بررسی عوامل بروز خشونت در افراد


بررسی عوامل بروز خشونت در افراد

خشونت پدیده ای است که عمری به درازای آدمی دارد. خشونت یکی از مهمترین عواملی است که تهدید جدی برای سامتی و حقوق افراد جامعه محسوب می شود و پیامدهای منفی جبران ناپذیری دارد.

بررسی عوامل بروز خشونت در افراد
امروزه خشونت به عنوان رفتاری که با هدف آسیب رساندن به دیگری از کسی سر می زند، دامنه آن از تحقیر و توهین، تجاوز و ضرب و جرح تا تخریب اموال و دارایی و قتل گسترده شده است. در واقع امروزه خشونت، رفتاری است که در همه کشورها مشاهده می شود و بر قربانیان آن همه روزه افزوده و موجب اضطراب مردم و احساس ناامنی آن ها، به ویژه گروه های ضعیف تر و آسیب پذیرتری مانند زنان، کودکان، سال خوردگان و گروه های اقلیت که قربانیان ستم پذیرتر نابرابری های اجتماعی و اقتصادی اند، می شود.

رفتارهای خشونت آمیز نوعی از اعمال خشونت علیه دیگران است که می تواند باعث آسیب یا صدمه به دیگران شود و عوامل روان شناختی، اجتماعی، بیولوژیکی و محیطی در ایجاد آن نقش دارند. عوامل اجتماعی و روان شناختی مانند محرومیت نسبی، از جمله متغیرهایی هستند که در بروز این پدیده اهمیت فراوانی دارند. خشونت بسته به نوع الگوی رفتاری می تواند تقسیم بندی هایی داشته باشد مثاً حمله فیزیکی علیه خود، علیه اشیاء و دیگران. بسیاری رفتارها اگر چه ممکن است آسیبی ایجاد نکنند اما تهاجمی اند از جمله خشونت کلامی( سادوک،2003 )


انسان برای دفاع از خود نیازمند ابزارهایی است و خشونت(هیجان خشم) درون مایه اصلی این ابزارها و رفتارهای تدافعی است. در نتیجه ما انسان ها به طور طبیعی دست به اِعمال خشونت می زنیم. این حالت مولد دو نوع از خشونت می تواند باشد:
۱.خشونت مطلوب و ضروری که در جهت حفظ منافع انسان است
۲.خشونت نامطلوب که می تواند آسیب زا در نظر گرفته شود.

اِعمال این نوع خشونت دلایل متعددی دارد و در هر فرد میتواند تحت تاثیر شرایط متفاوتی باشد؛ قبل از هر چیز قابل ذکر است که خشونتی که قصد ارزیابی آن را داریم خشونتی است که فرد اعمال کننده نسبت به خشونت تلقی شدن آن آگاهی دارد؛ به این معنا که در منظومه آگاهی و فرهنگی که فرد اعمال کننده خشونت می زیستد آن عمل خشونت تلقی میشود، برای مثال تنبیه بدنی در بسیاری از فرهنگ ها روشی برای تربیت به شمار می آید! و در بسیاری از جوامع دیگر آسیب جسمی و روانی به کودک در نظر گرفته میشود.

با علم به آن موضوع و باتوجه به جامعه آماری مذکور قصد داریم قسمت کوچکی از عواملی که باعث خشونت ورزی نامطلوب می شوند را بیان کنیم.


در ابتدا لازم به بررسی است چه عواملی در ابراز خشونت به شکل قطعی تاثیر گذار نیستند؟

تا به الان درمورد تاثیر آی کیو و هوش هیجانی در ابراز خشم شنیده ایم. اما لازم است ذکر شود طبق پژوهشی که بر روی چهل نفر صورت گرفت حدوداً سی نفرشان که هوش هیجانی بالایی داشتند به صورت مستمر به سرکوب و اعمال خشونت می پرداختند. در این پژوهش طبق آزمون هوش وکسلر افرادی که دست به خشونت می زدند از نظر هوش(TQ) میانه مایه بودند و همچنین در داده های پرت (افراد بسیار کم هوش و باهوش(بالاتر از ۱۱۰) نیز نمونه های زیادی از اعمال خشونت دیده می شد.

با آزمودن نمونه ها طبق آزمون شخصیت شناسی MBTI مشخص شد که افراد با هر تیپ شخصیتی مستعد ابراز خشونت اند. در حالی که در بعضی از تیپ های شخصیتی خشونت بیشتر و در برخی تیپ های شخصیتی خشونت کمتری مشاهده می شود. همچنین افراد برونگرا و درونگرا هر دو مستعد ابراز خشونت هستند و تنها در افراد برون گرا ابراز خشونت نامطلوب دیده نمی شود.

