ضجه های سینا که برهنه زیر شیلنگ شلاق می خورد، جگرم را آتش می زند


ضجه های سینا که برهنه زیر شیلنگ شلاق می خورد، جگرم را آتش می زند

وقتی نوه کوچکم را برهنه می کند و با شیلنگ و کابل او را کتک می زند، جگرم آتش می گیرد مگر می شود زنی فریادهای دلخراش جگر گوشه اش را بشنود ودم برنیاورد. دیگر نمی توانستم این صحنه های تلخ را تحمل کنم به همین خاطر...

ضجه های سینا که برهنه زیر شیلنگ شلاق می خورد، جگرم را آتش می زندبه گزارش فانوس، زن 56 ساله ای که از پسرش به اتهام کودک آزاری و ایراد ضرب و جرح شاکی شده است در حالی که بیان می کرد فقط قانون می تواند نوه هفت ساله ام را از این شرایط زندگی نجات دهد به کارشناس و مشاور اجتماعی کلانتری سپاد مشهد گفت: حدود 10 سال قبل پسرم با دختری ازدواج کرد اما خیلی زود فهمیدیم که آن دختر مشکلات روحی و روانی دارد به همین دلیل چندین بار با نظر پزشکان در مرکز روان پزشکی مشهد بستری شد ولی بیماری های عصبی او همچنان ادامه داشت به طوری که مشکلات حادی در زندگی آن ها به وجود آمد.
دیگر تحمل این شرایط برای پسرم امکان پذیر نبود و او به ناچار تصمیم به طلاق همسرش گرفت. این در حالی بود که عروسم آخرین روزهای بارداری اش را می گذراند، بعد از به دنیا آمدن «سینا» پسرم حضانت فرزندش را به عهده گرفت و همسرش را طلاق داد.
اما هیچ کدام از ما نمی توانستیم از این نوزاد مراقبت کنیم این گونه بود که دخترم دلش به حال سینا سوخت و در حالی که فرزندی نداشت او را به شهرستان برد تا بزرگ کند ولی دو سال بعد فرزند خودش به دنیا آمد و به ناچار سینا را به مشهد بازگرداند من هم توقعی از او نداشتم چرا که دو سال تمام برادرزاده اش را با هزینه خودش بزرگ کرده بود و دیگر نمی توانست از دو کودک مراقبت کند. بدین ترتیب من در حالی نگهداری از سینا را به عهده گرفتم که خودم سرکار می رفتم و از دو دختر دیگرم نیز مراقبت می کردم چرا که پسرم برای کارکردن به تهران رفته بود و خیلی کم به مشهد می آمد.
با آن که روزهای سختی را می گذراندم اما از این وضعیت گله ای نداشتم تا این که پسرم از تهران به مشهد بازگشت و اوضاع خانه به هم ریخت. او برای هر اشتباه بچه گانه نوه ام عصبانی می شد و او را به شدت تنبیه می کرد، وقتی از سر دلسوزی دخالت می کردم تا سینا را کتک نزند مرا هم به باد ناسزا و کتک می گرفت. او حتی احترام دخترم را نیز که مهمان ما بود نگه نمی داشت و او را از خانه بیرون می کرد. وقتی سینا به خاطر استرس و اضطراب لباسش را کثیف می کرد با کابل برق و شیلنگ به جان او می افتاد. به ناچار با بهزیستی تماس گرفتم اما وقتی نیروهای بهزیستی آمدند او سینا را پنهان کرد و به ما گفت اگر چیزی بگوییم ما را می کشد. چند روز قبل نیز وقتی من و سینا را کتک زد دخترم با پلیس تماس گرفت اما او قبل از آمدن ماموران سینا را برداشت و از منزل گریخت. پسرم معتقد است ما نباید در چگونگی تربیت فرزندش دخالت کنیم حالا نیز دست به دامان قانون شده ام تا نوه ام را تحویل بهزیستی بدهم یا از پسرم تعهد بگیرند که دیگر حق کتک زدن سینا را ندارد. چرا که من نمی توانم این صحنه های دلخراش را تماشا کنم و ...
شایان ذکر است به دستور سرگرد عباس زمینی (رئیس کلانتری) پرونده مذکور برای کسب دستور قضایی به دادسرا ارسال شد.

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه گوناگون

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!



بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


تقویم حجامت 1403