سرگرمی برای سرگرمی


سرگرمی برای سرگرمی

یکی از نکات جالب گیشه نوروزی٩٨ اختلاف طبقاتی طعنه آمیز پرفــــروش تــــــرین و کم فروش ترین فیلم هاست.


شهرآرا آنلاین - محمد عنبرسوز| در قعر جدول فروش، «غلامرضا تختی» بهرام توکلی جا خوش کرده است که هنوز دقیقا کسی نمی داند چرا این فیلم، با محوریت یکی از شخصیت های دوست داشتنی تاریخ معاصر ایران، این چنین زمین گیر شده است اما در صدر جدول درحالی که دوقطبی همیشگی اجتماعی-کمدی بین «متری شیش ونیم» و «رحمان١۴٠٠» تا پایان تعطیلات برقرار بود، با شروع فروش بلیت های نیم بها این «رحمان١۴٠٠» است که اختلافش را با رقبا زیاد کرده و به تنهایی برای جابه جایی رکوردهای فروش آماده شده است اما در روزهای گذشته و درپی اعتراض برخی مخاطبان، خبرگزاری ها از قول غلامرضا فرجی، مدیرکل سینمای حرفه ای سازمان سینمایی، اعلام کردند که فیلم «رحمان١۴٠٠» به شکل فعلی اش مجوز اکران ندارد و نسخه ای از فیلم که مجوز ارشاد را گرفته است، همین نسخه ای نیست که در سینماهای مردمی اکران می شود. در ادامه نیز اعلام شد اکران «رحمان١۴٠٠» تا گرفتن تصمیمات مناسب و قانونی متوقف شده است که این اتفاق، احتمالا لطمه سنگینی به روند فروش فیلم خواهد زد. نکته جالب اینکه تاکنون بیش از یک میلیون بیننده، همین نسخه بدون مجوز را تماشا کرده اند و مشخص نیست چرا بازرسان این قدر دیر از اختلاف نسخه ها مطلع شده اند. فارغ از این حواشی و اتفاقاتی که در روزهای آینده رخ خواهد داد، خود فیلم هم از زاویه های مختلف بررسی شدنی است.

شروع «رحمان١۴٠٠»، از نظر پررنگ بودن بازیگرانش، حسابی دست مخاطب را در پوست گردو می گذارد اما فقط پس از چند دقیقه گویی بیننده از رکبی که خورده است، خوشحال هم می شود. موضوع این است که تیزرها و پوسترهای فیلم به مردم وعده تماشای فیلمی با محوریت مثلث گلزار، مدیری و بیات را می دهد اما فیلم بر محور مثل دیگری، یعنی آقاخانی، افشاری و یکتا ناصر می چرخد. در این میان مردم اصلا احساس بازی خوردن نمی کنند؛ چراکه اتفاقا زوج سعید آقاخانی و بهرام افشاری به لحاظ بازیگری در سطح خوبی قرار دارند و کار را درمی آورند؛ البته افشاری، به عنوان وردست قهرمان، تاحدی از همان بهتاش پایتخت تغذیه می کند و شوخی ها را با فیزیک خاص بدنی اش پیش می برد، اما سعید آقاخانی بی اغراق کم نظیر است و حاصل چند دهه حضورش در عرصه کمدی را یک جا تقدیم مخاطب می کند تا کسی از کمرنگ بودن و حضور تبلیغاتی مدیری، گلزار و ساره بیات، مکدر نشود.فیلم اساسا اثری خوش رنگ ولعاب است و به جرئت می توان گفت رگ خواب مخاطب عام را به خوبی در دست دارد. با تمام این احوال، مسئله اصلی بر سر شوخی های فیلم است که بیننده را حیرت زده می کند؛ چراکه این حجم از ولنگاری هیچ توجیهی ندارد، جز اینکه مجوز روی پرده رفتن چنین شوخی های بی سابقه ای، حاصل یک رانت قدرتمند است، بنابراین مسئله مهمی که درمورد «رحمان١۴٠٠» باید واکاوی شود، شوخی های پرتعداد و رگباری آن است.

