره و بیپول.
توی پایه کسی کردنگول زدن و مغبون ساختن کسی در معامله.
توی پول غلت میخورهاشاره به آدم بسیار ثروتمند و پولدار.
توی دل ریختنمشکل یا غصه و ناراحتی را درون خود نگه داشت و تحمل کردن و به رو نیاوردن.
توی ذوق کسی زدنایراد گرفتن و حقیر کردن کار یا رفتار کسی به طوری که از شور و شوق بیفتد.
تیر به سنگ خوردنبینتیجه ماندن کار و به مقصود و منظور نرسیدن.
تیری در تاریکی انداختنشانسی و با حدس و گمان کاری انجام دادن.
تیشه به ریشه زدناز هستی ساقط کردن، چیزی را از بیخ و بُن از بین بردن.
تیغ زدنپول یا چیز مفت از کسی گرفتن، گوش بُری.
تیمم باطل است آنجا که آب است
فرع در مقابل اصل، نامرغوب در مقابل مرغوب و هر چیز پست و بیارزشی در برابر نوع عالی و آن به حساب نیامده و بیرونق و بیقدار خواهد بود.
سایر ضرب المثلهای فارسی و ایرانی به ترتیب حروف الفبا:
الف | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ |
ر | ز | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف |
ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |