بازخوانی فرق و مذاهب در افغانستان


بازخوانی فرق و مذاهب در افغانستان

در افغانستان، یافته‌ها و تفسیرهای هرکدام از نحله‌ی فکری خاص،زندگی سیاسی جامعه و تحولات اجتماعی را تحت تأثیر قرار داده است.

به گزارش سرویس بین الملل خبرگزاری صدا و سیما،افغانستان کشوری است که 99 درصد مردم آن مسلمان‌اند، اما ازنظر مذهبی و نحله‌های دینی این جمعیت مسلمان، به دو شعبه سنی و شیعه تقسیم می‌شوند، اکثریت مردم افغانستان سنی مذهب‌اند و یک‌سوم نیز شیعه‌مذهب‌اند.یافته‌ها و تفسیرهای هرکدام از نحله‌ی فکری خاص،زندگی سیاسی جامعه و تحولات اجتماعی را تحت تأثیر قرار داده است.
در کشور افغانستان فرق و مذاهب و روش‌های سلوکی صوفیه متعددی وجود دارد که فرق و مسالک فعال و عمده آن‌ها عبارت‌اند از:

الف. فرق فقهی: حنفی، شیعه، حنبلی (سلفیِ).

ب. فرق کلامی: شیعه و ماتریدیه.

ج. مسلک‌های صوفیه: قادریه، نقشبندیه، چشتیه.

فرق فقهی در افغانستان:
مذهب فقهی حنفی؛ پیروان ابوحنیفه نعمان بن ثابت (م 150 هـ). طریقه ابوحنیفه در استنباط احکام آن بود که با اصحاب خود مشورت می‌کرد و چون به رأی معینی می‌رسید، دستور نگارش آن را می‌داد و در اجتهاد به مسائل فرضی نیز می‌پرداخته است. ابوحنیفه، سردمدار اهل رأی محسوب می‌شود.

غالب مردم مسلمان افغانستان از پیروان مذهب حنفی هستند، گرچه در این زمینه، آمار دقیق رسمی وجود ندارد، اما آنچه بیشتر پژوهشگران، به‌طور تقریبی ارائه کردند، پیروان مذهب حنفی را بین 60 تا 70 درصد از کل جمعیت افغانستان اعلام داشته‌اند. که از اقوام پشتون، تاجیک، ترکمن، عرب، بلوچ، ایماق، قرقیز، قزاق، نورستانی، هزاره ترکیب یافته است.
پیروان مذاهب دیگر اهل سنت مثل شافعی، حنبلی و مالکی یا وجود ندارند و یا این‌که در خفایند و کسی به پیروی ازاین‌گونه مذاهب شهرت نیافته است.

مذهب شیعه امامیه؛
مذهب شیعه و پراکندگی جغرافیایی شیعیان (جعفری و اسماعیلیه) در افغانستان
ازنظر فقهی، پیروان امامان 12 گانه از اهل‌بیت پیامبر مکرم اسلام (ص) از فرزندان امام حسین (ع) طریق فقهی این مذهب بیشتر متأثر از احادیث و نظرات امام باقر (ع) و امام صادق (ع) است. در روش فقهی شیعه منابع فقهی عبارت‌اند از: قرآن، سنت (قول و فعل و تقریر معصوم)، اجماع و عقل.
از نظر جمعیت، شیعیان افغانستان ازنظر جمعیت، دومین مذهب مردم افغانستان به‌حساب میآیند که عمدتاً جمعیت شیعیان افغانستان را تشکیل می‌دهند.
البته در این زمینه آمار دقیق از تعداد پیروان این مذهب وجود ندارد، ولی بیشتر پژوهشگران شیعه، آمار تقریبی 30 درصد را از کل جمعیت افغانستان، پیروان این مذهب به شمار می‌آورند.

