عشق یعنی...


عشق یعنی...

عشق یعنی که تو باشی و غزل هم باشد ساقی و جام می و بوس و بغل هم باشد عشق یعنی عطش شبنم و بلبل خوشخوان شور و سر مستی ِ زنبور عسل هم باشد رقص وگلبوسه ی پروانه و شرم گل سرخ ترسِ رسوایی و دعوا وشاعر:نرگس درکی

عشق یعنی که تو باشی و غزل هم باشد
ساقی و جام می و بوس و بغل هم باشد

عشق یعنی عطش شبنم و بلبل خوشخوان
شور و سر مستی ِ زنبور عسل هم باشد

رقص وگلبوسه ی پروانه و شرم گل سرخ
ترسِ رسوایی و دعوا و جدل هم باشد

دست ها رخصت زنجیر شدن داشته و
دختر کولی رسوای محل هم باشد

چشم ها را که پس از رنج خزان باز کنیم
گرد سیاره ی دل طوق زحل هم باشد

عشق یعنی که بلرزد دل و سر بگذارد
بر سر شانه و پیغام گسل هم باشد

شاهد شاه نشین غزلم در آغوش
واعظ و معترفِ خیر عمل هم باشد

چادر رنگی گلدار بپوشد احساس
عشق در چنگ مفاعیل و فعل هم باشد

عشق یعنی که سر راه رسیدن گاهی
شحنه ی شب زده و کور و کچل هم باشد

بدوند از پی هم عقربه ها هرشب وروز
پس از این دولت شاهانه اجل هم باشد




نقش خدا