خواستن یعنی توانستن

آمدم زیبا صنم اما می است و جام نیست
باده دست دیگران افتاده عشرت تام نیست

آمدم یک بوسه ای جانانه مهمانت کنم
بوسه از لب های تو امشب خیالی خام نیست

جان من آهسته آن چشمان زیبا را ببند
بوسه می چسبد همین حالا که بی هنگام نیست

عشق از آن اول فقط با بوسه معنا می گرفت
گرچه با بی مهری یک عده از آن نام نیست

شعر من با یاد چشمانت به تب افتاده است
شور و شعر من اگر چه قابل الهام نیست

کسب و کار من شده فعلا فقط بوسیدنت
گرچه بعد از بوسه رسم کاسبی اتمام نیست

یک شبی ما را اگر مهمان کنی در منزلت
یا بیایی اینطرف ها بی می و انعام نیست

می زنم هر جا بگویی این دلم را نام تو
شانه ام را تکیه گاهت می کنم..اوهام نیست

جان من یک شب بیا دم را غنیمت بشمریم
گرچه دوران می و میخانه و خیام نیست

دل بزن بر موج این دریا و نیت کن بیا
بعد از آن دیگر دلت طوفان و نا آرام نیست

خواستن یعنی توانستن..چه زیبا گفته اند
هر چه را انسان بخواهد سخت و بی انجام نیست

کار سخت است و نشد اما ندارد جان تو
می رویم اصلا همان جایی که دیگر بام نیست