پراکندگی جغرافیایی:

1-هرات: شیعیان در مناطق مانند کرخ، پشتون رزغون، غوریان، فرمانداری و شهر هرات زندگی می‌کنند طبق آمار سال 1348 ش، 65 درصد مردم شهر هرات را شیعیان تشکیل میدهند؛

2-هلمند: گرچه سابقاً اقوام زیادی از شیعیان در مناطق مهم این ولایت زندگی می‌کردند در حال حاضر شیعیان مناطق باغران «نوزاد» عینک و شهر لشکرگاه و مناطق چناران، درویشان و آب بازان گرشک زندگی میکنند؛

3- ولایات نیمروز و فراه: شیعیان، در مناطق مختلف این دو ولایت زندگی می‌کنند، هزاره‌های نیکو دری‌های که در این دو ولایت زندگی می‌کنند هرکدام از پایگاه‌های مستقل در زمان اشغال شوروی سابق داشتند. علاوه بر هزاره‌ها، بلوچها نیز حضور دارند که شیعه‌اند؛

4-قندهار: در قندهار، طوایف متعدد هزاره زندگی می‌کردند، اما اکنون در شهر قندهار در ناحیه‌ی فقیرنشین آن (توپخانه) خانواده‌های کثیری از هزاره‌ها زندگی می‌کنند. علاوه بر این‌ها، در قندهار تعدادی از پشتوزبان‌های خلیلی، علی خیل، بلوچ، اما اکثریت جمعیت شیعی‌مذهب را مردم قزلباش تشکیل می‌دهند که در مناطق جاردانه، زله خان، میان جویی، چهار دیوان، شاه‌مقصود و فرمانداری خاک‌ریز زندگی می‌کنند؛

5-کابل: شیعیان در کابل از اقوام مختلف از قبیل هزاره‌ها، قزلباشان، چنداولی، کرد، خوافی و سادات زندگی می‌کنند، تعداد شیعیان در این شهر بزرگ بیش از دومیلیونی را تا نصف اهالی تخمین زده‌اند. شیعیان شهر کابل بیشتر در کابل غربی زندگی دارند، ولی در مرکز و شرق و شمال اکثراً در چند اول، مراد خانی، وزیرآباد، قلعه فتح‌الله، خیرخانه و... سکونت دارند؛

6-لوگر: طوایفی از مردم شیعه به نام‌های قلمود، محمد خواجه و دایی مراد از اقوام هزاره و نیز جمعی از سادات شیعی در مناطق، پد خواه خوشی، محمد آغه و... در این نواحی و همچنین در سرخ آباد و گلنار زندگی می‌کنند؛

7-پکتیا: در شهر گردیز جمعی از سادات شیعه زندگی می‌کنند. در زمان اشغال افغانستان از طرف شوروی سابق، شیعیان لوگر و پکتیا از خود پایگاه مستقل داشتند؛

8-بدخشان: در این ولایت اقوام چون تاجیک‌های اسماعیلیه، تعدادی زیادی از اقوام هزاره شیعه اثناعشری زندگی می‌کنند، که جهت رعایت برخی مصالح خودشان را تاجیک می‌نامیدند، هزاره‌ها در نواحی فیض‌آباد و شغنان زندگی می‌کنند؛

9-قندوز: در تعداد قابل توجهی از هزارهها در شهر قندوز و حومه آن بخشداری علی‌آباد، امام صاحب و فرمانداری خان‌آباد بسر می‌برند؛

10-تخار: هزاره‌های شیعه در این ولایت در مناطق چال، اشکمش، رستاق و خواجه غار زندگی می‌کنند. شیعیان در این ولایت هزاران خانواده گزارش نموده‌اند؛

11-کنر، لغمان و کاپیسا: در این ولایات شیعیان نورستانی زندگی می‌کنند مثل شیعه علی اللهی.

