دلار و گسست در جامعه ایرانی
* محمدصادق جنان صفت/* کارشناس اقتصادی
زندگی ایران و ایرانیان در سال 1397 با دشواری شروع شد و با سختی و ابهام و غبار در چشمانداز سال آتی به پایان میرسد. ایرانیان در زمستان 1396 به چشم دیدند که بازار ارز با طوفان روبهرو شده است و این طوفان بهزودی بازار ارز را از تعادل و توازن نیمبند را دور میکند و در جامعه ایرانی زلزله بهبار میآورد. نرخ تبدیل دلار به ریال ایران در زمستان 1396 میل به افزایش در اندازههایی خارج از اندازههای معمولی 10 تا 15درصدی را نشان میداد و اقتصاددانان و کارشناسان اقتصادی و حتی فعالان اقتصادی این را خوب میدیدند. اقتصاددانان در همه 18 فصل سپریشده از تابستان 1392 تا پاییز 1397 به دولت و رئیسجمهوری یادآوری میکردند باید اجازه داد بازار دلار به سوی آزادی گام بردارد تا جوهر واقعی ریال ایران در یک میدان غیرگلخانهای آشکار شود و باید اجازه داد واقعیت نیروی پول ایرانی در برابر نیرو و پشتوانه و آینده ارزهای معتبر صیقل بخورد.رئیس دولتهای یازدهم و دوازدهم لابد در نشستهای پیدا و ناپیدایی که چنین درخواستهایی از او از ذهن به زبان میرسید و در میان گذاشته میشد، باور خویش و آرزو خود را بر دیدگاه روشن اقتصاددانان استیلا میداد و راه را میبست. تا امروز 21 اسفند که این نوشته آماده میشود هرگز شهروندان ایرانی ندانستهاند در پس و پشت ایستادگی روحانی در برابر این خواست کارشناسی و علمی و تجربهشده کدام دیدگاه سیاسی و یا اقتصادی بالاتر از رئیسجمهوری و یا زیردست او در راه ایستادگی وی به روحانی کمک و او را مجاب کردند از رخداد خطرناک پرش ارز در دوره ریاستجمهوری احمدینژاد در سال 1391 درس نگیرد.بیتردید این راز بزرگ که زندگی و سرنوشت میلیونها ایرانی را با دگرگونی تاسفباری مواجه کرد و هزاران میلیارد تومان رانت و فساد را به جیب گروه کوچکی سرازیر کرد، باید روزی آشکار شود. بهنظر نگارنده درسنگرفتن و ندیدن، یا دیدن و بیاعتناماندن تهدیدهای زندگیسوز تخصیص دلار 4200 تومانی از سوی رئیسجمهور حسن روحانی و فرماندهان اقتصادی دولت او شامل وزیر امور اقتصادی و دارایی، رئیس بانک مرکزی و رئیس سازمان برنامه و بودجه در دولت دوازدهم بدترین و مهیبترین رخداد اقتصادی سال 1397 بود. این تصمیم دولت که در ادامه منجر به خروج مسعود نیلی از کابینه نیز شد به گسست جامعه ایرانی دامن زد.دولت اول آقای روحانی یکبار و در جریان درخواست از ایرانیان برای اینکه داوطلبانه از دریافت یارانه نقدی کنار بکشند، دیده بود که ایرانیان نیز مانند همتایان خود در سایر سرزمینها حاضر نیستند از سواری مجانی چشمپوشی کنند، اما بار دیگر غافلگیر شد. دولت تصور میکرد شهروندان از دلار 4200 تومانی که در همان روز اعلام از طرف جهانگیری حدود 1800 تومان کمتر از قیمت بازار است چشمپوشی میکنند، اما صف ثبت سفارش 20میلیارد دلاری در یک ماه چشمها را به واقعیت باز کرد. این یک گست بزرگ میان خواستههای شهروندان و خواستههای دولت بود که آشکار شد. پیامدهای این گسست اما در یک سال از اجرای این سیاست افزایش شکاف طبقاتی در جامعه بود. گروهی توانستند به دلارهای ارزان دسترسی پیدا کرده و از مابهالتفاوت ارز آزاد و ارز دولتی هزارانمیلیارد تومان رانت به دست آورند و یکشبه ثروتمند شوند و شمار قابل اعتنایی از مردم دست خالی مانده و قادر به کسب درآمدی نشدند. یکی از پیامدهای جهش قیمت ارزهای معتبر در بازار ارز این بود که قیمت تمامشده تولید کالاها و خدمات را افزایش داد. افزایش قیمت تمامشده تولید راه را برای افزایش قیمت فروش کالاها و خدمات هموار کرد. با وجود سختگیری دولت و تهدیدها و تحدیدها، اما پرش نرخ تورم و ثابتماندن دستمزدهای کارگران و حقوق کارمندان موجب شد قدرت خرید ایرانیان 50درصد کاهش یابد. به عبارت دیگر 50درصد ایرانیان فقیرتر شدند و با درآمدشان مقدار کمتری گوشت، تخممرغ، شیر، کره، لاستیک، عدس و لوبیا خریداری کردند. این کاهش قدرت خرید در سال 1397 ادامه و نوسان داشت و ادامه آن به سال 1398 کشیده خواهد شد. پس از آنکه نرخ دلار در سقف 4200 تومان تثبیت شد، دولت برای کاهش تقاضای ارز بخشنامههای متعددی را از طرف بانک مرکزی و وزارت صنعت، معدن و تجارت تهیه و ابلاغ کرد. هسته مرکزی ماهیت بخشنامههای پی در پی صادرشده این بود که تقاضای ارز مهار شده و با میزان عرضه سازگار شود. دولت در یکی از بخشنامهها دوباره گروههای کالایی ساختهشده در دولت احمدینژاد را بازسازی و تخصیص ارز را اولویتبندی کرد. دولت تلاش میکرد و میکند که کالاهای کمتر ضروری نظیر خودرو، لوازم خانگی و برخی کالاهای ثبت سفارش شود تا تقاضای ارز کاهش یابد، اما تصور نمیکرد یا میدید، اما حرفی نمیزد که قیمت یک دستگاه پراید بهدلیل کمیابی و عرضه نشدن به اعداد خیرهکننده بالاتر از 40میلیون تومان و گوشت گوسفند تا 130هزار تومان برای هرکیلو برسد. اما رسید و اکنون شهروندان ایرانی، بهویژه خانوارهای تهیدست به مصیبت بزرگ تحقیر برخوردهاند.