لیست ضرب المثل های حرف ک به همراه معنی
کاچی به از هیچی، کلاغه آمد راه رفتن کبک را یاد بگیره، راه رفتن خودش هم یادش رفت، کلاه خود را قاضی کردن و... بخشی از پرکاربردترین ضرب المثل های فارسی و ایرانی هستند که با حرف ک شروع میشوند. با داستان، طرز استفاده و معنی این ضرب المثل ها همراه ستاره باشید.
فهرست انواع ضرب المثل با حرف ک
کاچی به از هیچیکم هر چیز از نبود و هیچ آن بهتر است.
کار از محکم کاری عیب نمیکندکار را باید دقیق و اساسی و درست حسابی انجام داد تا خیال آدم مطمئن و آسودهتر باشد.
کار بجای باریک رسیدنکاری به آخرین و خطرناکترین و خرابترین مرحله خود رسیدن و بیخ پیدا کردن، به طوری که چارهای نداشته یا به سختی بتوان برای آن چارهای اندیشید.
کار حضرت فیلکار بزرگ و مشکلی که انجامش از عهده هر کسی بر نمیآید.
کارد بزنی خونش در نمیآیدشدت عصبانیت در حدی که خون در بدن منجمد شود.
کارد به استخوان رسیدنخسته و عاصی شدن از وضعیتی، آخرین حد تحمّل.
کار دست خود یا کسی دادنباعث اذیت و دردسر و گرفتاری شدن.
کار را که کرد؟ آنکه تمام کرداشاره به اینکه کار نیمه کاره و به آخر نرسیده ارزشی ندارد و هر کس کاری را شروع میکند بهتر است خود نیز آن را به پایان برساند.
کارش چیه؟ بوق میزنه، بخیه به آبدوغ میزنهمعرفی شخص بیکار و بیهنر.
کار نشد نداردانجام هر کاری شدنی است و به همت و اراده شخص بستگی دارد.
کار نیکو کردن از پر کردن است
تکرار و استمرار در هر کار موجب کسب تجربه شده و در نتیجه آن کار بهتر، با کیفیتتر و در حد کمال انجام میشود.
کار را باید داد دست کاردانهرکاری باید به دست کسی که تجربه و تخصص کافی در آن مورد دارد انجام شود، چرا که در غیر این صورت انجام کار با کیفیت و بازدهی مناسب همراه نخواهد شد.
کارها نیکو شود اما به صبربا صبر و تحمل و بردباری و به مرور زمان انشالله تمام مشکلات حل شده و کارها سر و سامان خواهد گرفت.
کار هر بز نیست خرمن کوفتن/ گاو نر میخواهد و مرد کهنهر کسی از عهدة هر کاری بر نمیآید. کنایه از لزوم داشتن تجربه و تخصص در انجام هر کاری.
کاری کرد کارستانکاری فوقالعاده، نگفتنی و بسیار دقیق و اساسی، کسی که کاری بزرگ و مشکل را به بهترین نحو، درست و حسابی و بدون عیب و نقص انجام دهد.
کاری که چشم میکنه ابرو نمیکنههر کس و هر چیز خاصیت مخصوص به خود را دارد و البته لزوم و تاثیر چشم از ابرو در تمام امور بیشتر است.
کاسهای زیر نیم کاسه استحُقّه و کلکی در کار است.
کاسه جایی رود که باز آید قدحانجام کار یا انجام دادن هدیه به کسی به امید و با چشم داشت انجام کاری بزرگتر یا دریافت هدیهای گرانبهاتر از طرف مقابل.
کاسه جایی رود که باز آید قدحکلافه و سردرگم و مردد بودن، هم و غم پیدا کردن راه چاره داشتن.
کاسه داغتر از آشکسی که در کاری از صاحب اصلی آن بیشتر جوش بزند.
کاسه کوزه را به هم زدنبه هم ریختن بساط و زندگی، شر و فساد و خسارت و خرابی به بار آوردن.
کافر همه را به کیش خود پنداردآدم نادرست و خلافکار همه را مانند خودش میداند.
کبکش خروس میخونهکسی که بسیار شاد و شنگول باشد.
کبوتر با کبوتر، باز با بازهر کس باید با همشأن و همزبان و همردة خود معاشرت، وصلت و یا معامله کند.
کپة مرگخوابیدن یا خواباندن توهینآمیز و همراه با دلخوری و ناراحتی.
کت بده کلاه بده، دو قورت و نیم بالا بدهکسی که در حق دیگری خدمت و خوبی کرده و دست آخر هم بدهکار شده و دچار زخمزبان و توقعات بیجا گردد.
کجا خوش است؟ آنجا که دل خوش استهر کجا که دل و روح انسان شاد و با طراوت شود، آنجا بهترین جا است.
کجدار و مریزملاحضه و مدارا کردن، احتیاط.
کربلا رفتنت بهانه بوَد/ کربلا در میان خانه بوَدخدا را در همه جا میتوان یافت و به او توجه کرد.
کُرکُری خواندنرجز خواندن، ادعا داشتن، نمایاندن خود به خصوصیتی برجسته.
کرم از درخت استاشکال و ایراد از خود شخص است که باعث به وجود آمدن مشکل یا آزار و مزاحمت میشود.
کرم کار استکسی که در کاری خبره بوده و مهارت و آگاهی زیادی داشته باشد.
کسی نخارد پشت من جز ناخن انگشت منبرای انجام کارها جز به خود نباید به دیگران امید و اتّکا داشت زیرا کسی کمک نمیکند (یا نمیتواند کمک کند).
کسی که به ما نریده بود، کلاغ کو. دریده بود!بیشخصیت و بیاعتباری که از برتر و بالاتر از خود عیبجویی و سوال و جواب کند.
