مرغ سحر


ای عندلیب خوش سخن ای پرچم عشق وطن
از نغمه...
ای عندلیب خوش سخن ای پرچم عشق وطن از نغمه هایت لحظه ای خالی  نماند انجمن تا ربنایت گل کند ،در شاخ و برگ  ِسینه ها دل می گشاید قصهٔ درد ‌و فغانی پر شکن پیچیده تا در هر گذر ، گلنغمه ی مرغشاعر:جواد رحیمی
مرغ سحر

ای عندلیب خوش سخن ای پرچم عشق وطن
از نغمه هایت لحظه ای خالی نماند انجمن

تا ربنایت گل کند ،در شاخ و برگ ِسینه ها
دل می گشاید قصهٔ درد ‌و فغانی پر شکن

پیچیده تا در هر گذر ، گلنغمه ی مرغ سحر
روشن بماند عاشقی در خانقاه ِ یاسمن

در شور گاهی می کند برپا همایون،شکوه ها
آتش زند در خرمن ذهن و خیال مرد و زن

ازکوچه باغ سینه ها با دست پُر،کوچیده ای
عز و جلالت جاودان،ای طوطی شکرشکن

داغ نبودت داده است هوش قناری ها به باد
در خلوت آلاله ها ، گل می دراند پیرهن

شأن و شکوهی مانده از الماس سبزفکرتو
درکلبه های خستهٔ صدها هزاران جان وتن

«راحم»بگو سرو چمان،باد صبا را هی کند
با آن بهار ِ دلکشش راند خزان را از چمن