12-ننگرهار: شهر جلال‌آباد مرکز آن ولایت؛

13-زابل: در این ولایت شیعیان به قلاتی معروفاند؛

14-اسماعیلیه یکی از فرق مهم شیعه است که پس از مذهب اثنی عشری، بیشترین پیروان را در میان شیعیان جهان دارد، اسماعیلیان پس از شهادت امام صادق (ع) در سال 148 ق. بر سر جانشینی ایشان از دیگر شیعیان جدا شدند.
در افغانستان، پیروان مذهب اسماعیلیه که عده معدودی هستند در نواحی دوشی و کیله‌گی و بخش‌های از دره صوف و بدخشان و در مناطق از بامیان، شیبر، شنبل، عراق و دره میدان در نواحی سیاه‌سنگ و کالو در پروان، منطقه شیخ علی و سرخ پارسا زندگی می‌کنند و رهبر فعلی این فرقه در افغانستان را حاج سید منصور نادری معروف به سید کیان به عهده دارد که در درّه‌ی به نام درّه «کیان» زندگی می‌کند، ازاین‌رو اسماعیلی‌ها به نام «کیانی» نیز مشهورند.
بدین ترتیب محل سکونت شیعیان، در بیشتری ولایات افغانستان به اثبات رسیده است، بنابراین شیعه در هزاره‌جات که حدود ده ولایت را شامل می‌شود و به‌صورت جمعیت متراکم و مجتمع در این ولایات شیعیان حضور دارند، به‌طور نمونه ولایت‌های چون بامیان، دایکندی و میدان و... بیشترین جمعیت شیعی را در خود جای‌داده است و در این مناطق اهل سنت درصدی کمی را در برمی‌گیرد.
ولی در سایر ولایت‌های افغانستان شیعیان به‌صورت جمعیت پراکنده در گوشه‌ها و حاشیه‌های تمام ولایات افغانستان حضور دارند. شیعیان افغانستان ازلحاظ تبارشناسی به اقوام مختلف چون هزاره، قزلباش، بلوچ، ترکمن، سادات و تاجیک و پشتوزبان را تشکیل می‌دهند که حداقل در 34 ولایت افغانستان حضور دارند و با برادران اهل سنت در تعامل‌اند.
فرق مختلف در قانون اساسی افغانستان
مذهب «حنفی» همواره تنها مذهب رسمی افغانستان بوده است که دربرگیرنده‌ اقوام مختلف ساکن افغانستان را شامل می‌شده است. در کشور افغانستان درگذشته امور قضایی مردم افغانستان (شیعه و سنی) تابع تصمیمات و صلاح‌دیدهای قاضی (حنفی) بوده است، قضات دارای اختیارات گسترده بوده‌اند، نیز نوع مجازات و کیفر متناسب با جرائم را از قبل تعیین نمی‌کرد و درواقع مجازات تابع دیدگاه و رأی شخص قاضی بود. در دوره امان‌الله خان دست به اصلاحات قضایی زد با همکاری برخی از فقهای نواندیش، مثل، «مولوی عبدالواسع قندهاری» اقدام به تدوین کتاب «تمسک القضا امانیه» نمود. در این کتاب مبانی و صلاحیت‌های قضات را محدود کرد و از همه مهم‌تر این‌که به تعریف و تعیین مجازات و جرم نیز پرداخته شد که ازاین‌پس هر قاضی نمی‌تواند، طبق برداشت‌های شخصی خویش حکم، صادر کند.
این کار در افغانستان یک تغییر اساسی فقهی بود که به عمل آمد و صنف قضات را برای همیشه از دولت و تحولات جدید متنفر و بیزار ساخت، محاکم طبق احکام قانون اساسی از مداخلات دیگران آزاد و محاکمه متهمین نیز علنی گردید. در ماده دوم «قانون اساسی» نیز در مورد «دین» و اجرای احکام مردم افغانستان آمده است: «دین مردم افغانستان، دین مقدس اسلام است و پیروان سایر ادیان در اجرای مراسم دینی‌شان در حدود احکام و قانون آزاد می‌باشند».

جریان شناسی تکفیری در افغانستان

طالبان
جریان تکفیر در افغانستان به سده قبل برمی‌گردد؛ زمانی که عبدالرحمن، پادشاه وقت افغانستان، از این جریان استفاده ابزاری کرد. آن‌ها مولویان درباری یا مطیع دربار و تحصیل‌کرده در دیوبند هند بودند. جریان دوم در «جریان تکفیری طالبان» است که تنها جریان سازمان‌یافته در دوره معاصر است.خاستگاه فکری طالبان نیز به مکتب دیوبندیه برمی‌گردد.
قتل‌عام، تجاوز به نوامیس، ظلم علیه شیعیان، بردن زنان و دختران مردم، به‌عنوان غنیمت جنگی و فروش آن‌ها در میان اقوام پشتون، تکه‌تکه کردن اجساد کشته‌ها و برخی اسیران، برخی از جنایات جریان تکفیری تابع عبدالرحمن است.

