همدلی از همرهی بالاتر است


همدلی از همرهی بالاتر است

همدلی از همرهی بالاتر است همدلی از هر نظر زیبا تر است همدلی باشد بسی با عشق و شور همرهی باشد چه بس با جبر و زور همرهان در راه با صد ها غرور همدلان دریا دلانی همعبور شیر دلی در صد خطر همشاعر:حسین پرهیزکاری

همدلی از همرهی بالاتر است
همدلی از هر نظر زیبا تر است
همدلی باشد بسی با عشق و شور
همرهی باشد چه بس با جبر و زور
همرهان در راه با صد ها غرور
همدلان دریا دلانی همعبور
شیر دلی در صد خطر هم همعبور
همرهان گوی رقابت را هدف گیری کنند
همدلان پروانه وار آمال حق یاری کنند
همرهان هر یک خودی بالا برند
همدلان هر دل به دلداری خرند
همرهان راهی به گمراهی برند
همدلان از گمرهی ها وارهند
همدلی از همرهی اصلح تر است
صالح از عاشق بسی والاتر است
صالح از کشف بدیهای خودش
عاشق از فهمیدن خوبی خود
بی قرار هر دو ولیکن این کجا و آن کجا
صالح از خوبی خود او بنگرد
عاشق از خوبی حق خود بنگرد
خود پرستی در نهایت دام عاشق می شود
در پرستش صالح از شرمندگی دل می شود
( مورچه چیه که کله پاچش چی باشه . اولا که انسان باید بکوشد به اوج کمال پرستش دست یابد ، وقتی که به مقداری از اوج رسید تازه متوجه می شود عددی نیست در مقابل ادای حق پرستش خداوند عظیم الشان و عظیم المرتبه مگر انسان می تواند حتی با هلاک کردن خودش در پرستش حق مطلب را ادا کند ، نه ، به هیچ عنوان ، آنجاست که انسان دچار شرمندگی در پرستش می شود . وقتی انسان از شرمندگی سرخ رو شد تازه خداوند متعال به پاس چنین درکی وی را اهل دل می کند اهل دل شدن که با عاشق شدن رخ نمی دهد . مگر انسان به همت و تلاش خودش تبدیل به دل می شود . نه خیر ، بلکه انسان صالح را خداوند متعال است که بدل به دل می کند این چنین دلی است که مجاز می شود اسباب همدلی را فراهم کند مگر هر تازه وارد مدعی که هنوز شرمسار از گناهانش هم نیست تا چه رسد به مرحله شرمندگی از پرستش ، می تواند هادی باشد در مقام هم دلی
نه ، به هیچ عنوان مگر امام هادی ( ع ) باشد . رهبری هم برای هدایت نه تنها تشیع که برای جامعه ی بشری هم یا غلط است یا نا کافی مگر امام باشد رهبر و بی جهت نیست که به رهبر ما امام گفتند و امام کارش هدایت دلهای شیعیان نیست بلکه از همه دل می برد برای نه دلبر بازی و عشق بازی بلکه برای هدایت بهتر دلها به سوی حق تعالی . صدها سال گذشت تا مشکل حافظ را خودم حل کردم :
چو عاشق می شدم گفتم که بردم گوهر مقصود
ندانستم که این دریا چه موج خون فشان دارد !!!
من حل کردم ! نه خودش حل می کند من به نام خودم ثبت می کنم !
بالاخره این حل معما یک جایی باید ثبت شود چه جایی بهتر از دل خودم .!!!!
شما از این بابت خودت را ناراحت نکن چرا که مابقی شعر مانده است !)
یک دلی از صالحان شرمنده ی سرخ رو منم
عارف از شرمندگی زشت رو هم می شود
عاشق از خود خواهیش ، اما ببین
وه چه سان خود شیفته ی خود شیرین هم می شود
پس بده کارخانه ی شیرین عسل هم مال او
هیچ دلی بی صالحی عاشق نباید خود کند
هر رهی بی همدلی بی صالحی بی عاشقی بی هادی است
مهدویت باب هادی می گشاید ای عزیز
انتظار بی همدلی بی صالحی بی عاشقی یعنی که چه
چشم ما را منتظر بر دل نمود
تا قیام صالحی و عاشقی و همدلی بر پا کنیم
انتظار مهدی ( عج )خود را چرا باید کشیم
او خودش باشد در این جا منتظر
انتظارش ، چشم انتظاری بر اهل دل
تا قیام ما نباشد انتظارش قابل ادراک نیست
تا دلی چالاک نباشد پاکی اش هم پاک نیست
پاکی اش از بستر خاکی تا دل افلاک نیست
جمعه آمد انتظارش ای مسلمانان چرا برجا نیست
چون دل ما غافل است و آن قیام همدلی برپا نیست
.........................................................
مداحان گاهی وسط اشعارگریزی به نثر می زنند
این حقیر بی مقدار گریزی از آن دست زدم که خود طرز خاصی است
خلاصه ببخشید از خاص سرودن . شعری که شبه سنتی شبه نیمایی شبه سپید و شبه نثر است اما کاملا از جنس سرخ است حالا کجای دل دفاترم قرار دهم نمی دانم .

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


کلمات پانتومیم | 350 سوژه سخت ،راحت ،خنده دار +150ضرب المثل