سه گانی سپیدوآئینی
لبخندکودک ؛ گلی شکوفا ، برلب مادر. بغضی درگلو ؛ سکوت ، اشکهای بی صدا. آسمان گریست ؛ ازمرگ مادر ، باکودک یتیم . کودکی ام را ؛ به یغمابرد ، ناپدری روزگار . آوارشد ؛ برسرنوجوانی...
لبخندکودک ؛
گلی شکوفا ،
برلب مادر.
بغضی درگلو ؛
سکوت ،
اشکهای بی صدا.
آسمان گریست ؛
ازمرگ مادر ،
باکودک یتیم .
کودکی ام را ؛
به یغمابرد ،
ناپدری روزگار .
آوارشد ؛
برسرنوجوانی ،
لبخندکودکانه ام .
کودکی ام را؛
به تمسخرگرفت ،
پیری .
جان می گیرد ؛
روزگار ،
ازکودک درون .
آغشته به خون است زمین
اشک حلقه زده
در چشمان یتیم .
مظلوم ترین شهیدمحراب علی
سرچشمه ی قدرتی علی جان ،
یاعلی مددی .
درحوالی خوشبختی ؛
غم به دوش می کشیم ،
ازاشکهای ناتمام.
خاکسترمی شوند ؛
خانه ها ،
باجنگ .
به معراج می رود ؛
چوپان (محمدص)،
گرخداخواهد.
به محراب عبادت ؛
غوطه درخون ،
به سجاده وبرسجده (یاعلی جان)
به محراب عبادت ؛
گشت درخون ،
فزت برب الکعبه .
خون می چکد ؛
ازقلم ،
استخوان شهید.
نمی میرد ؛
لاله می شود،
شهید.
شهدلبت عسلی ؛
بوی بهشت می دهد ،
اگرببوسمت.
صاف وزلالی
وجودت سرچشمه بقا ،
آب .
گلی شکوفا ،
برلب مادر.
بغضی درگلو ؛
سکوت ،
اشکهای بی صدا.
آسمان گریست ؛
ازمرگ مادر ،
باکودک یتیم .
کودکی ام را ؛
به یغمابرد ،
ناپدری روزگار .
آوارشد ؛
برسرنوجوانی ،
لبخندکودکانه ام .
کودکی ام را؛
به تمسخرگرفت ،
پیری .
جان می گیرد ؛
روزگار ،
ازکودک درون .
آغشته به خون است زمین
اشک حلقه زده
در چشمان یتیم .
مظلوم ترین شهیدمحراب علی
سرچشمه ی قدرتی علی جان ،
یاعلی مددی .
درحوالی خوشبختی ؛
غم به دوش می کشیم ،
ازاشکهای ناتمام.
خاکسترمی شوند ؛
خانه ها ،
باجنگ .
به معراج می رود ؛
چوپان (محمدص)،
گرخداخواهد.
به محراب عبادت ؛
غوطه درخون ،
به سجاده وبرسجده (یاعلی جان)
به محراب عبادت ؛
گشت درخون ،
فزت برب الکعبه .
خون می چکد ؛
ازقلم ،
استخوان شهید.
نمی میرد ؛
لاله می شود،
شهید.
شهدلبت عسلی ؛
بوی بهشت می دهد ،
اگرببوسمت.
صاف وزلالی
وجودت سرچشمه بقا ،
آب .