حس سرشار


حس سرشار

دیشب مرا از حس خود سرشار می کرد از عشق زیبایی که او اقرار می کرد در چشمهایش عالمی عشق و سخن داشت با شیطنت عشقش ولی انکار می کرد من محو او بودم ، نگاهش با محبت گرمای آغوشش به من اصرار می کرد چون...

دیشب مرا از حس خود سرشار می کرد
از عشق زیبایی که او اقرار می کرد

در چشمهایش عالمی عشق و سخن داشت
با شیطنت عشقش ولی انکار می کرد

من محو او بودم ، نگاهش با محبت
گرمای آغوشش به من اصرار می کرد

چون روزه داری تشنه ی حرف و نگاهش
بودم ، که با هر حرف او افطار می کرد

گفتم : بگردم دور تو ، مه پاره ی من
با عشوه هایش دلبری در کار می کرد

من دوستت دارم عزیزم تا همیشه
این جمله با احساس هی تکرار می کرد

با دستهایش دل بدست آورد و دل برد
دیشب مرا از حس خود سرشار می کرد

محمدرضاحلاج



خانه