پس سوالی که مطرح میشود این است که؛ چه عاملی در ابراز رفتار خشونت آمیز تاثیر گذار است؟
همانطور که گفته شد انسان برای دفاع از خود بصورت طبیعی از خشونت استفاده میکند حال اگر انسان در فرایند جامعه پذیری یاد بگیرد برای برآورده کردن نیازهای روانی و بیرونی خود و نه برای دفاع آگاهانه از خود؛ از خشونت استفاده کند و در اثر سوگیری خشونت آن را امری مطلوب و کاربردی تعبیر کند، آنگاه احتمال ابراز خشونت در فرد بیشتر می شود.

یادگیری اجتماعی و تاثیر آن در ناخودآگاه و‌ خودآگاه بصورت یک چرخه در این موضوع عمل می کنند، در ابتدا یادگیری اجتماعی به واسطه الگو رفتار خشونت آمیز با تولید سوگیری شناختی وارد ناخودآگاه شده و بعد از آن افراد از یادگیری اجتماعی برای ابراز خشونت استفاده می کنند. یعنی یادگیری اجتماعی در ابتدا وسیله ای برای ارائه الگو و بعد از آن خود ابزاری برای در چرخه ماندن خشونت به شمار می آید.

همانطور که گفته شد سوگیری شناختی در ابراز خشونت تاثیر بسزایی دارد؛ تجربیات گذشته باعث سوگیری شناختی میشود و سوگیری شناختی فرد را در موقعیتی قرار میدهد که احساس محق بودن داشته باشد و با ارزیابی منفی از موقعیت و افراد مقابل دست به رفتار خشونت امیز بزند. این نوع آگاهی باعث میشود که فرد برابری میان خود و طرف مقابل قائل نشود و و فرد مقابل را پست و مستحق خشونت بداند! بنابراین نسبت به فرد مقابل ابراز خشونت می کند و قدرت همدلی و جایگزینی خود در جایگاه فرد مقابل را تا حد زیادی از دست می دهد.

همچنین افراد میتوانند خشونت را امری اشتباه و آسیب زا بدانند اما با قرار گرفتن در موقعیتی تنش زا و وجود محرک دست به اعمال خشونت بزنند این افراد ممکن است بعد از اعمال خشونت برای اینکه تشویش خود را از میان بردارند با استدلال آوری(دلیل تراشی) خود را قانع کنند که بعلت دلایل مهمتری از خشونت استفاده کرده اند و دست به توجیه خشونت بزنند.



از منظر روانشناسی
از منظر روانشناسی بسیاری از رفتارها ریشه در ناخودآگاه انسان دارند و متکی بر خرد و آگاهی نیستند. مثلا فروید معتقد است غرایز، تمایلات و خواسته های سرکوب شده فرد که امکان بروز نیافته اند در نهاد یا ضمیر ناخودآگاه وی انباشته شده و منشا رفتارهای بعدی می شوند. در واقع هر عمل انسان ریشه در یک انگیزه ناخودآگاه دارد نه دلایل عقلی که فرد ارائه می دهد و به نوعی ریشه های مرضی برای رفتار انسانها وجود دارد (اتیکسون، 1378). برخی عقده ها و یا تمایلات سرکوب شده، تلاش برای سلطه جویی، قدرت طلبی و پرخاشگری را موجب می شوند. چنانکه نظریه آدلر احساس قدرت و عقده حقارت را عامل اصلی بسیاری از تلاش و تکاپوهای آدمی معرفی می کند.

اختلالات شخصیتی می توانند نقش تعیین کننده در رفتار فرد داشته باشند. اختلالات و بیماری های روانی اندیشه و رفتار فرد را تحت تاثیر قرار می دهند و رفتارهای سیاسی ویژه ای را موجب می شوند. برای مثال روان رنجور پارانوئید، بیماری است که احساس مهم بودن می کند و دیگران را در حال توطئه علیه خود می بیند و حس می کند که چون مهم است دشمن دارد! بیمار نارسیست(خودشیفته) خود را بسیار مهم می پندارد و هر انتقادی را با عصبانیت و تحقیر کردن منتقد پاسخ می دهد.

