روی شاخه خار هستم
سیغیندیم قوینونایار قوجاقیندییام گل اوپوم گوزلرین یاراوجاقیندییام محبت نغمسین چال ائورک یانسین آختارما سن منی یار اوتاقین دییام سییر گول لریندن دریب...
تعامل در تجاهل
ما همه با هم تعامل می کنیم خمره های. سرکه را مُل می کنیم مل که شد با هم تناوُل می کنیم از مقام خود تنازل می کنیم دعوی فخر و تفاضل می کنیم با سقوط...
پیداترین پنهان
پنهانت کردم در دنج ترین جای قلب به این امید که کسی تو را پیدا نکند پیدا شدی در هر نفس ومرا رسوای خلق کردی هر بار که به عشق پُک زدم
دست در دست تو
چه زیباست دست در دست تو بال‌گشودن به اوج آسمان به سوی افق بامداد که خورشید چون بانویی عشوه‌گر خرامان از آن بالا می‌آید چه زیباست که آنگاه من زیبایی...
حسرت جانکاه
آمدی افسون کنی اما تو جانم برده ای درد را اکنون به مغز استخوانم برده ای عشق را روی زبان جاری نمودم لیک تو آیه‌ی آرامش از روح و روانم برده‌ای وای...
یاد خاطره ها
برای مادرم به وقت تنهایی،، انیس وموتسم در پریشانی، برای پدر،، کوه صبر برجک امید، برای نگاه خسته ولی گرم وپر غرور برای برادرم،، بود شور زندگی،،...
مهدی موعود
بن بست شده ،کوچه ای که از آن گذشتی. جمعی همه مشتاق، تو الان کجایی. گرتوهنرت ،مات ومبهوت شدن ماست. راستی چقدر خوب به دل ما نشستی. آفتاب نمیخواهیم،...
استمرار آغوشت 7
1 چه نیکو می نویسی از دلت باز دوباره با تو شد روز من آغاز خیال و چایی و لبخند و رویا نسیم یاد تو مضراب این ساز 2 بیهوده مثل تقویم ، هر روزِ من گذر...
سیستان نگین من
به نام آن که یادش در دل ماست به یاد آن که فکرش در سر ماست به نام آن که جانم از او بودست خداوند کرم بهرش سجودست به نام خالق برگ درختان خداوند غیور...
منم بروی زمین باری
در خلوت دل نشسته بودیم .. از هم به خدا خسته بودیم .. خاک دلمان ز کوزه برخواست .. با سنگ جفا شکسته بودیم ...... رنجیدم و از خودم گذشتم .. در کوه...
سخن و سکوت
سخن نقره باشد، سکوت هم طلاست که عاشـق همیشه، به درد مبتلاست سخن بیش از این، من نگویـم به یار سـراسـر وجـودش، چـو آب طلاست... سلیمان بوکانی حیق...
ایستگاهِ کوثر
توقفی در سوره کوثر فی البداهه: در کتابِ فوقِ مافوق های درکِ کائنات سوره ای اصغر بنام کوثر اَستا کاملات چهل و سه حرف کنار هم به اذن باهنر چینشی...
