حافظان سکه ای بی مقدار


حافظان سکه ای بی مقدار

گونه هامان سیلی خورده ی دستان خویش است. دستهایی پوشیده ی آستین ایمان. فرورفته در جیبهای نادانی. **** سکه رنگی چون زر ناب داشت. تا دستان فقر را آزمونی چند باره کند. فقری دیرینه سال کهشاعر:امیر جوانمردی

گونه هامان سیلی خورده ی دستان خویش است.
دستهایی
پوشیده ی آستین ایمان.

فرورفته در جیبهای نادانی.
****
سکه رنگی چون زر ناب داشت.
تا دستان فقر را
آزمونی چند باره کند.
فقری دیرینه سال
که حقارت را
پشت اندر پشت به میراثمان نهاده بود.

*****
دست از جیب برون آوردیم و
سرافرازانه
سکه را بر دندان فشردیم و لبخند زدیم و در جیب گذاشتیم و
به خانه رفتیم.
و دندان شکسته را
تاوان سعادت فرزندانمان دادیم.
******
دیری در نشئه ی دارایی خویش
هر که را شک بر عیار سکه بود؟
حسود و نادانش خواندیم.
تا فرزندانمان طلب میراث خویش کردند.
و دارایی خویش نیازموده
جملگیمان را ابله خواندند.
که ما حافظان سکه ی بی مقداری بیش نبوده ایم.
که با ان هیچ نتوان خرید.
******
و اینک اینان.
رنگ را دوباره تعریف میکنند.
و در کارگاه های خویش
سکه هایی به دیگررنگ میزنند.
سبز چون رویش بی نیازی.
سیاه چون عرابه ی چهار چرخ منفوری
که صورتکهای کینه ی رو در رو را
به چهار راه سبز کشتار میبرد؟
و سرخ چون؟
خونابه هایی که در اعماق آبراهه های کشتارگاه قدیمی
به مبال میریزند.

10/4/89

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


دانلود آهنگ علیراد قسمت