باتوجه به آزمون شخصیت mbti که از نمونه ها گرفته شد مشخص شد برخی از خصوصیات در افراد میتواند مرتبط به اعمال و ابراز خشونت باشد. البته این اصل در رابطه با همه صدق نمیکند. برای مثال افرادی که انعطاف پذیر نیستند با عنوان عامل دست به ابراز خشونت میزنند.

افرادی که انعطاف پذیری کمی دارند معمولا تیپ شخصیتی ایده ال گرا(کمالگرا) هستند و اگر دچار سوگیری شناختی نیز باشند برای رسیدن به خواسته های خود باعنوان اعمال از رفتار خشونت آمیز استفاده میکنند و افرادی که بسیار انعطاف پذیرند باعنوان اجراکننده دست به ابراز خشونت میزنند. این افراد بعلت انعطاف پذیری بالا میتوانند برای ماندگار و حفظ جایگاه خود باعنوان اجرا کننده از سوی دیگران ابراز خشونت کنند. همچنین این مسئله با عزت نفس رابطه عکس دارد. قابل ذکر است افرادی که در این خصوصیت میان مایه هستند کمتر اعمال خشونت میکنند.
بررسی عوامل بروز خشونت در افراد

نظریه یادگیری اجتماعی بندورا بر اهمیت یادگیری مشاهده ای (observational learning) تاکید می کند. بندورا در آزمایش عروسک مشهور خود، نشان داد که کودکان خردسال رفتارهای خشونت آمیز و پرخاشگرانه یک الگوی بزرگسال را تقلید می کنند. در این آزمایش، کودکان یک فیلم را مشاهده کردند که در آن یک بزرگسال بطور مکرر به یک عروسک بادی بزرگ ضربه می زند. بعد از مشاهده کلیپ ویدیویی، به کودکان اجازه داده شد که مانند چیزی که در فیلم دیدند در یک اتاق با عروسک بادی بازی کنند.

همچنین افرادی که دارای اعتماد بنفس کاذب اند و نیز افرادی که بعلت اعتماد بنفس پایین مایلند بگونه ای رفتار کنند که احساس با ارزش بودن داشته باشند. امکان دارد بیشتر دچار سوگیری شناختی شوند و خود را در جایگاه محق قرار دهند و در نتیجه بی ملاحضه تر خشونت بورزند.

از منظر هوش هیجانی نیز افرادی که در محور هوش هیجانی در سطح بسیار بالایی قرار دارند و افرادی که در سطح بسیار پایینی قرار دارند میتوانند بیشتر از افرادی که در این محور میان مایه هستند خشونت بورزند. البته قابل ذکر که افراد با هوش هیجانی بالا در نقش عامل خشونت می ورزند و افراد در هوش هیجانی پایین در نقش اجرا کننده خشونت می ورزند.


از دیدگاه زیستی و پزشکی
بیولوژی بدن را در بروز خشونت و آسیب موثر می دانند. از آنجا که تمام رفتار و اعمال آدمی تحت نظارت مغز و دستگاه عصبی صورت می پذیرد بدیهی است که فعل و انفعالات عصبی و شیمیایی در بدن در چگونگی رفتار فرد نقش دارد. بطور مثال ماده شیمیایی سروتونین که بعنوان یک انتقال دهنده عصبی در سیستم عصبی عمل می کند به شدت تعامل اجتماعی و رفتار خشونت آمیز را تحت تاثیر قرار می دهد(Krakowski2003). آنمی هیپو گلیسمی، هیپو گلیسمی، سوء تغذیه، کمبود پروتئین و رژیمهای غذایی خاص با کاهش سطح سروتونین مغز می توانند منجر به افزایش خشونت و جنایت شوند. برخی تومورها و یا ویروسها نیز با صدمه زدن به نواحی نظارتی مغز مثل دستگاه لیمبیک منجر به اختلالات شخصیتی پرخاشگرانه می شوند. این عوامل می توانند زمینه ساز رفتارهای خشونت آمیز و ویرانگر باشند(اتیکسون ، 1378)

آزمایشهای متعددی درباره ارتباط بین سطح هورمونها و نوروترانسمیترها در بدن با بروز نوع خاصی از رفتارها، موید این ارتباط بوده است چنانکه آزمایش مک درموت و همکارانش نشان داد که بالا بودن سطح سرمی تستوسترون در افزایش هیجان خواهی، سلطه طلبی و اقدام به خشونت نقش دارد. ژنتیک، سن و جنس مهمترین عوامل تعیین کننده سطح تستوسترون در بدن هستند.( 2007، McDermott)


از دیدگاه اجتماعی و جامعه شناسی
خشونت یکی از معضات اجتماعی است که در تمام دوران زندگی بشر از گذشته تا امروز وجود داشته و می توان آن را پدیده ای همزاد جوامع بشری دانست.

