انبوه غم حریم و حرمت خود را از دست داده است/ یادی از نصرت رحمانی؛ شاعر «کویر» و «میعاد در لجن»
گروه ادبیات ــ نصرت رحمانی با فضای بیبدیل، تلخ و محزون اشعارش بهیاد میآید. آن هنگام که «کویر»، «ترمه» و «میعاد در لجن» را سرود و این آثار در اختیار دوستداران و دلبستگان شعر قرار گرفت، سمبلی از یأس و دوران دهشتباری بود...
گروه ادبیات ــ نصرت رحمانی با فضای بیبدیل، تلخ و محزون اشعارش بهیاد میآید. آن هنگام که «کویر»، «ترمه» و «میعاد در لجن» را سرود و این آثار در اختیار دوستداران و دلبستگان شعر قرار گرفت، سمبلی از یأس و دوران دهشتباری بود که فضای ادبی و روشنفکری ایران در گرداب پس از کودتای 28 مرداد، در آن فرورفته بود. او فرزند زمانه خویش بود، اما در عینحال میتوان نگاه مستقل و رهاشده از قید و بند سیاست را در شعرش به نظاره نشست. تلخی و ناکامیای که در سطر سطر اشعار او جاری است همچون خون به رگهای مخاطب راه مییابد و بیان بیواسطه و صادقانه از سوی شاعر چنان خواننده را با احساسات تنیده شده در دل واژگان همراه میکند که بعید است اگر کسی ساعتی را با اشعار نصرت بگذراند و در دنیایش مغروق نشود.
کوچ و کویر؛ نخستین تجربهها
او با زبانی ادبی و استعاری، جامعه و درونش را به تصویر میکشد. در واقع نصرت رحمانی با مجموعه شعر «کوچ» بود که به جامعه ادبی عصر خود معرفی شد. هرچند که در ابتدا از آلاحمد خواسته بود که برای این کتاب مقدمه بنویسد، اما چنین نشد، در عوض مقدمه نخستین اثرش به قلم مهمترین شاعر معاصر و بنیانگذار شعر نوی فارسی نگاشته شد. نیما در مقدمه این کتاب درباره نصرت و شعرش مینویسد: «آن چیزهایی که در زندگی هست و در شعر دیگران سایهای از خود نشان میدهد،در شعر شما بیپردهاند. اگر جرات را در دیگران نپسندند برای شما عیب نیست!... از اینکه اشعار شما به بهانه اوزانی آزاد، وزن را از دست نداده و دست به شلوغی نزده است، قابل این است که گفته شود: تجدد در شعرهای شما با متانت انجام گرفته است! اگر در معنی تند رفتهاید، در ادای معنی دچار تندرویهایی که دیگران شدهاند، نشدهاید.»
شکستن حریم تصنعی شعر
به هر روی اینگونه شاعر متفاوت و بیبدیل در فضای ادبی دهه 40 چهره گشود و به همگان معرفی شد. نمیشود درباره نصرت رحمانی و شعر متفاوتش نوشت، اما به زندگی و زیست اجتماعی و فردی او اشارهای نکرد، سوای اینکه شعر هیچگاه از زندگی هیچ شاعر و شاعرهای جدا نیست، در مورد شاعری با روحیه نصرت رحمانی بسی این ارتباط مستقیمتر و دقیقتر است. شعر او همه زندگیاش بود و زندگیاش جز شعرش نبود. بسیاری از صاحبنظران و ناقدان ادبی رحمانی را در کنار فروغ فرخزاد از جمله شاعرانی میدانند که حریم تصنعی شعر را شکستند و شعر را به مثابه بازنمود زندگی و بیان شاعرانه آن به کار بردند. نصرت از معدود شاعرانی بود که سیاهیهای زندگیاش را به متن اشعارش منتقل کرد و میتوان تنگناها، گرههای فکری و تشویشها و تردیدهای درونی او را در اشعارش به نظاره نشست.
