مریم قاسمی| رضا صابری در سال59 با نمایش «گلارکته» وارد مسیر جدید کاری خود یعنی تئاتر ایرانی شد. «خانات» او در هیاهوی جشنواره فجر سال61 وی را به اوج رساند. با «مظلوم پنجم» صدای جدیدی در تئاتر سر داد و با «شنا در آتش» به عمق اقیانوس بیکران تئاتر ایرانی فرورفت. حالا این نویسنده مقید به بومینویسی با «دریاچه قو» به صحنه و به مشهد بازگشته است، درحالیکه فروش چشمگیری در اولین روزهای اجرای خود تجربه کرده و موفق شده است مخاطب عام را راضی نگه دارد. بیتردید «دریاچه قو» متفاوتترین اثر کارنامه صابری بهشمار میآید که برخلاف آثار دیگرش، جریانساز نیست. رضا صابری در یک ظهر گرم تابستان، میهمان موسسه شهرآرا بود تا بیشتر از او درباره «دریاچه قو» بشنویم.
بعد از انقلاب رویکرد شما از رئالیسم بهسمت تئاتر ایرانی تغییر کرد. این موضوع، متاثر از شخص یا جریانی بوده است یا ناخودآگاه به این سمت رفتید؟
همه افرادی که درگیر کار تئاتر جدی هستند، دورههای گوناگونی را تجربه میکنند. من نیز دو دوره درزمینه کار تئاتر و نمایشنامهنویسی تجربه کردم. دوره نخست که از سال50 شروع شد، با نمایشنامههای «عصمت»، «سایههای بلند»، «ایاس» و «دریچهها» همراه بود. در آن زمان، همراه داریوش ارجمند کارهای متعددی انجام دادیم و با مرحوم دانشور آشنا شدم که از بهترین شاگردان دکتر علی شریعتی بود. همین شد که با تئاتر ایرانی به معنای دیگری آشنا شدم که سرمنشأ فعالیتهای بعدی من شد. در آن زمان، تئاتر دوره کوتاهی را معطل مانده بود و تئاتر کشور داشت وارد حوزه جدیدی میشد که من در سال59 با گلارکته وارد فاز دوم کاری خودم شدم. این نمایش در سمینار و همکاوی تئاتر شهرستان سمنان که علی نصیریان دبیر آن بود، اجرا شد؛ نمایشی که از عناصر، فرهنگ و اشعار ایرانی در آن استفاده شده بود.
کارهای شما بیشتر در چه حوزهای تاثیرگذار بوده است؟
به نظر من، تئاتر دو وجه دارد؛ بخش اول تئاتر که بخش هنری و جریان جهانی در آن حاکم است و مکانیزم خودش را دارد؛ وجه دوم آن متعلق به تودههای مردم است. این بخش برای من مهم است و دوست داشتم تاثیرگذاریام در آن بخش بیشتر باشد؛ چون این بخش تئاتر دربرگیرنده خواستههای مردم، آیینها، مناسک، اشعار منظوم و بهطورکلی باورهای مردم و بازتاب اندیشههای مردم است، از اینرو دستمایه بیشتر کارهای من، متعلق به مردم و جامعه بوده است که رگههایی از آن را در «دریاچه قو» هم میتوان دید.
«شنا در آتش» نمایشی است که در آن میشود جهان رضا صابری را دید. ازطرفی این نمایش لایههای پیچیدهای دارد. شاید همینها باعث شده است که خیلیها این نمایش را موفقترین کار شما بدانند، علت چیست؟
آن نمایش حاصل دوره خاصی از مطالعات من است. به این آگاهی رسیده بودم که روانشناسی، قلب ادبیات امروز است. به همین اعتبار رفتم دورهای دوساله بر روانشناسی متمرکز شدم. در میان مطالعاتم به مقالهای رسیدم از «دیوید ال روزنهان» که در نشریه جنگ آگاه چاپ شده بود. او تیمی از طبقات مختلف مردم انتخاب میکند و میفرستد بین مردم. آن مقاله سهصفحهای شد قالب و پیرنگ «شنا در آتش».
در دهههای70 و 80 در شرایط سخت، به اجرای عمومی میپرداختید؛ مثلا «مد ماه» بهخاطر نبود سالن در یک تالار عروسی اجرا شد. آیا به این روزهای تئاتر مشهد امید داشتید و استقامت میکردید؟
آن زمان تصمیم خودمان را گرفته بودیم که تا آخر راه را برویم. اصلا این روزها را در رؤیای خودمان هم نمیدیدیم. برای اجراهای عمومی کارت دعوت هم میدادیم، نمیآمدند. نه تماشاگر بود، نه بلیت و نه گیشهای. این حاصل زحمات تئاتریهاست که در آن سالها در بیامکاناتی محض تئاتر اجرا کردند، ایستادند و مقاومت کردند. آن زمان کارها بیشتر عشقمحور بود اما حالا گیشه تعیینکننده است. تئاتر در مشهد خیلی سیستماتیک و جدی شده است. در برخی شهرستانها که با آنها در ارتباطم، اوضاع خیلی هم اینگونه نیست. برای آنها حیرتانگیز است که در مشهد برای تئاتر در صف میایستند و بلیت میخرند. همین جدیت در تئاتر است که شخصی مثل محمد رحمانیان، گروهش را میآورد مشهد تئاتر اجرا کند. فروش 200میلیون در تئاتر مشهد واقعا عجیب است.
شما فرد تجربهگرایی هستید، بهگونهایکه اگر کارهایتان را کنار هم بگذاریم، فارغ از نشانههای مشترک ایرانی، هیچکدام شبیه بههم نیست. ازطرفی این روزها بحث اقتصاد تئاتر و گیشه هم وجود دارد. در چنین شرایطی، متفاوتترین کار شما یعنی «دریاچه قو» ظهور میکند که کمترین شباهت را به آثار پیشین رضا صابری دارد. آیا «دریاچه قو» حاصل تجربهگرایی شماست یا تاثیرگرفته از گیشه است؟
تجربه در اوجِ فعالیتهای هنری یک هنرمند اتفاق میافتد. «دریاچه قو» هم با تجربهگرایی من منافاتی ندارد؛ هرچند که بدون تعارف بگویم مسئله مالی، امروز در تئاتر مشهد مهم است. این را صادقانه میگویم که باتوجهبه احساس نیاز مخاطب مشهد، به دریاچه قو رسیدیم اما بخش مهم آن برمیگردد به همان تجربهگرایی من.
شما هنرمند جریانسازی هستید، همچنان که نمایش «خانات» یک دهه بر تئاتر حاکم بود یا «مظلوم پنجم» در تئاتر دفاع مقدس سالهای زیادی الگو بود اما به نظر میرسد با «دریاچه قو» بیشتر بهسمت گیشه رفتهاید و گویا خودتان هم خواستهاید که در این کار جریانساز نباشید؟
منصفانه نیست اگر بگوییم دریاچه قو بهخاطر نیاز مالی روی صحنه رفته است؛ چراکه این نمایش هم بخشی از تجربهگرایی من است. در جاهایی از دریاچه قو، «مظلوم پنجم» وجود دارد و در جاهایی، جرقههایی از «مد ماه» را میبینیم. دریاچه قو اصلا چشمبسته بهوجود نیامده است. در این کار، مضمون عشق و بیهویتی بشر برای من مهم بود که بهنظرم درقالب دریاچه قو نشسته است.
شاید خیلیها که کارهای شما را دنبال میکنند، در دهه90 تشنه اثری رو به جلو به نویسندگی و کارگردانی رضا صابری باشند. چرا جای چنین کاری، خالی است؟
اگر لایههای دریاچه قو را تحلیل کنیم و به کلام و ادبیاتش پی ببریم، میبینیم که این نمایش، ادامه کارهای من است. من اگر هم بخواهم، نمیتوانم دنیایم را کنار بگذارم و یک کار فارغ از همه کارهای گذشته انجام بدهم. نمیشود گفت این نمایش، پدیده نوظهوری است که ارتباطی به قبل و بعد ندارد. این نمایش نتیجه تجربیات ذهنی من در این سالهاست و اصلا در اراده من نیست که بدون درنظر گرفتن تجربیات گذشته، کاری انجام بدهم. من میگویم این کار را نویسنده شنا در آتش، نویسنده خانات نوشته است، پس سرمنشأ آن یک چشمه است.
شاید بخشی از انتقادات مربوطبه دریاچه قو برگردد به تیم نیمهحرفهای این کار؛ چون کارهای قبلی شما با تیمهای حرفهایتر پیش میرفت. ازطرفی ممکن است حضور سرمایهگذار باعث شده باشد که شما اختیار کاملی برای انتخاب عوامل نداشته باشید؟
عبارت حرفهای که اصطلاح نچسبی در مشهد است؛ مثلا «شنا در آتش» با تیم پخته و باانگیزهای کار شد اما واقعا در مشهد پیدا کردن تیمی یکدست و کاملا حرفهای سخت است؛ خصوصا در مرحله انتخاب عوامل برای «دریاچه قو» با جشنواره تئاتر استانی برخورد کردیم که خیلی از بازیگران خوب را درگیر کرده بود. با وجود اینکه مشهد در تئاتر خیلی با قوت کار میکند، از نظر بازیگری ضعفهای زیادی دارد و کمتر میشود بازیگران خوب به معنای حرفهای یافت، بنابراین برخی نقدها را قبول دارم اما برای ما مهم است که تمام بازیگران همه تلاش خودشان را در این کار کردند.
شاید دریاچه قو بهعنوان متنی غیربومی، ناخودآگاه به جریانی برای کار جوانها تبدیل و در کارهای آنها تکرار شود؟
در نگاه کلی و فارغ از استثناها، خود من دوست ندارم در این شهر، کار خارجی روی صحنه برود؛ هرچند منکر این قضیه نیستم که دریاچه قو و نمایشهای مشابه، ممکن است به گیشه رونق بدهد اما خود من بعد از این تجربه دوست دارم به کارهای گذشتهام برگردم.
دریاچه قو میتواند آغازکننده دوره متفاوتی برای رضا صابری باشد؟
نه، به هیچوجه.