امروزه خشونت و ترس از خشونت، به عنوان نگرانی فراگیر در تمام جوامع مطرح شده است. نابسامانی نظام اقتصادی، فقر، بیکاری، تورم و اختلاف طبقاتی شدید در جامعه، بروز احساساتی چون عدم شایستگی، ناکارآمدی، درماندگی، تحقیر و سرخوردگی را منجر می شود که به منزله فقدان سلامت اجتماعی است و در بروز آسیب های اجتماعی و یا رفتارهای خشونت آمیز نقش دارد.

عامل دیگری که میتوان در شدت ابراز خشونت بدان توجه کرد عوامل اجتماعی هستند. در جوامعی که اختلاف طبقاتی وجود دارد و توازنی در توزیع ثروت وجود ندارد و گروهی از جامعه سرکوب شده اند؛چه افرادی که مورد ظلم واقع شده اند چه افرادی که در موضع قدرت قرار دارن رفتار خشونت آمیز از خود بروز میدهند. حال افرادی از طبقه بالاتر هستند بعلت محق دانستن خود و قرار داشتن در موضع قدرت اجتماعی و نبود حداقل اهرم های اجتماعی بازدارنده دست به اعمال خشونت میزنند و نیز افراد ضعیف بعلت سرکوب خشونت و برخی از افراد ضعیف بعلت عقده حقارت دست به خشونت میزنند.

در اینجا نکته ای که قابل ذکر است آن است که افراد با قدرت اجتماعی کم و دارای عقده حقارت، معمولا نسبت به افرادی که قدرت اجتماعی کمتری نسبت به آنها دارند اعمال خشونت میکنند.

بررسی عوامل بروز خشونت در افراد

باورهای خاص قومی،مذهبی و اجتماعی، نقش قابل ملاحظه ای در فهم افراد و جوامع از هویت و نقش خود در جامعه جهانی دارند. این فهم از هویت و نقش نوع رفتار و تعامل با دیگران را مشخص می سازد(Schonberg،2007). در این چارچوب برخی گروه ها و هویت ها گمراه و شایسته نابودی تشخیص داده می شوند. بنابراین هر گونه اعمال خشونت و حتی کشتار آنها به عنوان تکلیف و عملی مقدس شناخته می شود. در و اقع برداشت های خاص دینی و فرقه ای با فرایند سلب مسئولیت و تقدس نمایی، زمینه ذهنی زیر بنایی برای توسل به خشونت را فراهم می نمایند . بر پایه این برداشت ها ، شخصیت های شکل می گیرند که فاقد احساس گناه در آزردن و تحمیل رنج به دیگران می باشند. برخی از آنها طرف های مقابل خود را آنقدر حقیر می دانند که جایی برای همدردی و پشیمانی ندارند.


خشونت در حوزه خانواده
پژوهش های انجام شده در این حوزه خود به دو گروه خشونت علیه زنان(همسرآزاری) و خشونت کودکان و نوجوانان(کودک آزاری) تقسیم می شوند.


نکته پایانی
می توان گفت بیشتر از اینکه تیپ شخصیتی که امری نسبی هست و عوامل ژنتیکی در اعمال خشونت تاثیر داشت باشد مجموعه روابط که باعث یادگیری اجتماعی، نوع برداشت و سوگیری شناختی میشود بر خشونت تاثیر گذار است.




تهیه کننده: محدثه الفت شایان - دانشجوی رشته روانشناسی دانشگاه آزاد واحد تهران شمال، آذر 1400
استاد راهنما: دکتر ابوالفضل رحمانی بادی



منابع و مآخذ:
-روانشناسی اجتماعی ارونسون، مطالعات میدانی
- روانشناسی سیاسی کاظم آبادی
-رابطه سلامت با خشونت؛ نویسندگان مجید توسلی و دیگران، فصلنامه تحقیقات سیاسی و بین المللی دانشگاه آزاد
-فصلنامه علمی پژوهشی مطالعات امنیت اجتماعی، شماره 54 ، تابستان 1397،مریم خانعلی زاده بنا، محمد باقر تاج الدین

منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته

بیوگرافی و عکسهای آمنه سادات ذبیح پور خبرنگار و همسرش