چنین و چنان کنم


چنین و چنان کنم

ای کاش که میتوانستم تغییر زمان کنم تا این دل خسته خود راکمی جوان کنم فرصت نشد که زندگی کنم از بهر زندگی یک یار تازه ای بگیرم و نقل مکان کنم ایکاش سن زمین و زمان هم بهانه بود تقدیر نمینوشتند...

ای کاش که میتوانستم تغییر زمان کنم
تا این دل خسته خود راکمی جوان کنم
فرصت نشد که زندگی کنم از بهر زندگی
یک یار تازه ای بگیرم و نقل مکان کنم
ایکاش سن زمین و زمان هم بهانه بود
تقدیر نمینوشتند و من هم به جان کنم
ایکاش پرستو میشدم وبه کوچ عاشقی
پرواز خود را به هم سوی کهکشان کنم
اینجا ببین که تقدیر من و تو رقم زدند
آتش بیار معرکه چون نیست فغان کنم
ما مردمان برده ایم و بزنجیرخورده ایم
این زنجیر بردگیست نمی‌شود بیان کنم
آئین ودین ومسلک خودعوض کرده اند
با کافران زمان هم نمی‌شود عیان کنم
ایجعفری خموش باش به شعر عاشقی
افسوس مخورکه هم چنین وچنان کنم
شاعر :علی جعفری
تاریخ سروده شده : 20 تیر 1398
نام شعر : چنین و چنان کنم



رنج و کباب