فراق


فراق

در فراق روی خوشیدم چو ماه در محاق و روزگارم شد سیاه کی شود رؤیت کنم آن شمس را تا بشویم. گرد غم با یک نگاه گر تو باشی این جهان گردد چو بدر شام تیره هــم ز انــوارت پگاه با ظهورت عـدل و داد آید...

در فراق روی خوشیدم چو ماه

در محاق و روزگارم شد سیاه

کی شود رؤیت کنم آن شمس را

تا بشویم. گرد غم با یک نگاه

گر تو باشی این جهان گردد چو بدر

شام تیره هــم ز انــوارت پگاه

با ظهورت عـدل و داد آید ببـار

می رود کفر و ستم در قعر چاه

مخلص اندر سایه ات اندر رفاه

پر تــو مهـــرت فروزد بزمـگاه



شهر من