عشق یعنی که تو باشی و غزل هم باشد
ساقی و جام می و بوس و بغل هم باشد
عشق یعنی عطش شبنم و بلبل خوشخوان
شور و سر مستی ِ زنبور عسل هم باشد
رقص وگلبوسه ی پروانه و شرم گل سرخ
ترسِ رسوایی و دعوا و جدل هم باشد
دست ها رخصت زنجیر شدن داشته و
دختر کولی رسوای محل هم باشد
چشم ها را که پس از رنج خزان باز کنیم
گرد سیاره ی دل طوق زحل هم باشد
عشق یعنی که بلرزد دل و سر بگذارد
بر سر شانه و پیغام گسل هم باشد
شاهد شاه نشین غزلم در آغوش
واعظ و معترفِ خیر عمل هم باشد
چادر رنگی گلدار بپوشد احساس
عشق در چنگ مفاعیل و فعل هم باشد
عشق یعنی که سر راه رسیدن گاهی
شحنه ی شب زده و کور و کچل هم باشد
بدوند از پی هم عقربه ها هرشب وروز
پس از این دولت شاهانه اجل هم باشد
ساقی و جام می و بوس و بغل هم باشد
عشق یعنی عطش شبنم و بلبل خوشخوان
شور و سر مستی ِ زنبور عسل هم باشد
رقص وگلبوسه ی پروانه و شرم گل سرخ
ترسِ رسوایی و دعوا و جدل هم باشد
دست ها رخصت زنجیر شدن داشته و
دختر کولی رسوای محل هم باشد
چشم ها را که پس از رنج خزان باز کنیم
گرد سیاره ی دل طوق زحل هم باشد
عشق یعنی که بلرزد دل و سر بگذارد
بر سر شانه و پیغام گسل هم باشد
شاهد شاه نشین غزلم در آغوش
واعظ و معترفِ خیر عمل هم باشد
چادر رنگی گلدار بپوشد احساس
عشق در چنگ مفاعیل و فعل هم باشد
عشق یعنی که سر راه رسیدن گاهی
شحنه ی شب زده و کور و کچل هم باشد
بدوند از پی هم عقربه ها هرشب وروز
پس از این دولت شاهانه اجل هم باشد