طنز «رحمان١۴٠٠» عمدتا مبتنی بر شوخی های کلامی است و به شکل پینگ پنگی در رفت وبرگشت بین آقاخانی و افشاری و گاه با مشارکت گلزار، شکل می گیرد. محتوای شوخی ها اما به طرز وحشتناکی باورناپذیر است و بیننده بیشتر از آنکه از خود شوخی ها بخندد، از بیان آن ها روی پرده سینما شگفت زده می شود. علاوه بر مجموعه این شوخی های متداول در سال های اخیر سینمای ایران که از دومین سکانس فیلم آغاز می شود، مانور گل درشت روی شوخی هایی با رنگ وبوی همجنس گرایانه از دیگر نکات عجیب وغریب طراحی شده در فیلم نامه «رحمان١۴٠٠» است. علاوه بر این ها فیلم نامه در تلاش است تا با هر مفهومی که به گوش بیننده آشناست، هم شوخی کند و از ربط دادن مسائل به عراق و لیبی توسط مدیری گرفته تا صندوق ورشکسته ای به نام جاسپین و فیلم «فروشنده» اصغر فرهادی، برای خنداندن مخاطب، هیچ ابایی از طرح موضوعات باربط و بی ربط ندارد.

از این ها که بگذریم، فیلم دچار یک نقطه غم انگیز دیگر است که در رسانه ها کمتر به آن پرداخته شده است و آن تمسخر فقر است. داستان از این قرار است که علی الظاهر «رحمان١۴٠٠» بنا دارد کمدی طعنه آمیزی به ژن های خوب باشد و طبقه فرودست جامعه را بستاید. این رویکرد اما در مسیر فیلم به یک نقض غرض خنده دار در حد فاجعه تبدیل می شود و تحقیر قشری که همان ژن های خوب با الفاظ زشتی مانند دهاتی، پایین شهری و... خطابش می کنند، در کل اثر موج می زند. این ضدفرهنگ نابخردانه بالاخص بر شخصیت شراره، با بازی یکتا ناصر و دختر او متمرکز است، به طوری که در طول ٩٠دقیقه این دو شخصیت را فیلم ساز به قدری لگدمال می کند که بیان دیالوگ مصنوعی «ژن های خوب واقعی شماهایین» در پایان فیلم، هم راه به جایی نمی برد و نمی تواند زهر تلخ قضیه را از دل مخاطب بیرون کند. طراحی اغراق شده کاراکتر شراره و آن لحن بیان مشمئزکننده را وقتی با شکل شخصیت اشکان، با بازی محمدرضا گلزار، و نازی، با بازی ساره بیات، مقایسه کنید، درخواهید یافت که فیلم ساز در پایان، بیشتر طرف همان ژن های خوب ایستاده است و بیننده را از شریف بودن

دلزده می کند. نکته آزاردهنده دیگر در ساخت «رحمان١۴٠٠» به جلوه های ویژه این فیلم برمی گردد؛ جایی که سکانس های حاوی یک حادثه به سهل انگارانه ترین شکل ممکن ساخته شده اند؛ مثلا سکانس افتادن لامبورگینی در استخر و خارج کردنش به قدری آماتورگونه طراحی شده است که به بیننده توهین می شود یا سکانس سقوط رحمان از ساختمان را انگار چند نوجوان با دم دستی ترین نرم افزارهای موجود طراحی کرده اند تا در پایان ترم، نمره ای از معلمشان بگیرند.

به این ها سکانس پرواز بادکنک ها را هم اضافه کنید که نشان می دهد تیم تولید مجموعه چقدر بی سلیقه عمل کرده اند و کمترین التفاتی به شأن و منزلت مخاطب نداشته اند. ظاهرا بیننده فقط موجودی است که باید پول بدهد تا لباس ها، خانه ها و خودروهای لاکچری را تماشا کند، با شوخی های ممنوعه بخندد و تمام. رسالت سینمای تنزل یافته همین است که ترجیح می دهد حتی پول یک تیم حرفه ای جلوه های ویژه را هم ذخیرهیا نهایتا آن را خرج ستاره های خوش تیپشکند.


منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته

راز استقبال گسترده از مراسم بزرگذاشت محمد علی موحد؛ جامعه تشنه است!