هیچ کارهام یعنی که شاعرم
رحمانی هرگز تماما به دامن شعر اجتماعی و شعاری نغلتید، با این حال شعر او محبوب فرد فرد اجتماع بود، به این دلیل که هر خوانندهای خود را در سطور اشعار او باز مییافت. حضور نصرت رحمانی در ادبیات و شعر ایران از این جهت که بسیاری از کلمات بیرونمانده و واقعیتهای موجود اما نادیده گرفته را به دامان شعر برگرداند، حائز اهمیت است. رحمانی شاعر شکست، خیانت و تلخی و تلخکامی بود. «انبوه غم حریم و حرمت خود را از دست داده است/ دیری است هیچ کار ندارم/ مانند یک وزیر/ وقتی که هیچ کار نداری/ تو هیچ کارهای/ من هیچ کارهام یعنی که شاعرم/ گیرم از این کنایه هیچ نفهمی.»
نصرت شاعر کوچهها بود
در همین راستا نهمین نشست از سلسله نشستهای صد سال ادبیات ایران که به همت گروه هنر انجمن اندیشه و قلم برگزار شد، به نصرت رحمانی اختصاص یافت و فیض شریفی و کاظم هاشمی در سالن حافظ خانه اندیشمندان علوم انسانی درباره او صحبت کردند. فیض شریفی در این نشست با بیان اینکه نصرت رحمانی را باید با اشعارش شناخت و اشعار او وصف همه چیزها از مسجد تا سیاهی و پلیدی است، افزود: «نصرت شاعر کوچهها بود و تفاوت او با شعرای دیگر، این بود که او از قسمت پایین جامعه حرف میزد، کاری که کسی قادر به انجام آن نبود. نصرت هم مانند سهراب سپهری و فروغ فرخزاد نقاش بوده است و حتی در دوره جوانی به ورزش هم بسیار میپرداخت و از این رو به قول شاملو، نصرت رحمانی بلوری چندوجهی است. از هر طرف به او نگاه کنیم، نیکی و زیبایی میبینیم و مجموع این علل باعث شد نصرت چهرهای شناخته شده در بین تمامی اقشار جامعه باشد.»
نصرت زود از دنیا رفت
فیض شریفی در ادامه به هم عصر بودن فروغ فرخزاد هم اشارهای کرد و در مقایسه آن دو گفت: «شهرت فروغ چند دلیل مهم داشت و مهمترین آنها این بود که او زن بود و حضورش اتفاقی جدید در ادبیات بود. او زود از دنیا رفت و شهرت او باعث در حاشیه قرار گرفتن شعرای دیگر مانند نصرت رحمانی شد.» در ادامه این نشست کاظم هاشمی، پژوهشگر ادبی با بیان اینکه شعر فارسی تا قبل از مشروطه بیشتر در خدمت حکومتها بود، اظهار کرد: «شعر نیمایی نه تنها برای حکومتها نیست، بلکه علیه آنهاست و نصرت رحمانی هم اگر علیه حکومت نبود، هرگز با آنها هم نبود. اگر احمد شاملو با چراغی به جنگ با سیاهی میرود، نصرت خلاف او عمل میکند و به تابوشکنی میپردازد و جامعه نیز او را به خاطر همین تابوشکنیها و به سوال کشیدن اخلاقیات سنتی طرد کرد. ولی از این اتفاق بدتر برای نصرت، بایکوت شدن توسط جامعه هنری و سردمداران ادبیات در آن زمان بود.»
پرداختن به یأس و مرگ
هاشمی در ادامه خاطرنشان کرد: «نصرت رحمانی تنها تا کتاب سوم خود شاعر کوچههاست و پس از آن پا را فراتر میگذارد و به مردم و حتی روشنفکران شکست خورده در کودتای 32 میپردازد. نصرت چیزهایی را میدید و ماهیت شعری به آنها میداد که کسی نمیخواست آنها را ببیند. پرداختن به اروتیک، اعتیاد، یاس و مرگ را از مهمترین شاخصههای شعر نصرت رحمانی است و علت تناقض در آثار رحمانی، تناقض جامعه در آن زمان بوده است.» در بخش پایانی این مراسم فیض شریفی چنین گفت: «نصرت تمام اتفاقاتی را که پیرامونش و در جامعه میافتاد میدید، ولی این زبان نصرت بود که از آنها با استعاره استفاده میکرد. نصرت رحمانی از لحاظ ابعاد سیاسی شعر قویای دارد، اما گاهی تصنعات او را درگیر میکند.»