مهم‌ترین گروههای فرقه تکفیری طالبان:

1-گروه جیش‌المسلمین. این گروه به‌دست فردی بنام «اکبرآغا» تأسیس شد و در آستانه حمله آمریکا به افغانستان از طالبان جدا شد. مقامات پاکستانی وی را در سال 2004 در شهر کراچی بازداشت کردند و تحویل مقامات افغان دادند.

2-گروه خدام‌الفرقان. این گروه از زمان تأسیس دولت مجاهدین در افغانستان وجود داشته است. اعضای اصلی‌اش از عناصر گروه جهادی به رهبری مولوی محمدنبی محمدی بودند.این گروه پس از به‌قدرت رسیدن طالبان با آن‌ها متحد شد، اما مدتی بعد، از طالبان جدا شد و چند روز پس از سرنگونی طالبان امین جان مجددی و ارسلان رحمانی در کنفرانسی مطبوعاتی، تأسیس حزب خدام‌الفرقان را اعلام کردند.

3-طالبان سنتی یا شورای کویته. طالبان سنتی، گروه اصلی طالبان را تشکیل می‌دهند که دربرگیرنده عناصری است که هنوز هم فعالیت‌های خود را ادامه می‌دهند و سازش با دولت افغان را تا زمانی که اشغالگران آمریکایی در این کشور حضور دارند، همچنان رد می‌کنند. بیشتر اعضای این گروه طلبه‌های جوانی هستند که در مدارس دینی درس‌خوانده‌اند. آن‌ها ادعا می‌کنند که در میان مردم افغان نفوذ دارند و با استفاده از قدرت نظامی نمی‌توان آن‌ها را از میان برداشت.
تفکرات تکفیری طالبان عمدتاً به گروه سیاسی و افراطی دیوبندیه مانند جمعیت العلما، سپاه صحابه، جهنگوی برمی‌گردد که تأثیرات وهابیت آن را اشباع ساخته است.

فرقه تکفیری داعش
نفوذ و ظهور داعش. هم‌زمان باروی کار آمدن حکومت وحدت ملی در افغانستان و شکل‌گیری شاخه خراسان، گروه داعش در افغانستان و پاکستان، نخستین نشانه‌های نفوذ و ظهور داعش در افغانستان، آشکار شد. این گروه ابتدا در ولایت هلمند و سپس در ولایت‌های فراه، زابل و غزنی ظهور کردند، اما در حوزه غرب افغانستان و در نزدیکی با مرزهای جمهوری اسلامی ایران، مجال گسترش فعالیت نیافت و در درگیری‌های گروهی با طالبان در این مناطق سرکوب شدند.

پراکندگی جغرافیایی فرقه تکفیری داعش
گروه داعش در شرق افغانستان و عمدتاً در چندین ولسوالی و ولایت ننگرهار در همسایگی با پاکستان عرض‌اندام کرد و تاکنون توانسته ولایات نورستان و کنر در اطراف ننگرهار را نیز به مناطق زیر نفوذ خود بیفزایند.
در دو سال گذشته جنگ‌های شدیدی میان نیروهای امنیتی افغانستان و گروه داعش در ولایت ننگرهار جریان داشته و برخی ولسوالی‌ها و قریه‌ها میان این دو بارها ردوبدل شده است.
پس از شرق، اکنون داعش حضور خود را در ولایات شمالی و عمدتاً در ولایات جوزجان، سرپل و فاریاب مستحکم می‌کند. در شرایط کنونی عملاً دو ولسوالی در ولایت جوزجان در تصرف گروه داعش قرار دارد و نیروهای امنیتی نتوانسته‌اند این مناطق را پاک‌سازی کنند. علاوه بر آن، داعش در ده‌ها قریه از ولایات فاریاب و سرپل حضور دارد. این حضور نگرانی‌های شدیدی را در میان مردم منطقه، کشورهای آسیای مرکزی و روسیه به وجود آورده است؛ به‌خصوص این‌که پس از شکست داعش در عراق و سوریه، زمینه انتقال برخی از نیروهای این گروه به افغانستان وجود دارد.

مهم‌ترین گروههای فرقه تکفیری داعش:

گروه اسلم فاروغی. فرمانده سابق تحریک (جنبش) طالبان در پاکستان که گروه عمدتاً بومی و از طالبان پاکستان در وزیرستان جنوبی و شمالی هستند. مناطق آن‌ها در ولایات قندهار و هلمند و یا کلاً مناطق پشتون نشین در جنوب و جنوب شرق افغانستان هست.

