گونه هامان سیلی خورده ی دستان خویش است.
دستهایی
پوشیده ی آستین ایمان.
فرورفته در جیبهای نادانی.
****
سکه رنگی چون زر ناب داشت.
تا دستان فقر را
آزمونی چند باره کند.
فقری دیرینه سال
که حقارت را
پشت اندر پشت به میراثمان نهاده بود.
*****
دست از جیب برون آوردیم و
سرافرازانه
سکه را بر دندان فشردیم و لبخند زدیم و در جیب گذاشتیم و
به خانه رفتیم.
و دندان شکسته را
تاوان سعادت فرزندانمان دادیم.
******
دیری در نشئه ی دارایی خویش
هر که را شک بر عیار سکه بود؟
حسود و نادانش خواندیم.
تا فرزندانمان طلب میراث خویش کردند.
و دارایی خویش نیازموده
جملگیمان را ابله خواندند.
که ما حافظان سکه ی بی مقداری بیش نبوده ایم.
که با ان هیچ نتوان خرید.
******
و اینک اینان.
رنگ را دوباره تعریف میکنند.
و در کارگاه های خویش
سکه هایی به دیگررنگ میزنند.
سبز چون رویش بی نیازی.
سیاه چون عرابه ی چهار چرخ منفوری
که صورتکهای کینه ی رو در رو را
به چهار راه سبز کشتار میبرد؟
و سرخ چون؟
خونابه هایی که در اعماق آبراهه های کشتارگاه قدیمی
به مبال میریزند.
10/4/89
دستهایی
پوشیده ی آستین ایمان.
فرورفته در جیبهای نادانی.
****
سکه رنگی چون زر ناب داشت.
تا دستان فقر را
آزمونی چند باره کند.
فقری دیرینه سال
که حقارت را
پشت اندر پشت به میراثمان نهاده بود.
*****
دست از جیب برون آوردیم و
سرافرازانه
سکه را بر دندان فشردیم و لبخند زدیم و در جیب گذاشتیم و
به خانه رفتیم.
و دندان شکسته را
تاوان سعادت فرزندانمان دادیم.
******
دیری در نشئه ی دارایی خویش
هر که را شک بر عیار سکه بود؟
حسود و نادانش خواندیم.
تا فرزندانمان طلب میراث خویش کردند.
و دارایی خویش نیازموده
جملگیمان را ابله خواندند.
که ما حافظان سکه ی بی مقداری بیش نبوده ایم.
که با ان هیچ نتوان خرید.
******
و اینک اینان.
رنگ را دوباره تعریف میکنند.
و در کارگاه های خویش
سکه هایی به دیگررنگ میزنند.
سبز چون رویش بی نیازی.
سیاه چون عرابه ی چهار چرخ منفوری
که صورتکهای کینه ی رو در رو را
به چهار راه سبز کشتار میبرد؟
و سرخ چون؟
خونابه هایی که در اعماق آبراهه های کشتارگاه قدیمی
به مبال میریزند.
10/4/89