تای توسن


تای توسن

زمانه هم چو یکی تای توسنم افتاد به رسم باد خزانی به گلشنم افتاد نگر زبخت، که هر لنگ و لوک تورانی به روز معرکه هم چون تهمتنم افتاد چه کربلاست، که هر ساعتم در این میدان خدنگ حرمله بر سرو و سوسنم...

زمانه هم چو یکی تای توسنم افتاد
به رسم باد خزانی به گلشنم افتاد

نگر زبخت، که هر لنگ و لوک تورانی
به روز معرکه هم چون تهمتنم افتاد

چه کربلاست، که هر ساعتم در این میدان
خدنگ حرمله بر سرو و سوسنم افتاد

چه خارها نخلید هر دمم به پای امید
زبان کلک در این قصه الکنم افتاد

فتاد صد خلل از های و هوی مدعیان
از آن فسانه که در ماه بهمنم افتاد

مگر ز کس نشنیدی، به جرم درویشی
هزار وصله بر این دلق و دامنم افتاد

شگفت آنکه ندیدند حال مشتاقی
اگرچه جامه به صدگون دریدنم افتاد

بنازم این سر شوریده را، ز صد گلشن
به بوی خرگه شیرین به ارمنم افتاد

دریغِ زان همه پاکیّ و پاک پیمایی
به چاه فتنه سروشا چو بیژنم افتاد

تای: اسب به گویش ترکمنی



فیلم عروسی زن دو شوهره همه را ناراحت کرد ! / کجا داریم می ریم !؟