گروه معاویه ازبکستانی. فرمانده گروه تحریک (جنبش) اسلامی ازبکستان که عمدتاً ازبک بوده و موردحمایت آمریکا و عربستان سعودی می‌باشند. در بین این‌ها از نیروهای خارجی شامل چچنی، قرقیز، تاجیک و اویغور و حتی عرب نیز هستند.
اکنون به‌ویژه پس از راهبرد آمریکا در دوره ترامپ، ارتش پاکستان نیز سعی می‌کند با اخراج این نیروها هم وانمود کند که با تروریسم مبارزه می‌کند و هم جریان افراطی را به داخل افغانستان هدایت کند که هدف اصلی این اقدام را می‌توان تحت‌فشار قرار دادن دولت ضعیف وحدت ملی افغانستان عنوان کرد که اساساً خط مرزی دیورند بین افغانستان و پاکستان را به رسمیت نمی‌شناسد و همکاری‌های موردنظر با اسلام‌آباد را ندارد. بین این دو گروه نیز بر سر رهبری داعش اختلافاتی وجود دارد. هدف گروه فاروغی در حال حاضر بازیابی قدرت داعش پس از شکست در عراق و سوریه است؛ اما گروه معاویه، عمدتاً به دنبال نفوذ به آسیای مرکزی هست.

مهم‌ترین فرق کلامی در افغانستان:

الف. شیعه که توضیح آن داده شد.

ب. ماتردیدیه: پیروان مکتب ابومنصور محمد بن محمد ماتریدی (م 333) را ماتریدی می‌نامند این مکتب هم‌زمان با مکتب کلامی اشعری اوایل قرن چهارم به وجود آمده است. ماتریدی در روش استدلالی کلامی، نزدیک‌ترین مکتب کلامی اهل سنت به تشیع است.

مهم‌ترین فرق تصوف:

الف. قادریه: پیروان عبدالقادر گیلانی حنبلی مذهب. این فرقه بزرگ‌ترین و گسترده‌ترین فرقه صوفی در تمام کشورهای اسلامی است. از بزرگان طریقه قادریه، عبدالقادر جزایری و دارالشکوه هستند.

ب. نقشبندیه: آنچه معروف است بنیان‌گذار این فرقه «عبدالخالق غجدوانی» است که در قرن ششم می‌زیسته است. البته نقشبندیهای امروزه به بهاءالدین نقشبند از بزرگان قرن هشتم منسوب‌اند.
این فرقه بعد از «قادریه» گسترده‌ترین فرقه صوفی است که محدود به یک منطقه خاص نیست. عارفانی چون خواجه محمدپارسا، عبدالرحمن جامی و شیخ احمد سرهندی در این سلسله تربیت‌یافته‌اند.
اصول مسلک نقشبندیه عبارت است از: دوام ذکر، مراقبه و طاعت مرشد.

ج. چشتیه: پیروان خواجه معین‌الدین چشتی م 663، از تعلیمات آن‌ها نظام مرید و مرادی، ذکر، مراقبه، سماع است.

مدارس سلفیگری:
به گفته ایجازالحق فرزند ضیاءالحق، وزیر امور مذهبی اسبق پاکستان، از کل مدارس مذهبی موجود در پاکستان، 8000 مدرسه زیر نظر سازمان‌های دیوبندی، 1800 مدرسه زیر نظر سازمان‌های بریلوی، 400 مدرسه زیر نظر سازمان‌های اهل حدیث، 382 مدرسه زیر نظر سازمان‌های شیعه و 1200 مدرسه زیر نظر جماعت اسلامی پاکستان فعالیت می‌کنند.

