چند دوبیتی


چند دوبیتی

دشته قراره با لبِ تشنه بمیرم برای کینه ی کهنه بمیرم نزن ای دوست این زخمِ زبونو همون بهتر که با دشنه بمیرم مترسگ سرت گرم و دلت خوش,خانهَ ت آباد نگاهی کردی و از شاخه افتاد کلاغِ غم به تیر خنده ی...

دشته
قراره با لبِ تشنه بمیرم
برای کینه ی کهنه بمیرم
نزن ای دوست این زخمِ زبونو
همون بهتر که با دشنه بمیرم

مترسگ
سرت گرم و دلت خوش,خانهَ ت آباد
نگاهی کردی و از شاخه افتاد
کلاغِ غم به تیر خنده ی تو
مترسگ های باغم گشتن آزاد

بدون تو
بدون تو غروب زرد دارم
گلوله در گلو یک درد دارم
تو پیشم نیستی اما کنارِت
دل شیر و وجود مرد دارم

شب و مهتاب
نشستن تا شب و مهتاب با هم
شدن یک دل شریک غصه و غم
همه زیباییِ شب مالِ ماهه
تو ماهو من شب تاریک ماتم

گل
بدون تو هوا دم داره سنگینه
شب سرخی که می گفتند غمگینه
ببین مه داره می گیره رو چشمارو
آخه گل رو یکی از ساقه می چینه

نانوشته
غم و سرما زده خشکونده مارو
از اینجا مونده اونجا رونده مارو
هزاران نانوشته تو دل ماست
تو این دنیا آخه کی خونده مارو

دریای غم
میگن دریای غم ساحل نداره
گُلِ این مزرعه حاصل نداره
اگه ریشه کنه می خشکه یک روز
شده شن خاکِش آب و گِل نداره

وارونه
خودِ بارونی که وارونه می زد
تو قلبِ خسته وُ ویرونه می زد
کنارِ پنجره می شینم اما
فقط به اونی که بیرونه میزد

قرص خواب
شبِ چشمای تو مهتاب داره
روی گونت گُلِ سرخاب داره
نگاهت میکنم میرم رو ابرا
چشات انگاری قرص خواب داره


برهان جاوید
فروردین هزار و سیصد و نود هجری قمری



3...