کسی که نمیداند فقط خواجه حافظ شیراز استموضوعی که همه از آن آگاه و با خبرند.
کشتیها غرش شدهبه کسی که در غم و اندوه فرو رفته باشد میگویند.
کشک چی پشم چیانکار موضوع، خود را به راه دیگر زدن و رد کردن اصل مطلب.
کف دستم را بو نکرده بودمخبر نداشتم، غیب نمیدانستم.
کف دستی را که مو ندارد نمیشود کَندچیزی یا پولی را که وجود ندارد نمیتوان مطالبه کرد، از فقیر مالی یا معنوی نمیتوان توقع داشت و چیزی دریافت کرد. انتظار و توقع بیهوده داشتن.
کف رفتندزدی کردن پنهانی و بدن اینکه کسی بفهمد چیزی را برداشتن (اشاره به کفزنی که نوعی از دزدی است).
کفر کسی را بالا آوردن
کسی را عصبانی و خشمگین کردن.
کفش کسی را جفت کردنجواب کردن، عذر کسی را خواستن و بیرون کردن. در برخی موارد در هنگام خروج میهمان کفش را جفت میکردند.
کفگیر به ته دیگ خوردنته کشیدن و تمام شدن پول و سرمایه، تهیدست شدن و چیزی در بساط نداشتن.
کک تو تنبوش افتادهترسیدن و به هول و ولا و دلشوره افتادن.
ککش نمیگزداز چیزی ناراحت و متأثر نمیشود، بیخیال و لاقید و بیاعتنا به امور.
کلاغه آمد راه رفتن کبک را یاد بگیره، راه رفتن خودش هم یادش رفتتقلید کورکورانه و دنبالهروی از دیگران و ادای کسی را در آوردن موجب ضرر و گمراهی است.
کلاف سر در گمکسی که در مورد چیزی راه و چاره را گم کرده باشند و نداند که چه باید کند، یا موضوع وکاری که پیچ خورده باشد.
کل اگر طبیب بودی سر خود دوا نمودیخطاب به کسی که مشکل خود را نمیتواند حل کند و برای حل مشکل شخص دیگر به راهنماییاش میپردازد.
کلاه خود را قاضی کردنحرف یا کاری پیش خود سنجیدن و سبک سنگین کردن، با خودت خلوت کردن برای ارزیابی و مصلحتاندیشی.
کلاه سر کسی گذاشتنکسی را گول زدن و اغفال کردن و او را مغبون ساختن.
کلاهش پس معرکه استکسی که در کاری از دیگران عقب مانده باشد.
کلاهش پشم ندارهغیرت و هیبت و جُربزه نداد.
کلا همان تو هم میرودبا هم اختلاف پیدا میکنیم و دعوایمان میشود، از هم ناراحت و دلگیر میشویم.
کلفت گفتنمتلک بار کسی کردن، درشت گفتن و طعنه زدن.
کلوخ انداز را پاداش سنگ استبا بدی و ستم باید بدتر و ستمگرانهتر برخورد کرد. پاسخ متقابل به مثل.
کلهاش باد دارهقُد و یکدندهای که حرفهای بزرگ میزند و فکرهای خطرناک در سر دارد.
کلهاش بوی قرمهسبزی میدهدکسی که در سر هوای کارها و اقدامات خطرناک و دردسر آفرین و خارج از توان خود بپروراند.
کم بخور، همیشه بخورکم خوردن به دو منظور: یکی قناعت و دیگر تضمین سلامت که هر دو موجب استمرار و همیشه خوردن است.
کمیتش لنگ است
وضع مالی خوبی ندارد و به سختی زندگی میگذراند، دخلش با خرجش مطابقت ندارد.
کنگر خورده لنگر انداختهکسی که مدت طولانی در جایی مانده و خیال رفتن نداشته باشد.
کوتاه آمدندنباله حرف یا کاری را نگرفتن و رها کردن و فیصله دادن به قضیه یا موضوعی که ادامه آن به صلاح نیست، پی موضوع یا حرف را نگرفتن و از آن رد شدن و به ختم غائله راضی گردیدن.
کور از خدا چی میخواد؟ دو چشم بینادر پاسخ به پیشنهاد مطلوب و مورد نیاز یا هنگام پیش آمدن شرایط و موقعیت مناسب و دلخواه میگویند.
کور خودش است بینای مردمکسی که عیوب خود را نمیبیند اما دائم از دیگران ایراد میگیرد.
کوری ببین که عصاکش کور دگر استبیماری که از بیمار دیگر پرستاری میکند یا درمانده و گرفتاری که به گرفتاری شخص دیگری رسیدگی کرده و به او کمک کند.
کوزهگر از کوزه شکسته آب میخورهمعمولاً کسی که صاحب هنر و حرفهای است، خودش از آن بهرهای نمیبرد و در استفاده از هنر خویش تنبل است.
کوه به کوه نمیرسه، آدم به آدم میرسهدنیا با تمام بزرگیاش آنقدر کوچک است که در ان دو نفر که یکی بدی کرده و دیگری بدی بالاخره در راه هم قرار میگیرند و با هم روبرو خواهند شد و کسی که بدی کرده به سزای عملش رسیده و شرمنده و پشیمان خواهد شد.
کی به کیه؟ تاریکیه!آشفته بازار، اوضاع بیسر و سامان و بدون صاحب، کسی به کسی نبودن.
کی میره این همه راه رو؟طعنه به کسی که در وصف خود یا دیگری مبالغه و تعریف بیجا کند یا ادعا و درخواست بیش از حد لیاقتش داشته باشد.
کینه شتریکینه طولانی و فراموش نشدنی.
سایر ضرب المثلهای فارسی و ایرانی به ترتیب حروف الفبا:
الف | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ |
ر | ز | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف |
ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |