1 روز پیش
شعرنو
شعرنو
6
دایره ی عشق
باید که اصول عشق من را تو بدانی در دایره ی عشـــق، تو در مرکـز آنی تو سـوزن پـرگاری و من نوک مدادم من دور تو می گردم و دورم نتوانی
1 روز پیش
شعرنو
شعرنو
6
حسِ دلتنگی
حسِ دلتنگیِ چشمان تو را نتوان گفت به شعری کوتاه گر چه رویایِ رسیدن دارم دفترم دفترِ ناکامی هاست زمرّدپور
1 روز پیش
شعرنو
شعرنو
5
داغ پدر
سری رفت و سرم بر دار شد غروب غم انگیز باز تکرار شد در پس کوچه های خالی شهر قصه ی غصه ها بود، زار شد الف. قلم
1 روز پیش
شعرنو
شعرنو
5
چشم ِتر
روبسوی کوی اوقصدسفردارم هنوز گرچه از مست دوچشمش چشم تر دارم هنوز بارقیبان می زند جام وکند انکار ما از ادا و عشوه هایش من خبر دارم هنوز شهد شیرین لبش...
1 روز پیش
شعرنو
شعرنو
6
رفتی...
ای تمام من تو و تمام تو من کجایی نمی توانم باور کنم که تو از من جدایی رفتی و نیمی از من را با خودت بردی کمرم را شکستی بدون هیچ خطایی
1 روز پیش
شعرنو
شعرنو
6
ایمان
گر ایمان نباشد هستی بر فناست هستی از هسته خویش در کماست چو باید قِصاص گردد عَدَم از اساس نَفس معدوم شود هستی در بقاست
1 روز پیش
شعرنو
شعرنو
7
کابوس
دریغا این کابوس منادی عشق و ترانه نبود که گیسو پیچ ، هزاران ستاره مغموم خواب خود کرده ایم حالا تو بیا سر سطر تکلم درد را بنویس ابر هم که در دوایر...
1 روز پیش
شعرنو
شعرنو
3
فهم تو
آنچنان در سر و در جان منی و غرق در فهم توام که انگار نه انگار زندگی جنبه ی دیگر دارد ته آرزو و همه چیز این منه ناقابل شده بوییدن و بوسیدن هر رهگذری...
1 روز پیش
شعرنو
شعرنو
6
جفنگ..
گفتا که من اش..کرده نوازی.. او ساغر من عشق نوازی.. گفتم فکنم ای جان باش تو قاضی..من بنده تو بنده نوازی.. چشمم پی چشمان دلت رفت.. وایم..ای وای شدم...
1 روز پیش
شعرنو
شعرنو
4
بی تو میمیرم
بیا بنِْگر بدونِ تو، در این کاشانه میمیرم چو مرغی عاشق و تنها، درونِ لانه میمیرم میانِ عاشقانِ شب،غریب و بی کسم یارب جدا از تو غریبانه به کُنجِ خانه...
2 روز پیش
شعرنو
شعرنو
7
خاطرهی غمناک
عشقت صدای شیدا چون دل، مراد لیلا زین حال داستان گوی، با عشق چون فریبا مُردم ز آتش عشق، همچون مثال مجنون چون زنده شد وجودم تنها میان جانا باران مهر...
2 روز پیش
شعرنو
شعرنو
4
خیلی زود دیر میشود
گل می خرد برای مزارم غروب ها یاری که ندید غصه هایم را هر از گاه پایینِ سنگ ِ قبر من با ناله حرف میزند آنکس که زنده بودنم را ، مُهرِ سکوت میزند گل...
2 روز پیش
شعرنو
شعرنو
6
عطر یاس
راه را گم کردهام ، بی اعتنایی می کنی چشم را می بندی و هر دَم خدایی میکنی تا دلم خالی شود از غصههای این زمان با نگاه ویژه بر من ، دلربایی میکنی...
2 روز پیش
شعرنو
شعرنو
6
(581)
توکه رفتی زغمت توبه ی خود را بشَکَستم زفراقت همه شب گوشه ی میخانه نشستم ز چه ترکم بنمودی چه خطا کرده ام آخر دِلِ پُر مهر ترا من همه عمرم نشَکَستم چو...
2 روز پیش
شعرنو
شعرنو
4
شاهکار
من خدا را دیده ام در خانه است با هزاران تیر بر پیکر هنوز زانوانش با زمین بیگانه است بر سرش برفِ سپید قامتش لرزان چو بید قلبِ پاکش صاف، چون آیینه است...
2 روز پیش
شعرنو
شعرنو
9
بوی شما
شماهایی که رفتید صفای خانه را چرا با خود بُردید؟ آن همه حال و هوای خوب را چطور در چمدان های کوچکتان جا دادید؟ این خانه؛ بدون شما هزار فانوس کم...
2 روز پیش
شعرنو
شعرنو
3
در خیال تو
درخیال تو غمی بود که نالانم کرد نم نم اشک سرا،زیر شد،و گریانم کرد قصه ی غصه برآشفت خیالات مرا شرح رنجی که کشیدم یَل دورانم کرد درد دلدادگی ات ریشه...
2 روز پیش
شعرنو
شعرنو
5
( داغستان )
در داغستان تبعید گاهگاهی نسیم ملایمی از جانب کویر انتظار می وزید... و من ، چشم به راه آسمان کاوشگر طلوع دوباره ای بودم که بقایم را تلا ئلوی...
2 روز پیش
شعرنو
شعرنو
8
نسیم بهشت
بهار آمد عجب بوی خوشی دارد چه هوای مطبوعی با هر قطره ی باران سروری میبارد به خانهی آوارم پدیده ی رنگینکمان و گل های شگفتانگیز بهبود میبخشد به...
2 روز پیش
شعرنو
شعرنو
8
غزه
باز عاشورای دیگر در جهان بر پاشده در میان غزّه شمر و حرمله پیدا شده نی غلط گفتم که اینان بدتر از شمر و یزید دستشان رنگین به خون طفل بی بابا شده...
2 روز پیش
شعرنو
شعرنو
5
هق هق
شانه لابه لایِ حق حق گیسوانت شانهای برایِ گِریستن میخواست مهناز عبدی کاریمینیاتور
2 روز پیش
شعرنو
شعرنو
4
بقیع
بقیع مظلوم کجا پس بقعه هایش قلـوبِ شیعـه خون از غصه هایش یقیـن باید جهــان ایـن نکتـه داند عداوت ز انگلیس و نوچـه هـایش رمز شعر . ترکیب حرف اول...
2 روز پیش
شعرنو
شعرنو
3
پنجره کوچک
گاهی باید پنجره را گشود نمیخواهی آسمان را ببینی ؟ سلام بهار را از پنجره کوچک اتاقت بشنوی ؟ پنجره با افقهای دور با نسیم دریا و رود پروانهها با...
2 روز پیش
شعرنو
شعرنو
2
خاورمیانه
در خاورمیانه فصلی ست دوازده ماهه به نام باروت که می دهد بوی زیتون و بلوط بوی چوب سوخته بوی آتش و مردم هر صبح چایی شان را با جنگ هم می زنند