قطعنامه 598 اشک ما را درآورد


روایت متفاوت بهروز نعمتی نماینده مردم تهران در مجلس از روزهای قبل و بعد پذیرش قطعنامه 598، نماینده تهران آن روزها اینگونه روایت می‌کند:

جمهوریت؛
نماینده تهران آن روزها اینگونه روایت می‌کند:

در سال۶۷ درست سه روز مانده به پذیرش قطعنامه ۵۹۸ به اتفاق برادران خزایی و میرزایی از دوستان خوب و باصفایم به دیدار شیخ رحمت طاهرآبای رفتیم که طلبه حوزه علمیه مسجد سید اصفهان بود. دلیل رفتن ما به اصفهان مجروحیت شیخ رحمت در عملیات والفجر ۱۰ و عیادت از او بود. به اتفاق، چهار نفری(من، برادر خزایی، شیخ رحمت و میرزایی)در ۲۷ تیر عازم تهران شدیم تا در مسابقات کشتی که در سالن شهدای هفت تیر برگزار می‌شد، شرکت کنیم. ساعت ۲ ظهر گوینده رادیو متن قطعنامه را قرائت کرد. شهیدان خزائی و رحمت‌آبادی پس از شنیدن این خبر گویی غم‌انگیزترین خبر عمر خود را شنیده بودن، مغموم و دلشکسته یکدیگر را در آغوش کشیدن. نزدیک به ۲ ساعتی گریه کردند. این اشک و آه نه برای دنیا نه برای تعلق، بلکه برای حسرتی بود که شب و روز به آن فکر می‌کردند، شهادت برای آنها یک آرزوی شیرین بود که با این خبر گویا آرزوی آنها محال شده بود.

بدون شک درک این حال و هوا برای نسل جدید دشوار است. همان روز با همان احوال به سمت کنگاور کرمانشاه حرکت کردیم. به شهر که رسیدیم آقای عبادی که آن زمان معاون گردان بود، به من اطلاع داد که عراق، قصرشیرین را گرفته، تا می‌توانی بچه‌ها را جمع کن و به مقر گردان بیار. وقتی به شهیدان طاهرآبادی و خزایی این خبر را دادم، گونه‌هایشان گل انداخت، شوق وصال را می‌شد از چشم‌های برق زده‌شان فهمید. نماز مغرب‌وعشا، شهید طاهرآبادی من را به کناری کشید و گفت: بهروزجان این سفر آخر است، التماس دعا، حلالم کن، امشب، شب برآورده شدن آرزوهاست. از حال عجیب او منقلب شدم، همانجا قول شفاعت را از او گرفتم. همان شب بچه‌های گردان بسمت خط حرکت کردند، بین سرپل ذهاب و پادگان ابوذر که نیروهای عراقی حضور داشتند، می‌رسند. این برخورد و رسیدن، درگیری پر آتشی را ایجاد کرد و ساعت‌ها بطول انجامید.

همان شب فرمانده گروهان سیروس خزایی، معاون‌اش رحمت طاهرآبادی و بیش از۴۶ نفر از گروهان الجهاد از گردان خیبر شهرستان کنگاور به درجه رفیع شهادت نائل شدند.از جمله عزیزانی که در این عملیات شهید شدن، برادر عزیز ومجاهد، چمران خطه غرب کشور آقا محمدرضا قلی‌وند فرماندار شهرستان کنگاور، برادر مولامرادتاج‌الدینی فرمانده سپاه کنگاور و آقای تکلو رییس امور تربیتی آموز‌ش‌وپروش شهرستان کنگاور. سرنوشت تعداد دیگری از رفقای عاشق جامانده از غافله شب عملیات، ازجمله حسین اق کارخانه که بعدها شهید شد، آقای آل‌طاها، مرادعلی مرادی، دهنوی و هم‌قطاران دیگر نیز اسیر شدند.حال سی سال از آن روزها می‌گذرد و من مانده‌ام با خاطرات انسان‌های بزرگی که این روزها جای خالی آنها را بیش از گذشته احساس می‌کنم.


قطعنامه 598 اشک ما را درآورد

قطعنامه 598 اشک ما را درآورد

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه سیاسی

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


لخته خون گوشتی شبیه جگر در پریودی چیست و چه علتی دارد‌؟ +‌روش درمان