خودش یک تیم بود!


حسام مقامی‌کیا قبلا بیشتر از حالا فوتبال سرم نمی‌شد. مال دوره‌ای هستم که تلویزیون دو تا کانال داشت و جز اخبار، برنامه زنده معنی نداشت. تصویر فوتبال‌های اروپایی با چند روز تاخیر می‌آمد که خلاصه چند دقیقه‌اش را نشانمان می‌دادند. در همچین اوضاعی، من بیگانه با انواع ورزش‌ها، کشتی‌گیرها و فوتبالیست‌های زیادی را می‌شناختم. بارها سعی کرده‌ام...

خودش یک تیم بود!

حسام مقامی‌کیا

قبلا بیشتر از حالا فوتبال سرم نمی‌شد. مال دوره‌ای هستم که تلویزیون دو تا کانال داشت و جز اخبار، برنامه زنده معنی نداشت. تصویر فوتبال‌های اروپایی با چند روز تاخیر می‌آمد که خلاصه چند دقیقه‌اش را نشانمان می‌دادند. در همچین اوضاعی، من بیگانه با انواع ورزش‌ها، کشتی‌گیرها و فوتبالیست‌های زیادی را می‌شناختم. بارها سعی کرده‌ام ریشه‌یابی کنم که چرا این سال‌ها بیشتر فوتبال می‌بینم و کمتر فوتبالیست می‌شناسم. یک دلیل شخصی برای خودم پیدا کرده‌ام: «کاراکتر». در نظر من چیزی که فوتبالیست‌های آن دوره را در ذهن نابلدی مثل من ماندگار می‌کرد، «کاراکتر» بود. یک‌سری ویژگی‌هایی که شخصیت‌ها را دراماتیک می‌کرد. هرکدامشان مجموعه ویژگی‌هایی بودند که می‌شد پوستر تکی‌شان را زد روی دیوار ذهن. حتی استاد اسدی که یک «حمله به دروازه خودی» معروف داشت، محبوب بود و کاراکتر سینمایی داشت.
اتفاق معمول و مرسومی است که خواننده‌ها برای خودشان اسم هنری انتخاب کنند. دلایل معقول و مقبولی هم پشت این کار است؛ اسم خواننده ترجیحا باید خاص باشد که در ذهن بماند و او را از نام‌های مشابه مجزا کند. می‌خواهم بگویم بازیکنان آن دوره حتی انگار ناخواسته همین ویژگی را هم داشتند. اسم‌ها را ببینید که چقدر خاص و کمیاب بوده‌اند: نامجو مطلق، زرینچه، پنجعلی، پیوس، قایقران… نه این‌که امروز اسم خاص نداشته باشیم یا اساسا ویژگی، ذاتی و مایه مباهات باشد. داریم درباره فوتبال به مثابه درام صحبت می‌کنیم. همه این‌ها را گفتم که بگویم بازیکنان محبوب من، معمولا در همان ایام پا به توپ بودند. ولی اگر مجبور باشم از بین تمام نام‌هایی که دوستشان دارم، یکی را انتخاب کنم و اسم ببرم، آن نام حتما احمدرضا عابدزاده است. او همه ویژگی‌های یکی شخصیت دراماتیک را در کنار تمام ویژگی‌های یک دروازه‌بان کاملا مطمئن داشت. بارها با سیوها و واکنش‌هایش و پنالتی‌هایی که مهار کرده بود، تیم ملی را نجات داده بود. از استقلال به پرسپولیس رفت، ولی محبوب هر دو تیم ماند. چون او فقط یک بازیکن خوب، با کاراکتر جذاب نبود. عابدزاده به‌تنهایی یک تیم بود. او به تیم روح می‌داد. بازی ایران و استرالیا بارزترین گواه صدق این مدعاست. کیست که نداند در آن بازی، عابدزاده، کاراکتر عابدزاده و حرکات روحیه‌بخشش (در کنار دروازه‌بانی عالی او) چقدر به دادمان رسید… همیشه بین دروازه‌بان‌های جدیدمان دنبال یک عابدزاده می‌گردم و طبعا تا حالا نیافته‌ام. امسال منتظرم ببینم به پسر ملی‌پوش احمدرضا در جام جهانی بازی می‌رسد یا نه،‌ تا اگر رسید، ببینم می‌شود نشانی از آن‌همه داشته‌های پدر در او یافت و دوباره شمایلی از احمدرضا را برای نصب روی دیوار ذهن داشت؟

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه طنز

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


انواع فونت و متن بسم الله الرحمن الرحیم برای بیو اینستا