کارکرد مدارس سلفیگری:
کارکرد اصلی بخشی از این مدارس، آموزش نیروهای تندرو اسلام‌گرا است و به دانش آموزان و دانشجویان (طالبان) عمدتاً آموزش‌های مذهبی داده می‌شود، ولی دیگر علوم و حتی رایانه نیز تدریس می‌شود. در مدارس مذهبی پاکستان که تحت کنترل سازمان‌های بنیادگرای افراطی است، زبان رسمی، زبان عربی است و مفاد آموزشی مدارس نیز کاملاً مذهبی است. این دسته از مدارس دارای شعبه‌های فرعی هستند که در آن نیروهای اسلام‌گرا آموزش نظامی نیز می‌بینند.
مدارس مذهبی بنیادگرای افراطی عمدتاً محصول پس از دهه 1980 هستند. به‌عنوان‌مثال تا سال 1977 مدارس مذهبی پاکستان بسیار کوچک و غیرفعال بودند. در دهه 1950 فقط 244 مدرسه در پاکستان فعال بود. در دهه 1960 تعداد این مدارس به 500 باب رسید. در اوایل دهه 1970 این مدارس به 700 باب افزایش یافت و از سال 1977 تا 1988 سیر صعودی مدارس مذهبی در پاکستان شتاب بی‌سابقه‌ای یافت.

عوامل گسترش مدارس سلفی:
چهار عامل اساسی در رشد مدارس مذهبی در پاکستان نقش داشته‌اند. که از آن جمله می‌توان به قدرت یافتن ژنرال ضیاءالحق، بحران کشمیر، بحران افغانستان و انقلاب اسلامی ایران .
وهابیان سعودی از شهریورماه 1368، به بهانه کمک‌های آموزشی و انسان دوستانه به مهاجران افغان ایالت بلوچستان، مراکز متعددی تحت عنوان «موسسه الدعوه الاسلامیه»، «اداره الاسراء»، «موسسه مکه المکرمه الخیریه» و «موسسه مسلم» تأسیس کردند و از طریق کمک‌های مالی، فرهنگ ضد شیعی وهابیت و سیاست‌های خود را تبلیغ می‌کردند. وهابیان از این راه در پاکستان به ترویج افکار و اندیشه‌های «محمدبن عبدالوهاب» می‌پردازند.

جمع بندی
بیشتر مردم افغانستان را پیروان مذهب حنفی تشکیل می‌دهند. گرچه آمار دقیقی وجود ندارد، اما بعضی از کارشناسان حدود 60 تا 70 درصد مردم افغانستان را سنی مذهب دانستند. پیروان مذهبی حنفی شامل اقوام «پشتون»، «تاجیک»، «ترکمن»، «ازبک»، «ایماق»، «قیر قیز»، «قزاق»، «نورستانی» هستند. در افغانستان مذهب حنفی از قدرت خاصی برخوردار است، فقه حنفی به‌عنوان مرجع حل اختلافات در مواردی که در قوانین مربوط و قانون اساسی حکمی وجود نداشته باشد، در قانون اساسی شناخته‌شده است.
در بعد اندیشه، طالبان محصول مکتب دیوبندیه، نماینده‌ نوع تفکر کلامی و فقهی‌ـ در چهارچوب فقه حنفی و کلام ماتریدی، با گرایش‌های صوفیانه‌ در شبه‌قاره هند هستند که در جریان مبارزه با استعمار انگلیس بر هند به وجود آمده‌اند. دیدگاه‌های کلامی آن‌ها تا اندازه‌ زیادی با افکار سلفی وهابی داعش مغایرت دارد و تضاد آنان با وهابیت چنان است که به تکفیر همدیگر پرداخته‌اند. هرچند برخی دیوبندیان متأخر به دلایلی سعی در نزدیک شدن خود به وهابیت دارند، ولی نویسندگان وهابی پیوسته به تکفیر آن‌ها پرداخته و ادعای قرابت آن‌ها را فریبکارانه شمرده‌اند. در بعد فعالیت، داعش به خلافت جهانی می‌اندیشد و جغرافیای جهانی را در نظر دارد؛ درحالی‌که طالبان فقط به جغرافیای افغانستان می‌اندیشد و تصریح می‌نماید که با هیچ‌یک از کشورهای همسایه کاری ندارد. در جامعه افغانستان، داعش یک پدیده ساختگی و تقریباً وارداتی به افغانستان و به همین دلیل فاقد پایگاه اجتماعی در این کشور است./
================================================
نویسنده: سروش امیری، کارشناس مسائل شبه قاره هند.
.


روی کلید واژه مرتبط کلیک کنید
منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته

عکس پروفایل پرسپولیس